مصاحبه با «میلان کوندرا» مترجم «شادی شریفیان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

توضیح مصاحبه­گر: از سال 1985، میلان کوندرا هیچ مصاحبه‌ای را قبول نمی‌کند. با این وجود راضی شد تا به سوالات ما به  صورت کتبی پاسخ دهد.

داستان نویس در خدمت تاریخ نویسان نیست.

جهالت سومین رمان شماست که به زبان فرانسه نوشته‌اید. رابطه‌ی شما با این زبان چطور متحول شد؟ آیا هنوز هم نسبت به کشور چک حس نوستالژی دارید، مثل زمانی که یکی ازکاراکترهای کتاب، ژوزف، شروع به پرچانگی با دوستش N. با زبان مادری‌اش می‌کند؟

نه حس نوستالژی ندارم. چرا که بر خلاف ژوزف، صحبت‌های هر روزه‌ی من با همسرم به زبان چک است. ولی بیست و هشت سال است که دنیای اطراف من به زبان فرانسه صحبت می‌کنند و من هم به فرانسه پاسخ آن‌ها را می‌دهم. هر روز، شاهد تفاوت آشکار بین زبان مادری و زبان دوم هستم. ولی وقتی به زبان چک صحبت می‌کنم، جملات بدون اختیار و آزادانه از دهانم خارج می‌شوند، مثل یک سیستم اتوماتیک که از کودکی در مغزم نصب شده باشد. در‌حالی‌که در فرانسه، هیچ چیز برای من اتوماتیک‌وار نیست. همه چیز آگاهانه و حساب شده است. همه چیز از روی فکر و کنترل‌شده است. این رابطه‌ی بیش‌آگاه در رابطه با زبان است که مرا مجذوب خود می‌کند؛ نکته اینکه با استایل ادبی من که همیشه، به وضوح، روشنی و با سادگی و دقیق به من دستور داده شده است تناقضی ندارد.

"همه‌ی ما در جهلی مهاجرت کرده‌ایم که نباید به عنوان یک نقص روشنفکری از آن برداشت کرد بلکه حقیقت انکار ناپذیر شرایط انسانی است."

با خواندن رمان شما، احساسی دست می‌دهد گویی تبعید ورای مرزهای سیاسی رفته است، که سهم همه بوده و تبدیل به حقیقت انکار ناپذیر موجودیت بشری شده است. انگار آدمی بالفطره تبعیدی بوده است. نظرتان در این مورد چیست؟

مهاجرت نتیجه‌ی بحران‌های شدید سیاسی است. ولی شما درست می‌گویید، در عین حال در محتاطانه‌ترین حالت هم مانند تبعید بالفطره، "سهم همه‌ی آدم‌هاست." داستان‌نویس در خدمت روایت تاریخ نیست. او به دنبال توضیح یا روایت تاریخ نیست، بلکه بدنبال کشف جنبه‌های ناشناخته‌ی بشریت است. اتفاقات بزرگ بشری برای او مثل پروژکتوری است که ناگهان زوایای تاریک را روشن می‌کند و ماسک آن‌ها را برمی‌دارد. در واقع، نوستالژی چیست اگر ما همه‌ی احساسات مربوط به این موضوع را بین پرانتز بگذاریم؟ آیا بجز این است که علاوه بر نوستالژی کشوری که ترک کرده‌اید، نوستالژی تبعید از دست رفته هم به شما فشار وارد می‌کند؟ و مسئله‌ی بازگشت؟ آیا می‌توان در دنیایی زندگی کرد که تاریخ به سرعت پیش می‌رود و چشم اندازهایی که قبلا ً برای خود ما بوده است هر روز تغییر می‌کند؟ خاطره چیست؟

هر دو کاراکتر رمان من که بعد از بیست سال به کشورشان بازگشته‌اند با این حقیقت تلخ روبرو می‌شوند: حقیقتی که دیگر به حالت گذشته نیست؛ نگهداری آن به حالت اول غیر ممکن است." فراموشی گذشته را پاک می‌کند، خاطره آن‌را تغییر می‌دهد. همه‌ی ما در جهلی غوطه‌وریم که نباید از آن به عنوان نقص فرهنگی برداشت کرد بلکه یک حقیقت انکارناپذیر است.

می‌توانید از ساختار نوشتاری این رمان برای ما صحبت کنید؟ ریتم نوشتن آن به نظرم سریع‌تر از رمان‌های قبلی است، ولی خواننده کندتر پیش می‌رود. باید سرعت خواندن را بخاطر پیچیدگی روایت آن پایین آورد.

شما همین الان تعریفی از ایده‌آل نوشتن روایت گونه‌ی من گفتید. گاهی اوقات اشاره کرده‌ام که سه رمان آخر من، که به فرانسه نوشته شده است، از فرم موسیقایی الهام گرفته شده است. در واقع، فرم موسیقی الهام بخش بزرگی است برای کمال ظاهری، که در تمام هنرها کاربرد دارد. اصول هم آوایی این‌طور ایجاب می‌کند که زمانی که جزئیات مطرح می‌شوند، تبدیل به انگیزه‌ای شوند که بارها و بارها تکرار می‌شوند و در حین نوشتن تغییر می‌کنند. در کتاب جهالت، انگیزه‌ی نوستالژی، فراموشی، Ulysse، Arnold Schonberg، آینه (ایرنا، میلادا، مادر،گوستاو، همه مجذوب آینه بودند.)، تی شرت گروتسک با تصویر کافکا روی آن، داخل خانه‌ای در دانمارک (ژوزف رویای مالکیت آن‌را در سر دارد.)، موسیقی‌ای که به سر و صدا تبدیل می‌شود و غیره. این انگیزه‌ها در حافظه‌ی خواننده جای می‌مانند، از اولین باری که به وجود می‌آیند تا آخر رمان. این همان دلیلی است که دومین قسمت نوشتار باید بطور طبیعی زیباتر و غنی‌تر از بخش اول بنظر بیاید، همان‌طور که می‌گویید؛ چرا که هر قدر که در رمان جلوتر می‌رویم، طنین جملاتی که قبلاً گفته شده بیشتر شده، تم‌هایی که قبلاً مطرح شده تکثیر می‌شوند و به هم مرتبط می‌شوند، و از هر سو منعکس می‌شوند. کاری که ما می‌کنیم، در اصطلاح‌شناسی موسیقایی، به "Strette" شناخته می‌شود: آخرین بخش هم‌آوایی، که با نوشتاری اختصاصاً محدود شناسانده می‌شود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692