هر شخصی برای نوشتن شیوهای خاص را انتخاب میکند. افکار خودش را به گونهای خاص ارائه میدهد؛ در واقع برای برقراری ارتباط با دیگران از شیوه و نگرش خاصی استفاده میکند. این باعث میشود که سبک نوشتاری بوجود بیاید. سبک نوشتاری هر فرد با شخصیت فرد، نوع نگرش فرد و اندیشههای فرد ارتباطی تنگاتنگ دارد. شاید بشود گفت هر نویسندهای نثری برای نگارش دارد که این ناشی از شخصیت فرد، رویدادهای زندگی، تجربیات، نوع مطالعه و استعداد شخصی نویسنده است. ایجاد نثر داستانی در تار و پود شخصیت ما نهفته است و بستگی به نگرش ما و اندیشههایمان دارد.
نوع مطالعه نیز در پرورش سبک نوشتاری موثر است. اینکه کتابهای کدام نویسنده را بیشتر دوست دارید؟ ایرانی یا خارجی؟ چقدر وقت برای مطالعه میگذارید؟ آیا خودتان هم مینویسد؟ چه وقتهایی بیشتر مینویسید؟ در چه زمانهایی بهتر مینویسید؟
در این مقاله سعی میکنم به نقش رنجها و مشکلات زندگی در توانایی فرد برای نوشتن اشاره کنم. رنجها لحظاتی آکنده از درد و ناراحتی است که هر فردی از آن گریزان است ولی هرگز فکر کردهاید که رنجهای روحی راهی به سوی پویش و زایندگی است؟ هر فردی که در زندگی با مشکلات و رنجها روبرو میشود، بیاختیار درگیر احساسات متفاوت میشود. احساسات مختلف در ذهن تجلی خاصی مییابد و بر نگرش فرد تاثیر میگذارد.
نوشتن یک روش برای تخلیهی روحی فرد و بازگو کردن رنجهای درونی فرد است. تضادهای زندگی، مشکلات زندگی و رنجها باعث میشود که انسان بهتر خود را بشناسد و تجربیاتی جدید پیدا کند، بیگمان وقتی شخصیت پختهتر میشود اندیشههای فرد هم غنیتر خواهند شد. مشکلات زندگی و تجربیات باعث میشود که شخص پر بارتر بنویسد. گاه آشفتگیها، ذهن نویسنده را به خود گرفته و باعث میشود که افکار شخص برانگیخته شود و وقتی نویسنده قلم بدست میگیرد ناخود آگاه احساسات و جریان سیال ذهنش بر صفحهی کاغذ میپاشد.
مشکلات و رنجهای بشریت تجربیاتی تلخ است که هر انسانی از آنها دوری میگزیند. ولی همین رنجهاست که انسانها را به جستجو، تلاش، پویایی و تفکر وا میدارد؛ باعث میشود که انسان به جستجوی راهحلی برای بهتر زندگی کردن برخیزد. رنجها حاوی تجربیات و نکاتی ارزنده است که باعث تکامل روحی فرد میشود. وقتی شخصی مینویسد افکار درونش از ذهنش به بیرون میتراود. هیچ دلیلی ندارد که ما تصور کنیم هر چه که نویسنده مینویسد مشکلات خود نویسنده است. نویسنده اگر روانکاو خوبی باشد میتواند به راحتی خود را به جای دیگران بگذارد و مشکلات
دیگران را هم ترسیم کند. هر موضوعی میتواند تجربهای برای فرد باشد و هر تجربهای برای شخص باعث میشود که نکتهای تازه دریابد که این نکات باعث میشود که وقتی داستانی را ارائه میدهد، آن نکته را مد نظر قرار دهد و در داستان بیان کند. البته مشکلات و رنجها جزئی از زندگی انسانها هستند. ما نمیتوانیم زندگی را خالی از مشکلات تصور کنیم. در زندگی شب و روز پی هم میآیند، شادی و غم هر دو وجود دارد.
نویسنده بودن اسلوب و روش خود را دارد. صرفا نمیشود گفت که اگر فردی، رنجها و دردهای روحی زیادی داشت خواهد توانست بنویسد. بیگمان نوشتن، نتیجهی علاقه و استعداد فرد برای نویسندگی است. نویسنده باید از قوهی تخیل خود کمک بگیرد و با فنون داستاننویسی آشنا باشد، داستانی را به زیبایی و کمال بُسراید. گاهی نوشتهها موردی برای تخلیهی روحی فرد ندارد، صرفاً نتیجه و ماحصل تلاش نویسنده برای نوشتن است اما در این نوشتهها هم پیامها یا افکار نویسنده در نوشتار تاثیر خاص خود را میگذارد. در این موارد از تجربیات و استعداد شخصی خود استفاده کرده و داستانی یا متنی ارائه میدهد. از فنون خاص داستانکوتاه یا مقالهنویسی بهره میگیرد و در نوشتارش از خلاقیت و قوهی تخیل خودش استفاده میکند. با اندیشههایش از بیرنگ ترین موضوع، ماجرایی شگفت میسازد؛ رنگش میزند. تلاشش را میکند که نوشتهاش را زیباتر کند. میسنجد که جذابیت و کشش نوشته خوب است یا خیر؟ نویسنده مینشیند و مثل یک باغبان نهال فکر خود را میکارد، پرورشش میدهد و درختی را بوجود میآورد که هر روز مرتب میکند و شاخ و برگهای اضافیاش را برای زیبایی بیشتر میزند و نوشتهاش را بهتر ارائه دهد. هر نوشتهای ارزشمندی خود را دارد و حاوی داستانی، پیام و حرفی برای خواننده هست، خواننده با خواندن داستان به نتایجی تازه خواهد رسید. حال ممکن است در نهایت داستان را بپسندد یا نه ؛ داستان را جالب، پر ماجرا و پر کشش پیدا کند یا نکند؛ در این حرفی نیست؛ اما پیامهای داستان جای خود را دارد. به هر حال با خواندن هر نوشتهای یک نکتهی تازه را در مییابیم.
در خاتمه میخواهم به این موضوع اشاره کنم که رنجهای بشریت در مجموع در خدمت تکامل روح انسان است، میخواهم به دگردیسی رنج اشاره کنم. اینکه رنجها در زندگیها باعث شکوفایی استعدادهای نهفتهی بشری میشود. اینکه رنجهاست که چون تازیانه بر روح میزند و باعث میشود که نویسنده با نوشتارش گریزی به رهایی از غم بزند. رنجها و غمهای ما باعث میشود که ما گوهر وجودمان را بهتر بشناسیم. دیدگانی با بصیرت بیشتر و ذهنی شفافتر و اندیشهای مستحکمتر داشته باشیم. قویتر قلم بزنیم، زندگی را بهتر احساس کنیم و مستحکمتر باشیم. ■