به نظرم اول بار از طیبه گوهری بود که شنیدم. به نظرم گفت که فلان داستان از فلانی که در فلان شمارهی عصر پنجشنبه چاپ شده. پرسیدم: عصر پنجشنبه کدام مجله است؟
مدتی متعجب نگاهم کرد. بعد گفت: خوب تقصیری هم ندارید؟ شما جوان هستید و تازه وارد این حیطه شدهاید. عصر پنجشنبه ماهنامهی ادبی ای بوده که آن را شهریار مندنیپور درمی آورده. دبیر بخش داستانش هم محمد کشاورز بوده.
خلاصه همینها بود تا چند روز پیش برای کاری خدمت استاد امین فقیری رسیدم. همیشه به همه گفتهام که اخلاق امین فقیری با تمام بزرگان ادبیات فرق دارد. نمیدانم چگونه بگویم، اما اگر به بعضیها بر نخورد، متأسفانه خیلیها هستند که به قول یکی از دوستان اصلاً مگر میشود از کنارشان رد شد. طرف حالا دو تا کتاب خوانده و یا چند تا داستان چاپ کرده پیش خودش فکر کرده که خداست و توی ذهنش خودش را با فلاسفهی یونان قدیم مقایسه میکند. اما استاد فقیری با اینکه یکی از قدیمیترین نویسندگان زندهی حال حاضر کشور است در افتادگی و اخلاق نیکو نظیر ندارد. همیشه خودش میگوید که دلیلش این است که من معلمم.
من به شخصه هر داستانی که بنویسم اول از همه میدهم امین فقیری بخواند. بجای ایرادهای من درآوردی که در ادبیات ما رواج یافته و روی قوم بنی اسرائیل را در عیب جویی سفید میکند این پیر ادبیات همیشه بهت لبخند می زند و مورد تشویقت قرار میدهد. آدم واقعاً حال میکند که برود سمتش. این بار هم چند داستان و مقاله دست گرفته بودم و رفتم در منزلش. بعد که آمد دیدم ماهنامه ای دستش است. دقت کردم و دیدم که نوشته عصر پنجشنبه. میگفت که دوتا داشته و این یکی را میدهد به من. درون ماشین که نشستم تورقی زدم. مربوط بود به سال 1384. نامهایی درونش بود که شاید آن زمان چندان معروف نبودند اما حالا همه نام آور شدهاند و از بزرگان به حساب میآیند. مثل داستانی از اکبر صحرایی. و یا ناتاشا امیری که من همیشه تحسینش میکنم. سیامک گلشیری که حالا پا در جای پای عمویش میگذارد و احمد بیگدلی. از خود استاد امین فقری و یا بزرگی مثل آتش پرور هم داستان بود. و سر مقاله را خود شهریار مندنیپور
نوشته بود. سر مقاله راجع به احمد محمود بود و بیاعتنایی جامعه نسبت به سالگرد ارتحالش.
حالا که فکرش را میکنم پس از حدود یک دهه شهریار مندنی پور خودش شده یار سفر کرده. آن وَر آب است و ازش خیلی کم خبر به اینوَریها میرسد. بعضی از داستانهای این ماهنامه را من در جای دیگری ندیده بودم. می دانید، چند وقت پیش در جایی خواندم که فتحالله بینیاز به رحمت خدا رفته. و من بعد از مدتها تازه متوجه شده بودم. همیشه از خودم میپرسم، فتح الله بی نیاز که از بزرگان و نام آوران عرصهی داستان بود، به رحمت خدا رفت و ما حتا نفهمیدیم. به قول معروف آب هم از آب تکان نخورد. حالا وای بر احوال ما که کسی حتا اسممان را هم نشنیده. آخر میدانید، در داستان نویسی نان و آبی که نیست، آدم تنها دل خوشیاش این میتواند باشد که روزی لااقل اسم و رسمی ازش باقی بماند. به قولی اگر فردوسی از دنیا خیری ندید، لااقل اسمی ازش ماند. اما اگر حتا همان اسم هم از نویسندهی این دوره و برهه نماند، واقعاً چه سود از نوشتن؟
این بود که گفتیم در اینجا یادی کنیم از عصر پنجشنبه؛ و شهریار مندنی پور و آنها که در این ماهنامه سهمی داشتند و زحمتی کشیدند. باشد که نامشان در جهان پاینده باشد. ■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.
http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر