• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • جستاری بر چراییِ استعداد نویسندگان در بیماری‌های روحی روانی و خودکشی * / «مهتاب کرانشه»

جستاری بر چراییِ استعداد نویسندگان در بیماری‌های روحی روانی و خودکشی * / «مهتاب کرانشه»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

در دوران پر تنش قرن حاضر، انسان بیش از هر زمان دیگر در معرض احساسات و تمایلات ویران‌گر و استرس‌های شناخته و ناشناخته قرار دارد. زندگی‌ای که قرار بود با شکوفایی تکنولوژی آسان‌تر شود؛ عملاً انسانِ نسل حاضر را دچار سردرگمی‌های عدیده‌ای کرده است که نمودش در روح و جان او به‌شکل بیماری‌های روحی روانی و روان‌تنی نمود پیدا کرده است. در این میان باید اذعان داشت نویسندگان و هنرمندان باوجود روح تأثیرپذیر و شکننده بیش از دیگر قشرهای جامعه از این استرس‌ها تأثیر میگیرند و این شاید به این خاطر باشد که آن‌ها بیشتر از دیگر افراد، درگیر این سوال می‌شوند که هدف از این‌همه تلاش در جهانی ‌که روز به روز بیشتر به‌سمت پوچی و تکرارِ روابط ظالمانه حرکت می‌کند چیست؟ آلبر کامو[1] در «افسانه‌ی سیزیف» خودکشی را اساسی‌ترین مسئله‌ی فلسفه می‌شمرد، زیرا به گمان او انسان با طرح آن، به ارزشیابی مفهوم زندگی دست زده و به‌دنبال معنایی برای آن می‌گردد.از این‌رو بسیاری از نویسندگان مدرن در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، چه در زندگی شخصی خویش و چه در نوشته‌هایشان، با مقوله‌ی بیماری و سلامتی‌شكننده روبرو بوده‌اند. در نگاهی دیگر این شکنندگی شاید به این خاطر باشد که لایه‌ی دفاعی هنرمند در برابر استرس‌ها و انواع فشارهای اجتماعی ظریف‌تر است و بیشتر و زودتر از دیگر افراد جامعه دچار سرخوردگی ‌می‌شود.

موضوع نبوغ و دیوانگی قرن‌ها ادامه می‌یابد و بحث مالیخولیا در قرن شانزده و هفده میلادی میان هنرمندان با رواج شدیدی پیش می‌رود.

