مصاحبه با «پاتریک مودیانو» برنده جایزه نوبل ادبیات سال 2014 مترجم «حسین کارگر بهبهانی»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

مصاحبه با «پاتریک مودیانو» برنده جایزه نوبل ادبیات سال 2014 مترجم «حسین کارگر بهبهانی»

مودیانو از مادری بلژیکی و پدری یهودی اهل ایتالیا در سال ۱۹۴۵ به دنیا آمده است وی از چهره‌های نوجوی ادبیات مدرن فرانسه شناخته می‌شود که آثارش هم تحسین منتقدان ادبی را برانگیخته و هم خوانندگان فراوان دارد. مودیانو از نویسندگان پرکار به شمار می‌رود و برخی از کارهای او به فیلم نیز برگشته است. جایزه بزرگ آکادمی فرانسه برای ادبیات در سال ۱۹۷۲ نصیب وی شد. در سال ۱۹۷۸ جایزه معتبر فرانسوی گنکوررا برای رمان «خیابان مغازه‌های تاریک» دریافت کرد. در سال‌های اخیر رمان‌های «میدان اتوال»، «در کافه جوانی گمشده» و «افق» از این نویسنده منتشر شده است. پاتریک مودیانو در ایران نیز کمابیش شناخته شده است و چندین عنوان از آثار او به فارسی ترجمه شده است. در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه‌ی دل دوکای انستیتوی فرانسه را برای یک عمر تلاش حرفه‌ای خود شد. همچنین مودیانو در سال ۲۰۱۲ نیز موفق به کسب جایزه دولتی اتریش برای ادبیات اروپا شد. مودیانو در روز پنج شنبه ۹ اکتبر ۲۰۱۴ راس ساعت ۱۳ به وقت محلی از سوی آکادمی نوبل به عنوان برنده جایزه‌ی نوبل ادبیات اعلام شد

چه چیزباعـث شد که نویسنده شوید؟

فکر می‌کنم چون هیچ کار دیگری را بلد نبودم انجام دهم نویسنده شدم. شاید برخی از اتفاقات دوران کودکی‌ام بر من تاثیر گذاشتند. یادم می‌آید وقتی فقط شش سالم بود پایان موهیکان ها 1 نوشته‌ی جمیزفنیمورکوپر را می‌خواندم و بیش تر قسمت‌هایش را هم متوجه نمی‌شدم. با این حال, این رمان را به اتمام رساندم. احتمالاً" این علاقه به خواندن بر من آنقدر تآثیر گذاشت که بعدها در زندگی‌ام نویسنده شوم. وقتی بزرگ‌تر شدم بعد از اینکه مدتی هم مطالعه کردم حتی سعی کردم برای پزشکی هم ثبت نام کنم اما, در آزمون علمی‌اش رد شدم. چون نوشتن تنها چیزی بود که بلد بودم, شروعش کردم.

چطور کار می‌کنید؟ رمان چطور آغاز می‌شود؟

دیری نپایید که فهمیدم شروع به نوشتن رمان کردن کار بسیار سختی است. رویای چیزی که می‌خواهید خلقش کنید در سردارد اما, این کار مثل قدم زدن حول استخر شنا و مردد

بودن برای پریدن در آن است چون آب بیش از حد سرد است. همین که نوشتن را شروع کردید باید هر روز بنویسید وگرنه انگیزه‌ی نوشتن را از دست خواهید داد. وقتی جوان‌تر بودم نوشتن را به اواخر روز محول می‌کردم اما, حالا هر روز اول صبح می‌نویسم تا مطلب را به سرانجام برسانم. در هر زمان فقط یکی دو ساعت می‌توانم مطلبی را بنویسم بعد ار آن توجهم از بین می‌رود.

آیا وقتی نوشتن را شروع می‌کنید آخر رمان را می‌دانید؟

دانستن پایان رمان همیشه سخت است. به همین خاطر است که همیشه به نویسنده‌های سبک جنایی که می‌توانند آخر رمان را حدس بزنند حسودی کرده‌ام. ندانستن پایان داستان سخت است چون بدون اینکه بدانید کجا می‌روید ناچارید که راهتان را ادامه دهید. اگر چه هرچه به آخر داستان نزدیک شوید راجع به سمت و سویی که دارید طی‌اش می‌کنید حسی پیدا می‌کنید. اینکه داستان را کی و کجا به سرانجام برسانید همواره مسئله‌ی حساسی بوده است. باید لحظه‌ی کاملاً" درستی را برای به پایان رساندن نوشته‌تان پیدا کنید.

چه کس یا چیزی منبع الهام شماست؟

باید به مکان و زندگی حقیقی‌ای که روبرویم قرار دارد نگاه کنم. مکانی واقعی، خیابان، ساختمانی که همه‌ی این اتفاقات در آنجا رخ می‌دهند و از آن طریق می‌توانم رویا پردازی‌ام را ادامه بدهم. یکی از کتاب‌هایم در تونلی آغاز می‌شود با این مضون که دختری که مادرش را مدتی طولانی است ندیده است اعتقاد دارد مادرش در تونل دیده است و به همبن جهت دنبال آن زن می‌رود.

