ملودرام (melodrama) سبکی نمایشی است که ترکیبی از چندین عنصر متضاد و متفاوت است.
این اصطلاح که بیشتر در تئاتر رایج بوده واژهای آشنا برای هنرهای دیگر هم محسوب میشود. در ادبیات، سینما و به تازگی رادیو و تلویزیون ... ملودرام جایگاه ویژهای دارد؛ اگرچه در اصل به شعر یا نثری گفته میشد که با همراهی موسیقی بیان شود. در معنای رایج طی چند سده اخیر نمایشهایی را ملودرام میگویند که از ویژگیهای اصلی آن، مبالغه بازیگران، حسی بودن، کشمکشهای عاطفی اغراقآمیز، نقطه اوج هیجانانگیز و توجه بیشتر به گفتوگو، تصویرپردازی، حادثهسازی و تنش است. این نوع نمایش ممکن است به همراهی موسیقی یا بدون آن اجرا شود.
اصطلاح ملودرام(melodrama)از دو واژه یونانی «ملوس» به معنای آهنگ و آواز و «دراما» به معنای عمل نمایشی ترکیب یافته است. این سبک نمایشی آمیزهای است از ریتم و هارمونی و بازی بدنی بازیگر که در آن «بازیگران میخندند و میخندانند، گریه میکنند و میگریانند، زندگی میکنند، میمیرند و از مجموع این اعمال تماشاگران را دگرگون میسازند.» به عبارتی تماشاگر را بدون چون و چرا متأثر میکنند. ملودرام در سرزمینهای مختلف و شیوههای متفاوت تئاتری ساختارهای مختلفی هم داشته است. مثلاً در دوران جدید، در کشور ایتالیا بین اپرا و ملودرام وجه تمایزی وجود نداشت. تلفیق موسیقی و نمایش هم صرفاً با اهداف احیای نمایش کلاسیک انجام میپذیرفت. در سده هجدهم درامنویسان فرانسوی در نمایشنامهها بیشتر بر موسیقی، احساسگرایی و هیجانآفرینی، مناظر خندهآور و پایان خوش تأکید داشتند. گاه نیز ملودرام، جدال شرارت و فضیلت را درگیری قهرمان مثبت درام با شخصیت شریر تجسم میبخشد.
سبک نیرومند و صریح بازنگری نیز بر این جدال تأکیدی آشکار داشت. در سده نوزدهم در انگلستان ملودرام شکوفایی و تکامل چشمگیری یافت و مضامین آن از موضوعهای ماورای طبیعی تا مسائل روزمره زندگی را در برگرفت. در این نمایشها اسکلتهای اشباح را به گونهای به کار میبرند که
تماشاگران را بترسانند و به این ترتیب با نمایش مناظری از دسیسههای یک نقش منفی، خشم تماشاگران را برمیانگیختند.
در پایان سده نوزدهم برخی از نمایشنامهنویسان عناصر ملودرام را وارد نمایشنامه کردند که باعث شد نثری پرکنایه و بیپروا در متون نمایش رواج یابد. عدهای دیگر با بذلهپردازی و رعایت آداب سخن موضوع نمایش را در جهت هدفهای خویش و خنداندن اهل تئاتر پیش بردند. در نمایشنامههای جدید ملودرام در برابر پرداختهای پیچیده اشخاص و موقعیت درامها عقبنشینی کرده است. با این همه عناصر ملودرام هنوز کارایی و توان خود را در نمایشنامهنویسی از دست ندادهاند.
پیشینه، تکامل
در سده نوزدهم در انگلستان ملودرام شکوفایی و تکامل چشمگیری یافت و مضامین آن از موضوعهای ماورای طبیعی تا مسائل روزمره زندگی را در برگرفت. |
ملودرام در سرزمینهای مختلف و شیوههای متفاوت تئاتری ساختارهای مختلفی هم داشته است. مثلاً در دوران جدید، در کشور ایتالیا بین اپرا و ملودرام وجه تمایزی وجود نداشت. تلفیق موسیقی و نمایش هم صرفاً با اهداف احیای نمایش کلاسیک انجام میپذیرفت. در سده هجدهم درامنویسان فرانسوی در نمایشنامهها بیشتر بر موسیقی، احساسگرایی و هیجانآفرینی، مناظر خندهآور و پایان خوش تأکید داشتند. گاه نیز ملودرام، جدال شرارت و فضیلت را درگیری قهرمان مثبت درام با شخصیت شریر تجسم میبخشد. سبک نیرومند و صریح بازنگری نیز بر این جدال تأکیدی آشکار داشت. در سده نوزدهم در انگلستان ملودرام شکوفایی و تکامل چشمگیری یافت و مضامین آن از موضوعهای ماورای طبیعی تا مسائل روزمره زندگی را در برگرفت. در این نمایشها اسکلتهای اشباح را به گونهای به کار میبرند که تماشاگران را بترسانند و به این ترتیب با نمایش مناظری از دسیسههای یک نقش منفی، خشم تماشاگران را برمیانگیختند. در پایان سده نوزدهم برخی از نمایشنامهنویسان عناصر ملودرام را وارد نمایشنامه کردند که باعث شد نثری پرکنایه و بیپروا در متون نمایش رواج یابد. عدهای دیگر با بذلهپردازی و رعایت آداب سخن موضوع نمایش را در جهت هدفهای خویش و خنداندن اهل تئاتر پیش بردند.
ترکیبی از درام مخلوط با آواز یا درامی است که با موزیک و رقص توأم است. این سبک در پاریس و سایر کشورهای فرانسه توجه بیشتر مردم را به خود جلب کرد. در این سبک نمایش، بازیکنان میخندند، گریه میکند، هیجان به آنها دست میدهد، مسرور و مشعوف میشوند، آواز میخوانند، میرقصند، فریاد میزنند و میمیرند و از مجموع این عملیات تماشاگران لذت میبرند.[1]ملودرام به گفته لئون موسیناک نوعی درام است که در آن بین گفتگوها و هنگام ورود هر بازیگر به صحنه یا حداقل بازیگران اصلی، موسیقی مینواختند. «ملودرام» یکی از شکلهای «هنر مردم پسند» است که در اواخر قرن هجدهم، در فرانسه به وجود آمد و در «دوران امپراطوری» و«رستوراسیون» رواج بسیار گرفت.
مردم برای دیدن این نمایشنامههایی که مخلوطی از تراژدی و کمدیهای گریهآور بود رغبت بسیار نشان میدادند.
در «ملودرامها» صحنههای هیچان انگیز باید زیاد به کار برود. موسیقی هم با آهنگهای مختلفی که یانتخاب و یا ساخته میشود باید به سهم خود بکوشد تا گفتگوها را مؤثرتر و هیجان انگیزتر کند. در این نوع نمایشها، با سعی بازیگر، انتریک شدید موضوع، با قسمتهای خندهآور و با چیزهای دهشتناک به هم میآمیزد. چه بسا «درام رومانتیک» نیز چیزی جز این نبود، فقط با زبانی تعزلی زینت میگیرد. «ملودرام» تا آخر قرن نوزدهم مطلوب عموم تماشاچیان بود و پیدایش درام «رومانتیک» از رواج آن چیزی کم نکرد. برای نمونه در بین ملودرامها، میتوان، نمایشنامههای زیر را مثال آورد:
1. ویکترویا کودک جنگل سال 1798
2. کودک راز (سال 1801)
3. فراکوس و یتیم بچه ژنو (سال 1820)