با مطالعه‌ی آثار تعدادی از شاعران و نویسندگان و خواندن احوال درون و نجواهای دلشان تعجبی نخواهید كرد که بدانید آن‌ها دچار بیماری‌های روحی روانی بوده‌اند و یا با خودكشی به زندگی خود پایان داده‌اند. همچنین می‌توان گفت، به‌غیر از مسائل اجتماعی، نفس نوشتن نیز برای نویسنده و یا شاعر امری پرفشار و استرس‌آور است. زیرا همان‌طور که می‌دانیم نوشتن مساله‌ی شدن است؛ شدنی همواره ناكامل و همواره در میانه شكل گرفتن. نوشتن یك فرآیند است، یعنی گذرگاهی از زندگی است كه هم از امر قابل زیستن و هم از امر زیسته شده درمی‌گذرد. نوشتن از شدن، جدایی‌ناپذیر است. در نوشتن آدمی زن می‌شود؛ مرد می‌شود؛ گیاه یا جانور می‌شود؛ مولكول می‌شود و تا نقطه‌ای پیش می‌رود كه دیگر امری درك‌ناپذیر می‌گردد. این شدن‌ها ممكن است از طریق خطی ویژه به یكدیگر پیوند بخورند. از بررسی‌های انجام شده می‌توان فهمید که رابطه‌ی خلاقیت و نبوغ با بیماری‌های روانی حداقل از دوهزار سال پیش موردبحث بوده است. گاهی به‌عنوان هدیه‌ی خدایان و گاهی نابهنجاری تلقی شده است. ارسطو خلاقیت را با صرع،مالیخولیا و افسردگی مرتبط می‌سازد. او عقیده دارد که در زمینه فلسفه، سیاست، شعر و هنر افرادی که برجسته شمرده شده‌اند همگی تمایل به افسردگی داشته‌اند. و یکی از نظریه‌های باستانی خلاقیت، آن را به‌عنوان دیوانگی در نظر میگیرد. این دیدگاه، خودجوشی و غیرعقلانی بودن خلاقیت را نتیجه جنون می‌داند. موضوع نبوغ و دیوانگی قرن‌ها ادامه می‌یابد و بحث مالیخولیا در قرن شانزده و هفده میلادی میان هنرمندان با رواج شدیدی پیش می‌رود. لمبروزو[2] در کتاب معروف خود (بشر نابغه) تأکید می‌کند که انسان به مقتضای ساختمان زودشکن اعصاب خود، خواه ناخواه به‌سوی جنون سوق داده می‌شود و نبوغ را یک‌نوع جنون انسان‌های خوشبخت می‌داند که آنان را به‌جای سوق دادن به بیمارستان‌های روانی، به اوج شهرت و افتخار می‌رساند. از بررسی زندگی بسیاری از دانشمندان و هنرمندان نامی و مشهور این نتیجه حاصل می‌شود که احتمالاً بین خلاقیت هنری و اختلالات روانی رابطه‌ای وجود دارد. برای مثال در تحقیقی، ارنست همینگوی، ویرجینیا ولف، ریچارد براتیگان و سیلویا پلات جزء آن‌دسته از نویسندگان و هنرمندانی بودند که بیش از دیگران با مشکلات روانی دست و پنجه نرم کرده‌اند. در بین اهالی ادبیات در ایران نیز بسیاری از نویسندگان بوده‌اند که دچار بیماری‌هایی از این نوع بوده‌اند که از میان آن‌ها می‌توان به صادق هدایت، فروغ فرخزاد، غزاله علیزاده، اسلام کاظمیه، منصور خاكسار و... اشاره کرد. عده‌ای از این‌ها دورانی از زندگی خود را در آسایشگاه‌های روانی سپری کردند و یا با خودکشی به زندگی خود پایان دادند.

حورا یاوری منتقد ادبی به‌دلیل دغدغه‌های روانكاوانه‌ی خود، مسائل تاریخی و اجتماعی ادبیات ایران را در چارچوب برآمده از تئوری‌ها و دستاوردهای این نوع نقد مطرح می‌كند. او عقیده دارد: «اگر هدایت را شروع ادبیات داستانی ایران بدانیم؛ تا امروز خصوصیت انزواطلبی در تمام نویسنده‌های ایرانی دیده شده است البته به‌جز بعضی از نویسنده‌های حزبی یعنی افسردگی با انزوا هم‌سو شده است. نویسندگانی چون اسماعیل فصیح، هوشنگ ابتهاج، صادق هدایت، ابراهیم گلستان و خیلی‌های دیگر و همه این‌ها هم دم از شكست اجتماعی می‌زنند؛ یعنی جامعه را دلیل اصلی انزوایشان می‌دانند.

اغلب نويسندگان، درون‌گرا و آرام هستند و از اينکه اثرشان در جمع ارزيابي شود دچار استرس مي‌شوند.

در تحقیقی، سیصد و نود و یک مردِ مشهور در علم، فلسفه، سیاست و هنر موردارزیابی قرار گرفتند. این افراد شامل دانشمندان و مخترعان، فلاسفه، نقاشان، مجسمه‌سازان و موسیقی‌دانان و رمان‌نویس‌ها بودند. از میان آن‌ها، انحرافات شدید شخصیتی فقط در هنرمندان دیداری (‌نقاش و مجسمه‌ساز) و نویسندگان دیده شد. افسردگی، الکلیسم و مشکلات جنسی نیز بیشتر از سایر گروه‌ها در میان این هنرمندان شایع بود. به‌طور کلی از 34 بازنگری پژوهشی در این زمینه بسیاری از مؤلفان اصرار داشته‌اند که بین خلاقیت و بیماری‌های روانی ارتباط علمی وجود دارد.

