کیست آن لیلا که فرخنده پی و جان من است
آن نگاه و رنگ چشمانش که ایمان است
در کنار قد سروش آسمان طفل است و بس
آن پیاله پر ز زهر و درد درمان من است
گفتم ای شیدا چرا اینگونه دل را میبری
حکمتش چیست که این خمار عرفان من است
در برت خاک گلستان عاقبت پژمرده شد
زین لبان تو همه عیش و لهب خوان من است
در پگاه و زیر این محمل منم منتظرت
در نظاره غرق گشتم هان که سامان من است
ادبا و واصفان در رسم تو بد عاجزند
این سر و سِر تو حلیه ی چشمان من است
معترف گشتم بر تو ای صنم حرفی بگو
این تضرع، گریه زاری، همه برهان من است
شرحه شرحه روح من در قامتت آب شود
این شیون و ناله و ماتم از هجران من است
گر سبو و کوزه ای پر زهر بر من بدهی
این حلاوت بر لبانم نیز قربان من است
گفتم ای لیلا چرا اینگونه خوارم میکنی
درک وصل نرگس و عشق تو جانان من است
تپش قلب خراب من برای تو فقط
عاقبت زین سو بلا یا آن جفا آن من است