آیا توصیه‌ای برای نویسنده‌های مشتاق دارید؟

من در زمان خودم ] مهارت نویسندگی‌ام را[بهبود بخشیده‌ام پس دشوار است که بتوانم توصیه‌ی به خصوصی ارائه بدهم. بهترین نصایح, نصایح معمول هستند نه نصایح دقیق. نویسندگان مشتاق را تشویق کنید که وقتی اوضاع بر خلاف انتظار آن‌هاست و احساس می‌کنند که نوشتن برایشان سخت است نوشتن را ادامه دهند. موانع متدوالی را که در راه نویسندگی رخ می‌دهند توضیح دهید و آن‌ها را به نوشتن ترغیب کنیم. هرگز نباید تسلیم بشوند.

وقتی شنیدید که جایزه‌ی نوبل را بردید داشتید چه کار می‌کردید؟

کمی عجیب است اما, داشتم درخیابان رو دآساس 2 پاریس بسیار نزدیک به باغ‌های لوزامبورگ قدم می‌زدم که دخترم زنگ زد و خبر را به من گفت. این خیابان همان جایی است که آگوست استرایندبرگ در زمان اقامتش در پاریس آنجا زندگی می‌کرد.

گفتگوی تلفنی با مودیانو پس از نوبلی است شدنش:

مودیانو: سلام

هلن هرنمارک: سلام: تبریک صمیمانه‌ی ما برای بردن جایزه‌ی نوبل را پذیرا باشید.

مودیانو: لطف دارید شما. من هم کاملآ هیجان زده هستم.

هلن: هلن هستم و از سایت nobelprize.org با شما تماس می‌گیرم. متشکرم از اینکه وقتتان را به ما دادید که چند سوال بپرسم.

مودیانو: بله. بفرمایید.

هلن: وقتی این خبر را شنیدید کجا بودید؟

مودیانو: خیابان بودم. بله خیابان بودم که دخترم خبر را به من داد.

هلن: دخترتان به موبایلتان زنگ زد؟

مودیانو: بله بله. خیلی هیجان زده شدم. هیجانم از این جهت که نوه ای سوئدی هم دارم بیش تر شد.

هلن: کجا بودید؟ مرکز شهر پاریس؟ دقیقاً" کدام خیابان؟

مودیانو: خیابان رو دآساس بودم.

هلن: جالب است. برنده‌ی نوبل شدن چه قدر برایتان ارزش دارد و نشانگر چیست؟

مودیانو: اولآ خیلی غیر منتظره بود. هرگز فکر نمی‌کردم نوبل ببرم... واقعآ تحت تآثیر قرار گرفتم; احساساتی شدم.

هلن: مدت زیادی است که قلم می‌زنید. چرا می‌نویسید؟ مودیانو: خیلی زود و در دهه‌ی سوم زندگی‌ام نوشتن را شروع کردم و الآن مدت زیادی است که می‌نویسم. نوشتن مسئله‌ای طبیعی است و بخشی از زندگی‌ام شده است.

هلن: شما بیش از 20 یا 30 کتاب دارید. آیا کتاب خاصی هست که از آن بیش تر لذت برده باشید و بیش از دیگرکتابهایتان نشانگر ] شخصیت[شما باشد؟

مودیانو: گفتنش دشوار است. همیشه این گمان را دارم که کتابی مشابه قبلی را بنویسم. یعنی 45 سال است که کتابی را به طریقی نا‌پیوسته می‌نویسم. چون‌که خوانندگان کتاب‌های‌مان را نمی‌شناسیم.

هلن: حالا که در سطح جهانی نویسنده‌ای مشهور خواهید شد خواندن چه کتابی را به مردم پیشنهاد می‌کنید؟

مودیانو: بله. گمان می‌کنم آخرین کتابی که نوشته‌ام.

هلن: عنوانش چیست؟

مودیانو: برای اینکه در محله گم نشی 3.

هلن: آیا قصد دارید که امشب را با خانواده‌تان جشن بگیرید؟

مودیانو: بله بله. می‌خواهم که با خانواده‌ام باشم. با نوه‌ی سوئدی‌ام که شور و اشتیاق فراوانی را در من ایجاد می‌کند و فوق العاده دوستم دارد. جایزه را به او تقدیم می‌کنم. هرچه باشد این جایزه از کشور او به من رسیده است.

هلن: آیا در ماه دسامبر به سوئد خواهید آمد؟

مودیانو: بله. قطعآ.

هلن: همراه با کل خانواده‌تان؟

مودیانو: بله. بله (می‌خندد)

هلن: آیا خانواده‌ی پر جمعیتی دارید؟

مودیانو: نه. واقعاً نه. فقط دو دختر و یک نوه دارم. پس خانواده‌ی پر جمعیتی ندارم.

هلن: بسیار متشکرم و بار دیگر تبریک عرض می‌کنم.

مودیانو: متشکرم. امیدوارم مطالبی که گفتم خیلی گیج کننده نبوده باشند.

هلن: نه، نه. اصلاً"! عصر خوشی داشته باشید و بار دیگر از کشور سوئد و از جانب سایت nobelprize.org به گرمی تبریک می گویم.

مودیانو: آخر خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بودم.

پانوشت:

1-             The last of Mohicans

2-           rue d'Assas

3-           Pour que tu ne te perdes pas dans le quartier

 

 

 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

 

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

 

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

 

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

 

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

 

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

 

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

 

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

 

دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

 

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

 

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

 

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

 

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

 

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

 

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

 

https://telegram.me/chookasosiation

 

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

 

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

 

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

 

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html