در آماری هم که به‌وسیله وزارت بهداشت آمریکا انجام شد؛ نویسندگی یکی از 10 شغلی است که خطر افسردگی در آن بسیار بالاست و البته احتمال ابتلای مردان نویسنده به این بیماری بیشتر است.

سایت بهداشت آمریکا نویسندگی و اشتغال به هنر را از حرفه‌های بسیار حساس خوانده است. حقوق نامنظم و انزوا احتمال ابتلای نویسندگان به افسردگی را افزایش می‌دهد و در این بین هفت‌درصد مردهای هنرمند و نویسنده به‌شکل حاد به این بیماری دچار می‌شوند. افسردگی با آدم‌هایی که سر و کارشان با هنر و فلسفه است، عارضه‌ی غریبه‌ای نیست. سبک زندگی این افراد آن‌ها را به‌سوی افسردگی می‌کشاند. سیمون برت[3] رمان‌نویسی‌که به مبارزه خود با افسردگی اعتراف کرده؛ نتیجه تحقیقات این سایت را تأیید و به خودکشی نویسندگان بزرگی چون ویرجینیا وولف، سیلویا پلات، ارنست همینگوی و انه سکستن اشاره می‌کند.
او می‌گوید: «ساعت‌ها تنها می‌نشینی، نوشتن می‌تواند درمان شگفت‌انگیزی باشد اما در عین حال شما در خودتان فرو می‌روید؛ و اگر داستان می‌نویسید و در کار خلق شخصیت‌های مختلف هستید؛ ارزیابی خویشتن و شک به خود، اموری اجتناب‌ناپذیر می‌شوند

علاوه بر این، اغلب نویسندگان، درون‌گرا و آرام هستند و از اینکه اثرشان در جمع ارزیابی شود دچار استرس می‌شوند. نویسندگان هم مانند دیگر افراد، شرایط جاری اقتصادی را درک می‌کنند. این حرفه همیشه نامطمئن بوده و امروز بسیاری از نویسندگان متوسط جواب منفی از ناشران میگیرند.از سوی دیگر در نگاهی عمیق به چرخه نوشتن دو مرحله را درمی‌یابیم که نویسندگان در آن دو مرحله در اوج حساسیت و آسیب‌پذیری هستند. برت معتقد است: «تقریباً همه نویسندگانی‌که می‌شناسم واکنشی مشابه پس از پایان یک رمان دارند. 24 ساعت سرور و شادی و سپس هجوم فکرهای منفی که با پایان کار ظاهر می‌شوند. در این صورت یا افسرده می‌شوید یا دچارسرخوردگی.»

وی می‌افزاید: «مرحله دیگر زمانی است که دوسوم یا سه‌چهارم رمانی را نوشته‌اید. زمانی‌که من نامش را «شکست سه‌چهارم» می‌گذارم. زمانی‌که ایده‌های پایان رمان را چندان دوست ندارید. برای افرادی‌که یکی دوسال وقت صرف نوشتن رمان می‌کنند این مدت می‌تواند چند ماه طول بکشد.» شاید در این زمان کلینیک پزشکی، تشخیص افسردگی حاد بدهد؛ اما این تنها حس نویسنده در این مقطع زمانی نیست. احساس خشم، وحشت، ترس، زجر، درماندگی و اشتیاق ناگزیر به مرگ نیز از دیگر احساسات نویسنده در این دوران هستند. در این دوران نویسنده برای زنده ماندن جان می‌کند. در این میان می‌توان به دیوانگی هولدر لین و نیچه، خودكشی سلان و بنیامین، انزوای كارل كراوس، كانت و شوپنهاور یا تبعید خودخواسته‌ی هاینهو ماركس اشاره کرد.

