نقدی برپرسه های غریب ایوب بهرام به قلم داریوش مسلمان / پرسه های غریب،هرخطش یک درد

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

                            

           

                    پرسه های غریب،هرخطش یک درد

نوشتن عالمی دارد.بریدن از این دنیای ماشینی.ونشستن در کنجی وقلم زدن فارغ از دعواهای فیزیک ومتافیزیک.

نوشتن افکاری که گاه خوشایند آدمی است وگاه اورا می آزاردوبی شک خداهم این راز را می دانست ونیاز امروز مارااز همان ابتدای خلقت.وهم تعهدقلم راکه به آن سوگند یاد می کند.

اصل داستان چیز بیشتر از این هاست.سخن از مکنونات روح آدمی است وغوغای درونش که با نوشتن آرام می گیرد.بخصوص برای انسان این قرن که درمیان پیشرفت های امروز بی اندازه مجهول مانده.مچه خوب می گوید الکسیس کارل که انسان ها به همان اندازه متوجه جهان جهان خارج از خویش شده ودر آن پیش رفته است از خودور شده.وحقیقت خودرا از یاد برده است.

پرسه های غریب از آن دست نوشته هایی که از دل نشات گرفته .داستانی است که گاه می خنداندوگاه می گریاند.داستان مردی که زمان را گم کرده است.وغریبانه در میان خاطراتش پرسه می زند وایوب بهرام راوی وخالق است.

نویسنده در اینحا حکایت از غوغای درون می کند.درونی که در این داستان متجلی است.واین غوغا درد مشترکیست که تمام انسان هایی که اندکی به بزرگی روح پی برده اند ونمی توانند سردر خویش فروبرند وننویسند واز این روست که می نویسند ومی نویسند.

درشروع داستان می گوید دلش می خواهد برود وبرود وبرود ودر میان کوهای به هم تنیده گم وگور شوداما نمی شود...

نکته ی ظریفی و گویای تمام داستان همینجاست.رفتن به هرجا غیرازاینجا_موقعیت زمانی-اما نمی شود.ودر سراسر داستان همین است که می رود به گذشته های دور.اما در پایان باز باید باز گردد به همانجایی که هست.پای بخاری نفتی بی بی وغرولونددیگران...باید پای در گل ماند گریزی نیست.واین کبوتر همچنان در قفس تنگ خویش می ماند.

گوشه گوشه ی پرسه های غریب دردی داردکه نویسنده آن را حس کرده وبه تصویر کشیده.

از جنگ می گوید.جنگی خانمانسوزکه خرابی وآوارگی اش هنوز هم هویداست کافی سربچرخانی.

هنوز در جایی انگار از عموعلی پرسه های غریب غولی می سازند واز عموعلی معصوم تر هم قربانی سادگی عوام می شوند.شخصیتی بی گناه که در لخته های داستان ناشناخته می ماند.

آنچه بیش از همه توجهم را جلب می کند شخصیت دوگانه که گاه در کودکی وگاه در جوانی ومیانسالی نوسان دارد.ترک موقعیت مکانی وزمانی به گونه ی هنری که گویی در ماشین زمان هستی .اما این بیگانگی بازمان بیشتر از آنچه گویای بیگانگی جسم نویسنده با زمان باشد گویای بیگا نگی روح نویسنده با زمان است.ودغدغه های درون روح با بیرون.

دغدغه ها دونوعند ،یک نوع همان دغدغه های نباتی آدمی است ودیگر دغدغه های روح که بسته به میزان بیداری روح کمرنگ وپررنگ می شود.

واکنون من در نقش همان کودک غریب در مه غلیظ دنبال راوی می گردم تا دست اورا گرفته وبیرون بیاورم ولی خودم هم در این مه گم می شوم وپرسه می زنم.

پرسه های غریب شروع انقلابی است درونی که من به پیروزیش بسیارامیدوارم.

 

دیدگاه‌ها   

#1 محسن 1393-06-14 02:33
باسلام
آقای داریوش مسلمان قلم قدرتمندی دارند ولی برای بنده کمی ناآشنا هستند،لطف کنید بیوگرافی از ایشان درج نمایید.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692