داستان‎نویسی و رمان؛ به روایت ویلیام فاکنر (بخش اول)

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

بهترین شغلی که در زندگی‎ام به من پیشنهاد شد، مدیریت یک فاحشه خانه بود!

داستان‎نویسی و رمان؛ به روایت ویلیام فاکنر (بخش اول)

ویلیام فاکنر برای آنها که اندک شنایی با ادبیات داستانی جدی داشته باشند، نامی آشناست. کیست که آوازه نام این نویسنده‎ی بزرگ امریکایی و شاهکارش «خشم و هیاهو» را نشندیده باشد. اگر اغلب نویسندگان  صاحب نام یک شاهکار دارند، فاکنر نویسنده‎ایست با شاهکارهایی فراوان در کارنامه خود، آبشالم آبشالم، حریم ، روشنایی ماه اوت و… آثاری که هریک در سطحی فراتر از نقطه‎ی اوج کارنامه بسیاری از نویسندگان صاحب‎نام می‎ایستد. نویسندهای که دوست‎تر می‎داشت خود را  دهقانزاده‎ای در کار  کشاورزی بداند. لازم به ذکر است که ترجمه این گفتگو کار احمد اخوت است.

بخش دوم را اینجا و بخش پایانی را اینجا بخوانید

***

ویلیام فاکنر- 1931

اگر من وجود نمی‎داشتم، نویسنده دیگری به‎جای من می‎نوشت

آقای فاکنر، چند لحظه قبل داشتید می‎گفتید از مصاحبه خوشتان نمی‎آید.

-          علت بد آمدن من از مصاحبه به این خاطر است که حساسیت خاصی به سوال‎های شخصی دارم و اگر چنین سوالاتی از من بپرسند با تندی به آن جواب می‎دهم. اما اگر سوالی مربوط به کار و حرفه‎ام باشد، سعی می‎کنم به آن جواب دهم. وقتی سوالی درباره زندگی‎ام می‎پرسند ممکن است به آن جواب بدهم و یا ندهم. ولی اگر جواب بدهم فردا ممکن است جوابم به این سوال چیز دیگری باشد.

درباره خودتان به عنوان یک نویسنده چه نظری دارید؟

-          اگر من وجود نمی‎داشتم، نویسنده دیگری به‎جای من می‎نوشت، همینگوی، داستایوفسکی و یا نویسنده دیگری. دلیل این گفته‎ام این است که تاکنون سه نفر مدعی شده‎اند که نمایشنامه‎هان شکسپیر را آنها نوشته‎اند، ولی آنچه براستی اهمیت دارد خود”هملت” و “رویای نیمه شب تابستان” است، نه این که چه کسی واقعا آنها را نوشته است، فقط آنچه را که می‎آفریند مهم است . نویسنده شخصا مهم نیست. به نظر من چیز تازه‎ای برای گفتن وجود ندارد. شکسپیر، بالزاک، هومر، همه درباره یک موضوع مطلب نوشته‎اند و اگر امکان داشت که هزار یا دو هزار سال زنده بمانند دیگر ناشران به نویسنده دیگری نیاز نداشتند.

ویلیام فاکنر

همه ما (نویسندگان این نسل) در برآوردن آرزوهای‎مان شکست خورده‎ایم

ولی اگر بپذیریم که حرف تازه‎ای برای گفتن وجود ندارد، آیا باز هم فکر می‎کنید فردیت نویسنده اهمیت ندارد؟

-          فقط برای خود نویسنده خیلی مهم است . خواننده آنقدرسرگرم خواندن اثر است که نمی‎تواندبه فردیت نویسنده توجه کند.

.