در مورد خودکشی در هنرمندان نیز، گویی این مقوله با عالم هنر و نویسندگی عجین شده است. البته این به آن معنا نیست که همه‌ی‌ هنرمندان دست به خودکشی زده‌اند؛ اما زندگی عده‌ی بی‌شماری از هنرمندان و نویسندگان جهان مانند مایاکوفسکی، ون‌گوگ، ویرجینیا وولف، رومن گاری و... با خودکشی به پایان رسیده است. حقیقت این است که ذهن نویسنده چه آگاهانه و چه ناخودآگاهانه با اندیشه‌ی خودکشی درگیر است. عده‌ای بر این اندیشه چیره می‌شوند و عده‌ای هم نه. هدایت در قسمتی از یکی از داستان‌هایش به‌‌نام «مرگ» چنین می‌نویسد: «مرگ همه هستی را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آن‌ها را یکسان می‌کند: نه توانگر می‌شناسد نه گدا نه پستی نه بلندی و در مغاک تیره آدمیزاد گیاه و جانور را در پهلوی یکدیگر می‌خواباند. تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیدادگری خود دست می‌کشند. بی‌گناهان شکنجه نمی‌شوند. نه ستمگر است نه ستمدیده بزرگ و کوچک و در خواب شیرینی غنوده‌اند. چه خواب آرام و گوارای که روی بامداد را نمی‌بینند. داد و فریاد و آشوب و غوغای زندگانی را نمی‌شنوند. بهترین پناهی است برای دردها غم‌ها رنج‌ها و بیدادگری‌های زندگانی. آتش شرربارِ هوی و هوس خاموش می‌شود. همه این جنگ و جدال‌ها کشتار‌ها و زندگی‌ها کشمکش‌ها و خودستایی‌های آدمیزاد در سینه خاک تاریک و سرما و تنگنای گور فروکش کرده و آرام میگیرد.»[4]

صادق هدایت نخستین نویسنده و ادیب ایرانی است که در 19 فروردین 1330 در آپارتمان اجاره‌ای‌اش در پاریس با گاز خودکشی کرد.

دو پژوهشگر از دو دانشگاه تگزاس و پنسیلوانیا به بررسی آثار 9 نویسنده‌ی آمریکایی، انگلیسی و روسی نشستند که خود را کشته بودند. این‌دو به‌کمک نرم‌افزار ویژه‌ی زبان‌شناسی 300 شعر را مورد پژوهش قرار دادند. این نرم‌افزار می‌تواند واژه‌هایی پیدا کند که مربوط به احساسات منفی می‌شوند و یا واژه‌هایی را بیابد که به خود شاعر و نویسنده باز می‌گردند. این پژوهش نشان داد، هرچه نویسنده‌ای در آثارش بیش‌تر از «من‌» حرف بزند، بیش‌تر در معرض خطر احتمال خودکشی قرار دارد. تأکید بر این ضمیر، نشانه‌ی تمرکز روی خویش و جدا شدن از دیگران است که به‌نوعی می‌تواند نشانه‌ای از انزواطلبی و یا افسردگی فرد نویسنده و یا شاعری که خودکشی کرده باشد. برای مثال سیلویا پلات در آثار متأخرش بیشتر از ضمایری استفاده می‌کرد که کم‌تر به احساس جمعی، به وابستگی به محیط پیرامون‌اش اشاره داشتند. به‌کار بردن هرچه کم‌تر «ما» حاکی از انزوا‌ی رو به رشد او بود. و یا در بین شاعران ایرانی می‌توان به خودکشی «وریا مظهر» از شاعران تبعیدی مقیم فنلاند اشاره کرد. او که در داستان‌هایش یک شاعر و در شعرهایش یک داستان‌گوی غمگین است؛ بر روابط حقیر زندگی طغیان می‌کند و آن‌ها را همواره به چالش می‌کشد.دستاورد او در این میان یک اندوه عمیق و نهادینه شده است که با مرگ‌خواهی پهلو می‌زند.

