• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • شعر، داستان؛ بررسی عناصر روایی در مجموعه شعر«مادرد» سروده«علی عبدالرضایی»؛ «‌غزال مرادی»

شعر، داستان؛ بررسی عناصر روایی در مجموعه شعر«مادرد» سروده«علی عبدالرضایی»؛ «‌غزال مرادی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

علی عبدالرضایی شاعر نام آشنای دهه هفتاد است و آثار زیادی از وی منتشر شده است مانند: تنها آدمهای آهنی در باران زنگ می‌زنند، نام این کتاب را شما بگذارید، پاریس در رنو، این گربه عزیز، فی‌البداهه، جامعه، شینما، من در خطرناک زندگی می‌کردم، هرمافرودیت، رکیک‌تر از ادبیات، کادویی در کاندوم، زندگی در خطرناک (ترکی)، ترور، لااله الالاو. شعرهای علی عبدالرضایی تاکنون به زبان‌های انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، ترکی استانبولی، ایتالیایی، بوسنیایی، عربی، اردو، پرتقالی و... ترجمه شده‌اند.

«مادرد» مجموعه شعری است که به تازگی از او منتشر شده است و با استقبال خوبی نیز روبرو شده است.

هر روایت ممکن است در قالب بیانی متفاوت ارائه گردد اما به طریقی همسان از قابلیت‌هایی نظیر بازنمود شخصیت‌ها رویدادها و صحنه و مکان استفاده می‌نمایند. گرچه در شعر این عناصر به گونه‌ای در هم تنیده و در نهایت ایجاز و اختصار به کار گرفته می‌شوند (البته به استثنای داستان‌های منظوم) مجموعه شعر «مادرد» نیز از عناصر روایی بهره گرفته است البته این مجموعه ساختار متفاوت سایر مجموعه شعرهای علی عبدالرضایی چون «پاریس در رنو» را ندارد (شاید هم به دلیل اینکه همیشه دنبال بیان و ساختار نامتعارفی در مجموعه شعر‌های او هستیم و شاید عادت به مجموعه‌های پیشین این مجموعه شعر چندان غافلگیرمان نمی‌کند) اما در این مجموعه شعر حضور تخیل و احساس پر رنگ‌تر می‌نماید و بیشتر شعرهای آن بازتابی از عاطفه‌های ناهمساز است.

برای مرگ تو گریه کوچک است عزیزم!

به من قول داده‌اند

قول داده‌اند چنارت کنند

چناری

کنارِ جو باریکه‌ای که رفته رفته خودش را گود می‌کند (صفحه 18)

حضور عناصری در متن مانند آنچه به عنوان نمونه آمده است نشان از مناسبت سبکی دارد که احساسات و عواطف خواننده را بر می‌انگیزد. در واقع شاعر با چنین شروعی در شعر به صحنه‌پردازی پرداخته است که تصاویر در عین ذهنی بودن عینی می‌باشد برخوردی نمادین با عناصری کاملاً ملموس:

در قتل عام کلماتم

سر سطر آخر را زدند

و خون مثل مرکب به جان کاغذ افتاده‌ست (مجموعه مادرد، صفحه 6)

غافلگیری از دیگر عناصری است که عبدالرضایی از آن بهره جسته است:

هوا پس است

بافت زبانی درونی در آثار عبدالرضایی هم از الگوهای زبانی درون متن بهره گرفته است و هم مفهوم پیچیده بافت غیرزبانی بیرونی را به همراه دارد.

بس است دیگر این همه زخمی‌ که برداشتیم

ما که مادر نداشتیم

زلزله بود

که گهواره مان را تکان می‌داد (همان صفحه 16)

بافت زبانی درونی در آثار عبدالرضایی هم از الگوهای زبانی درون متن بهره گرفته است و هم مفهوم پیچیده بافت غیرزبانی بیرونی را به همراه دارد. بافتی که برآیند ایده‌ها و تجربه‌های خارج از متن شاعر می‌باشد بویژه عناصر بومی‌ که شاعر تأکید ویژه‌ای بر آن دارد یا شاید خواسته که به نوعی آن را به اثر‌انگشت شاعری خود تبدیل سازد.

و مادرم در حالِ پزُدادن

با توکَل می‌زند سر باغ و بیجار نقُل می‌پاشد

تا پسرش دیدی زده در لاک و حالی به حالی بشود (صفحه 10)

عبدالرضایی تجربه‌ای فردی را به نمایش می‌کشد، جزئیاتی که نقشی فراتر از دادگان متنی دارند و هدف آن‌ها بازنماندن چشم انداز می‌باشد. چشم انداز برابر است با دیدگاه مکانی و زمانی روایتگر که شاعر آن‌ها را با ترفندهای خود بیان می‌کند:

بیهوده خانه‌ام را رصد می‌کنی

در زندگی من گودالیست

که دیگر هیچ کس پرُش نمی‌کند (صفحه 19)

چیدمان عناصر در نهایت رعایت قوانین همنشینی صورت می‌پذیرد. استفاده از سه عنصر «نمک»، «باز» و «اسید» بسیار آگاهانه و به زیبایی تمام‌تر صورت گرفته است:

تو اگر نمک داشتی

من نمی‌پریدم مثل باز وسط اسیدسولفوریک (صفحه 23)

پیرنگ تداوم منطقی نقش ویژه‌هاست که مناسبتی درونی و مستحکم دارند. این عناصر در واقع به کنش مرتبط می‌شود و بارت آن را به مجاز مرسل تعبیر می‌نماید. عبدالرضایی نیز این نقش ویژه‌ها را به خوبی در کارهای خود به کار می‌بندد:

فردا نمی‌دانست که باید بیاید

و شبکه قطعه‌ای از روشن خورد

بر تکه‌ای از سیب ریخت که در جهان سوم شد. (صفحه 26)

یا :

همه آنجایند

کسی به این تک و تنها

بها نمی‌دهد

نه کادویی

نه اهدای آرزوی خوشی

و نه حتی استخوانی لاغر

که تقدیم شده باشد جای پاپیون (صفحه 24)

از دیگر ویژگی‌های این مجموعه استفاده از عناصر مکانی است. عناصر مکانی که علاوه بر شخصی‌بودن برای شاعر، رنگ و بوی نمادین به آن می‌بخشد. در واقع شاعر هر جا از لندن استفاده کرده است حال و هوای این شعر‌ها نیز ابری و بارانی است:

حال من از درد وخیم‌تر است

نوشتن از من عقیم‌تر است

و لندن که آب و هوای مش کرده‌ای دارد هنوز ( صفحه 7)

استفاده از شگردهای زبانی و شیوه‌ای که علی عبدالرضایی و هم نسلانش در دهه 70 به کار می‌گرفته‌اند در این کتاب نیز مشهود است.

بیشتر مجموعه شعرهای این مجموعه خرده روایت‌هایی هستند که روایت باعث قوام و حفظ پیوستگی آن‌ها نشده است، بلکه استفاده به جا از کلمات و آرایه‌های ادبی و بینامتنیت توانسته است چون زنجیری ارتباط میان سطرها را حفظ کند و این خود امتیاز مثبتی برای این مجموعه محسوب می‌گردد:

در همان راهی که بعدها به چند منجر شد

خورشید را از بالای سر تک تکِ روزها برداشت و احتکار کرد

تا آب که سرتاسری می‌شد

کشتی را به نوح بسپارد (صفحه 26)

****

سی و سه پل اما پدربزرگ

اما خُل

برای اینکه اصفهان مجنون است

و آنچه می‌گذرد آب نیست (صفحه 91)

استفاده از شگردهای زبانی و شیوه‌ای که علی عبدالرضایی و هم نسلانش در دهه 70 به کار می‌گرفته‌اند در این کتاب نیز مشهود است. نقشی که بیشتر برای ویرانی زبان متعارف به کار می‌رود (البته کلمه ویرانی قدری بزرگتر از مقصود من است) چرا که در واقع استفاده از چنین شیوه‌ی زبانی اکنون معمول‌تر شده است.

ساعتی که سرِ دیوار کار می‌کند بیکار نیست

دیواری که در اتاقم اشتغال دارد

از سقف نگهداری می‌کند که زندان را امن کرده باشد دیوار نیست

چارچوبی که تدارک دیده‌ام در یعنی پنجره دارد

پنجره یعنی باز...باز کن!

هوایم را داشته باش که حالم هوای دیگر ندارد

در ندارد

د رو! با دراز خودت بزن بیرون که پشتِ میز برگردی (صفحه 80)

مادرد مجموعه شعر موفقی است که البته با تجربه‌ای که علی عبدالرضایی در شعر دارد همین نیز از او انتظار می‌رود. همانطور که در ابتدای این متن نیز گفته شد این مجموعه شکل تلطیف‌یافته‌ای نسبت به مجموعه‌های قبلی علی عبدالرضایی دارد. عصیان مجموعه‌های پیشین اندکی فروکش کرده و جای خود را به احساسات متضاد شاعری داده است. گویی که شاعر در میان این سطرها زیسته است.

پانویس:

ویتگنشتاین در دوره دوم فلسفی خود قائل به نظریه بازی‌های زبانی گردید که این اصطلاح اشاره به این مطلب دارد که هر لفظ دارای کاربردهای مختلفی است و کاربردهای مختلف لفظ با توجه به نحوه‌های مختلف زندگی است که لفظ در آن‌ها کاربرد دارد.در اینجا سوال اساسی آن است که چرا ویتگنشتاین از اصطلاح بازی استفاده کرده است.شاید هیچ کلمه‌ای به ‌اندازه این کلمه نمی‌توانست نشان دهد که میان زبان حاکم بر نحوه‌های مختلف زندگی، هیچگونه اشتراک ذاتی وجود ندارد.اگر با دقت به اقسام بازی بنگریم در می‌یابیم که بازی‌ها دارای وجه اشتراکی ذاتی با یکدیگر به گونه‌ای که همه بازی‌ها در آن مشترک باشند نیستند.

منابع:

عبدالرضایی، علی، مادرد؛ مشهد انتشارات بوتیمار 1392

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692