درباره نویسندگان معاصر خود چه نظری دارید؟

-          همه ما در برآوردن آرزوهای‎مان شکست خورده‎ایم. بنابراین من خودمان را بر اساس شکست با شکوهمان در دست زدن به کاری غیر ممکن ارزیابی می‎کنم. به نظر من اگر امکان داشته باشد که آثارم را دوباره بنویسم ، مطمئن هستم که آنها را بهتر خواهم نوشت، که این خود می‎تواند سالم و مطلوب‎ترین وضعیت برای نویسنده باشد.منظورتان این است که نویسنده باید کاملا بی‎رحم باشد؟

نویسنده فقط مسئول هنرش است. اگر بخواهد نویسنده خوبی باشد باید کاملا بی‎رحم باشد. او رویایی در سر دارد. این رویا اینقدر او را آزار می‎دهد که باید هرچه زودتر خود را از آن خلاص کند تا خود را از این رویا خلاص نکند روی آرامش نخواهد دید. همه چیز او خدشه‎دار می‎شود تا کتابش را بنویسد: امنیت، غرور ، شرف، سعادت، خلاصه همه چیز او. اگر نویسنده برای خلق اثرش مجبور شود حتی از مادرش چیزی بدزدد در این کار درنگ نخواهد کرد. هر یک از آن معشوقه های قدیمی ارزش این را دارند که برایشان “چکامه ای برای خاکستر مرده یک یونانی”بگویی.

ویلیام فاکنر

برای کار تنها به کاغذ، توتون، غذا و کمی هم ویسکی احتیاج دارم

به این ترتیب فقدان امنیت، سعادت و شرف می‎توانند عوامل مهمی در آفرینش هنری به حساب آیند؟

-          نه، اینها فقط برای رضایت و آرامش خاطر نویسنده مهم اندو هنر هم هیچ کاری با آرامش خاطر ندارد.

پس بهترین محیط برای نویسنده کدام محیط است؟

-          هنر با محیط هم هیچ کاری ندارد و برایش مهم نیست که چنین چیزی در کجا پیدا می‎شود. اگر از این سوال بطور مشخص منظورتان من هستم، باید بگویم که بهترین شغلی که در زندگی‎ام به من پیشنهاد شد مدیریت یک فاحشه خانه بود. به عقیده من این بهترین محیطی است که هنرمند می‎‎تواند در آن کار کند. این شغل استقلال کامل اقتصادی به او می‎دهد و دیگر نباید نگران گرسنگی باشد. حداقل سرپناهی دارد و کارش هم ساده است. فقط باید حساب خرج و دخل دستش باشد و هر ماه هم سری به پلیس محل بزید و حق و حیاب او را بدهد. صبح ها که معمولا بهترین وقت برای کار کردن است محل کار او ساکت و آرام است.

ویلیام فاکنر

نویسنده فقط مسئول هنرش است

عصر به بعد رفت و آمد شروع می‎شود و اگر حوصله ات سررفته باشد و بخواهی می توانی قاطی جمع شوی و یواش یواش جایی برایخودت میان بقیه باز کنی . در حقیقت آدم در چنین محیطی کار بخصوصی ندارد، چراکه دفتر و دستک دست خانم رئیس است و از اینها گذشته تمام ساکنان خانه زن هستند و با او فرق دارند و همه او را “آقا ” صدا می‎زنند. تازه آدم می‎تواند پلیس ها را با اسم کوچک صدا بزند. بنابراین تنها محیطی که هنرمند به آن احتیاج دارد جایی است آرام، خلوت و لذت بخش که تا حد امکان به حداقل بها بدست آمده باشد. محیط نامساعد فقط باعث بالا رفتن فشار خون آدم می‎شود و به ناچار آدم باید وقت زیادی را صرف خنثی کردن دلزدگی و عصبی شدن بکند. در طی دوران نویسندگی به این نتیجه رسیده ام که برای کار تنها به کاغذ، توتون، غذا و کمی هم ویسکی احتیاج دارم.