باید دانست آن‌چه روانشناسی می‌تواند درباره‌ی هنر بگوید همواره محدود به نشو و نمای فعالیت هنری خواهد بود؛ بی آن‌که هرگز به ذات و جوهر هنر دسترسی پیدا کند. البته ممکن است به توان شرایط آفرینش هنری و موضوع و طرز عمل انفرادی آن را، به روابط شخصی شاعر با پدر و مادرش بازگشت داد؛ ولی این امر از لحاظ فهم هنر، هیچ کمکی به ما نخواهد کرد زیرا برقرار ساختن این پیوند در موارد بسیار دیگر به‌خصوص در مورد اختلالات مرضی غیرممکن است. در این حال توجه و دقت به وضعیت روحی و سوابق روانی زندگی هنرمند به‌طور نامحسوس به‌جای آنکه به‌سوی اثر هنری معطوف شود، در پیچیدگی‌های گاه گشودنی روانی گم می‌شود و شاعر را تبدیل به مریضی می‌کند که باید در مطب به حال او پرداخت. اما در این بین خود هنر می‌تواند به کمک هنرمند بیاید. باید گفت چیزی در اصول هنر نهفته است که موجب افسردگی نمی‌شود، و بسیار شیرین است. این نظر که برای خلق هنر باید زجر کشید نامربوط است. اگر فقط افسرده باشید نمی‌توانید به وزن و قافیه فکر کنید و یا نوآوری کرده و زیبایی و حس و تصویر بیافرینید.پس با نگاه خلاقانه و متفاوت نسبت به نتایج به‌دست آمده از این تحقیقات می‌توان نتیجه‌ای استثنایی هم گرفت و آن اینکه اختلالات روانی در بین اهالی هنر و ادبیات نه تنها یک ننگ و بدنامی نیست بلکه ممکن است نشان‌دهنده‌ی استعداد فرد در زمینه مسائل هنری باشد و هنرمند مبتلا به اختلالات روانی می‌تواند به‌جای اینکه به‌خاطر ابتلا به این اختلالات ناراحت باشد و احساس گناه نماید؛ مثبت‌تر به موضوع نگاه کند که این نگاه مثبت، خود اثری مؤثر بر توانایی مقابله با بیماری ایجاد خواهد کرد و هم‌چنین از بالارفتن آمار مرگ خودخواسته بر اثر افسردگی و فشار روزمرگی خواهد کاست.

منابع تالیف:

- «نویسنده ایرانی از مخاطب ایرانی دلتنگ است.»، سایت آفتاب، گفتگوی محمد آزرم با حورا یاوری

- نگاهی به پدیده خودكشی در میان هنرمندان، گفت وگو با رضا حیرانی سایت رادیوزمانه 30/02/1390

- خودکشی، علت‌ها و پاسخ‌های ممکن - ناصر غیاثی سایت رادیو زمانه -10 فروردین 1389

- مقاله‌های انتقادی و کلینیکی ژیلدلوزترجمه زهره اکسیری

- مجموعه‌ای از آثار صادق هدایت - گردآوری و مقدمه: محمد بهارلو - انتشارات طرح نو - چاپ اول، زمستان 72

- سایت روزنامه گاردین

*این پژوهش اول‌بار همراه با پژوهش­های دیگر نویسندگان تحت عنوان مجموعه‌ای به‌نام «جنون کسب و کار من است» در سایت والس ادبی منتشر شد و به خاطر در دسترس نبودن سایت والس، بازنشر آن در ماهنامه ادبیات داستانی چوک و سایت چوک انجام می‌گیرد.

 


[1]   Albert Camusنویسنده و روزنامه نگار فرانسوی 1913-1960

[2]Cesar Lombrozoمتخصص جرم‌شناسی ایتاالیایی 1836-1909

[3] Simon Brett نویسنده بریتانیایی

[4]سایت ویکی‌پدیا صادق هدایت

دیدگاه‌ها   

#1 اسماعیل الهی خالدی 1394-12-23 03:01
سلام و عرض احترام و ادب دارم خدمت شما عزیز . من از دوستان نزدیک مرحوم وریا مظهر هستم و با کمال اطمینان می گویم ایشان خودکشی نکرده اند . من حرفهای ناگفته بسیاری از وریا دارم . ممنون .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692