در آمدی بر عناصر داستان؛ نوشته‎ای از «رابرت اسکولز»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

داستان، امر واقع و حقیقت/ ترجمه فرزانه طاهری

 

نوشته زیر فصل اول از کتاب «عناصر داستان» اثر رابرت اسکولز است، که با ترجمه فرزانه طاهری توسط انتشارات مرکز منتشر شده است. کتابی کوچک اما خواندنی که نکات قابل توجه کم ندارد. خود اسکولز در مقدمه کوتاه کتاب اشاره دارد که کوشیده به زبانی ساده صحبت کند، به دور از اصطلاحات و نظامات پیچیده و این کتاب را به قصد مخاطب مبتدی نوشته شده و تنها در آن به ابزارهای مفهومی اساسی برای تحلیل و تفسیر داستان پرداخته شده است.

***

داستان قصه‎ای برساخته است. این تعریف حوزه‎های بسیاری را در بر می‎گیرد؛ از آن جمله است: دروغ‎هایی که در خانه و خانواده سر هم می‎کنیم تا خود را از کنجکاوی های آزارنده حفظ کنیم، و لطیفه‎هایی که تصادفا می‎شنویم و بعد من باب مکالمه مودبانه (یا غیر مودبانه) بازگو می‎کنیم، و نیز آثار ادبی خیال‎پرور و بزرگی چون بهشت گمشده میلتون یا خود کتاب مقدس . بله، می‎گویم که کتاب مقدس داستان است، اما پیش از آنکه از سر تقوا و با حالتی حق به جانب رگ‎های گرد‎نتان برآما سد یا از سر اعتقاد به شکاکیت به رضایت سر بجنبانید، چند کلمه دیگر را هم بخوانید. کتاب مقدس داستان است چون قصه بر ساخته است. مقصودم این نیست که حتما باید نتیجه گرفت که از حقیقت در آن خبری نیست. این هم نیست که در کتاب مقدس ممکن است از امور واقع خبری نباشد. نسبت امر واقع با داستان ابدا به آن سادگی ها که شاید فکر کنیم نیست؛ و چون این نسبت در درک داستان حائز اهمیت است باید با دقتی در خور به بررسی آن پرداخت.

امر واقع و داستان آشنایان قدیم‎اند. هر دو از واژه‎های لاتین مشتق شده‎اند. امر واقع از- ساختن یا کردن- گرفته شده است. داستان از – ساختن و شکل دادن. شاید فکر کنید چه کلمات ساده‎ای- چرا نغمه دیگری از سر تایید یا عدم تایید برآنها بار نشده است. اما اقبال این دو در جهان واژه ها به یکسان نبوده است. کارو بار امر واقع رونق فراوان یافته است. در مکالمات روزمره ما امر واقع با ستون‎های جامعه زبان یعنی “واقعیت” و “حقیقت” پیوند خورده است. اما داستان همنشین موجودات مشکوکی است چون “غیرواقعی بودن” و “دروغ بودن”. با این همه، اگر نیک بنگریم، می‎توانیم ببینیم که نسبت “امر واقع” و “داستان” با “واقعی” و”حقیقی” دقیقا همانی نیست که به ظاهر می‎نماید. معنای تحت اللفظی امر واقع هنوز هم در نظر ما “امر رخ داده” است. وداستان هم هرگز معنای “امرساخته شده”اش را از دست نداده است.  اما امور رخ داده یا ساخته شده از چه نظر حقیقت یا واقعیت می‎یاببند؟ امر رخ داده وقتی انجام می‎گیرد، دیگر وجود واقعی ندارد. ممکن است پیامدهایی داشته باشد، و ممکن است اسنادی وجود داشته باشند دال بر اینکه قبلا وجود داشته است (مثلا جنگ داخلی آمریکا) . اما همین که رخ داد، دیگر موجودیت اش پایان می‎پذیرد. اما چیزی که ساخته میشود، تا زمانی که فساد نپذیرد یا نابود نشود، وجود دارد. همین که پایان می‎پذیرد، موجودیت‎اش آغاز می‎شود(مثلا داستانی از جنگ داخلی امریکا مانند نشان سرخ دلیری استیفن کرین). سرانجام آنکه امر واقع هیچ نوع وجود خارجی ندارد، حال آنکه داستان ممکن است قرن‎ها دوام بیاورد.

برای روشن‎تر کردن نسبت عجیب امر واقع و داستان، جایی را که این دو درآن با هم جمع می‎آیند در نظر می‎گیریم: جایی که آن را تاریخ می‎نامیم. در کلمه “تاریخ” معنایی دوگانه نهفته است. این واژه از واژه‎ای یونانی گرفته شده که در اصل به معنای کاوش یا تحقیق بوده است. اما چیزی نگذشت که دو معنا پیدا کرد که در اینجا به کار ما می‎آیند:واژه تاریخ از سویی می‎تواند به معنای”چیزهایی که رخ داده اند” باشد؛ از سوی دیگر می‎تواند “روایت ثبت شده اموری که فرض شده است رخ داده اند” معنا دهد. یعنی تاریخ هم می‎تواند به معنای رخدادهای گذشته باشد و هم قصه این رخدادها: امر واقع- یا داستان. خود کلمه “داستان” هم در واژه “تاریخ” باقی مانده و اصلا از این کلمه مشتق شده است. آنچه به عنوان تحقیق آغاز می‎شود، در خاتمه باید به صورت داستان درآید. امر واقع، اگر می‎خواهد باقی بماند، باید داستان شود. پس، از این منظر، داستان در تقابل با امر واقع قرار ندارد بلکه مکمل آن است. داستان به اعمال فناپذیر انسان ها شکلی می‎دهد ماندگارتر.

اما حقیقت این است که این تنها یکی از جنبه‎های داستان است، شک نیست که در نظر ما داستان چیزی کاملا متفاوت با اسناد تاریخی یا داده‎های صرف است. داستان از نظر ما فقط ساخته نمی‎شود، برساخته می‎شود، یعنی محصول غیر متعارف و غیر واقعی قوه تخیل انسان است. خوب است داستان را به هر دو صورتش که در اینجا ترسیم شد در نظر بگیریم. داستان می‎تواند مبتنی بر امور واقع باشد و نزدیکترین انطباق ممکن را بین قصه اش و چیزهایی که عملا در جهان رخ داده‎اند، حفظ کند. یا بسیار خیالبافانه باشد و درکی را که از ممکنات معمول زندگی داریم زیر پا بگذارد . اگر این دو شکل افراطی را دو سر تمامی طیف امکانات داستانی بدانیم، می‎توانیم بین مادون قرمز تاریخ ناب و ماورای بنفش تخیل ناب درجات مختلف رنگ را تشخیص دهیم. اما همه این رنگ ها اجزائی از پرتو سپید حقیقت اند که هم در کتاب‎های تاریخ یافت می‎شود و هم در افسانه‎های پریان، اما در هر یک از این دو تنها جزئی از آن هست – که به مدد منشور داستان، که اگر نبود اصلا قادر به دیدن این نور نبودیم، تجزیه شده است. آخر حقیقت چون نور معمولی است، در همه جا حاضر است اما نامرئی است، و دیدنش مستلزم انکسار”یا تجزیه” آن است. انکسار حقیقت به گونه ای هدفمند و خوشایند – کار نویسنده داستان همین است، با هر درجه‎ای از رنگ‎های طیف که بخواهد کار کند.

link

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692