در حرفهایتان به استقلال اقتصادی اشاره کردید: آیا نویسنده به آن احتیاج دارد؟

-          نه، به آن نیاز ندارد. نویسنده فقط به مداد و مقداری کاغذ احتیاج دارد. من در عالم نویسندگی هرگز کار باارزشی را سراغ ندارم که از ره آوردی مجانی و مفت مایه گرفته باشد، .نویسنده  با ارزش هرگز درخواست اعانه نمی‎کند. او بیش از حد سرش شلوغ است و سرگرم نوشتن است. اگر او نویسنده درجه یکی نباشد، مرتب بهانه می‎آورد که به اندازه کافی وقت ندارد و یا از نظر مالی تامین نیست و با این  بهانه تراشی ها خود را گول می‎زند. هنر ارزشمند می‎تواند از زندگی دزدها ، قاچاقچی‎ها و یا صدای سم اسب ها مایه گرفته باشد. مردم از دریافت این مطلب که چقدر تحمل سختی و فقر را دارند ، بیمناک می‎شوند. آنها از فهم این که چقدر جان سخت هستند وحشت دارند. هیچ چیز نمی‎تواند نویسده خوب را از بین ببرد. فقط مرگ می‎تواند او را از پا درآورد. نویسندگان خوب حتی فرصت این را ندارند که به موفقیت و یا ثروت فکر کنند و نگران آن باشند. موفقیت مفهومی است زنانه و طبیعت آن مانند زن است: اگر در مقابل او سر فرو آوری سوارت می‎شود. بهترین شیوه برخورد این است که پشت دستت را نشانش دهی حساب کار خودش را می‎کند و به دنبالت می‎خزد.

ویلیام فاکنر - خشم و هیاهو

ترجمه فرانسه خشم و هیاهو

آیا نوشتن برای سینما به حرفه اصلی شما لطمه نمی‎زند؟

-          آدم اگر نویسنده درجه یکی باشد هیچ چیز نمی‎تواند به او لطمه بزند. از طرف دیگر اگر نویسنده بدرد بخوری نباشد؛ هیچ چیز نمی‎تواند دست او را بگیرد. نویسنده اگر درجه یک نباشد هیچ چیز نمی‎تواند مشکل او را حل کند، چون او قبلا هنر و روان خود را به یک استخر شنا فروخته است.

به نظر شما نویسندهای که برای سینما مینویسد مجبور به سازش نیست؟

-          اغلب چنین مصالحه‎ای پیش می‎آید چون اصلا طبیعت سینما بر تشریک مساعی است . لازمه کار جمعی هم سازش است، یعنی نوعی بده و بستان.

بیشتر مایلید با کدام هنرپیشه کار کنید؟

-          با همفری بوگارت بهتر از بقیه کار کرده‎ام. ما دو نفر در فیلم”داشتن و نداشتن” و “خواب بزرگ” با هم همکاری داشتیم.

ویلیام فاکنر

نویسنده خوب باید بی‎رحم باشد

آیا می‎خواهید فیلمنامه دیگری بنویسید؟

-          بله دلم می‎خواهد فیلمنامه ای از رمان۱۹۸۴ جورج اورول بنویسم. اتفاقا فکر خوبی هم برا ی پایان فیلم دارم که می‎تواند موید نظریه‎ای باشد که همیشه بر آن پا فشاری کرده‎ام: اینکه انسان به خاطر میل به آزادی زوال ناپذیر است.

وقتی برای سینما کار می‎کنید کی از کارتان راضی هستید و به نظرتان به نتیجه مطلوب رسیده اید؟

-          فیلم مورد نظر من فیلمی است که پیش از زدن کلید دوربین هنرپیشه‎ها و فیلمنامه نویس فیلمنامه را کنار بگذلرند و صحنه را فی‎البداهه خلق کنند. با اینهمه اگر سینما را جدی نمی‎گرفتم، یا احساس نمی‎کردم  آن را جدی گرفته‎ام، هرگز سراغ آن نمی‎رفتم. اما حالا احساس نمی کردم آن را جدی گرفته‎ام، هرگز سراغ آن نمی‎رفتم. اما حالا احساسم طور دیگری است و فکر می‎کنم که هرگز نویسنده خوبی برای سینما نبوده‎ام. بنابراین آن ضرورتی را که برای رمان نویسی در خود احساس می‎کنم اصلا دیگر برای فیلمنامه نویسی قائل نیستم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692