درگفتارهای پیشین مهمترین مباحث نظری جریان سیر تحول نثر پارسی، از جمله نقش و اهمیت فردیتهای خلاق و صاحب سبک، رابطه ادبیات باجامعه و گرایش بهصورت گرایی در ادبیات ایران مطرح شد. از این پس به اصل جریان تحول سبک و سیاق نثر در بستر تاریخ و با توجه به شرایط برونمتنی سیاسی/ اجتماعی/ فرهنگی خواهیم پرداخت. در این گفتار وضعیت نثر دری در دوره پیش از ورود اسلام مورد توجه و بررسی قرار میگیرد.
1- بقایای ادبیات پهلوی
هنگام تسلط مسلمین بر ایران لهجهی رسمی ادبی، سیاسی و دینی ایرانیان پهلوی جنوبی (پهلوی ساسانی/ پهلوی پارسی) بود و با غلبه عرب این لهجه یكباره از ایران بر نیفتاد و چنانكه خواهد آمد تا قرنها در ایران رواج داشت. اگرچه استاد بهار معتقد است دو دلیل عمده آرامآرام این زبان را رو به زوال و نیستی برد:
1. یكی به این سبب كه این خط و زبان در مقایسه با خط و زبان تازی بهمراتب مشكلتر و میدان لغات و اصطلاحات آن تنگتر بود.
2. دیگر آنكه زبان و خط عربی بهسبب ترجمههایی كه از كتب علمی سریانی و یونانی و ایرانی بهعمل آمد و اینكه زبان دولتی و درباری گردیده بود، پس از مدتی قوت گرفت. به طبع ایرانیان كه میخواستند به زبان علمی و ادبی سخن گویند و در دنیای اسلام آن روز مطرح باشند، به نوشتن و سخن گفتن به این زبان توجه نمودند.(1386. ج1 : 173).
تازیان غالب، در اوایل حكومت در ایران از همان دیوانهای محلی و متصدیان ایرانی آن با همان زبان و دفاتر برای اداره كشور استفاده میكردند و این حال ادامه داشت تا عهد حكومت حجاج بنیوسف ثقفی كه یكی از كاتبان ایرانی كه از اصل سیستان و موسوم به صالحبن عبدالرحمن بود و زیردست صاحب دیوان حجاج كار میكرد، به نقل دیوان از پهلوی به عربی مبادرت كرد. (صفا، 1387. ج 1: 131). با وجود این تداول خط و لهجه پهلوی در میان ایرانیان مسلمان و غیر مسلمان همچنان از بین نرفت:
- در برخی نواحی ایران كتیبههای ابنیه را علاوه برخط عربی(كوفی) به خط پهلوی هم مینوشتند. كتیبههای برج لاجیم نزدیك زیر آب مازندران (ظاهراً از اوایل قرن پنجم) و برج رادكان نزدیك بندر گز نمونههایی هستند كه در هر دو، كتیبههایی به خط پهلوی و كوفی در كنار هم نوشته شده است.(همان: 132).
- تا مدتها در غرب ایران -كه مردم هنوز به زبان پهلوی یا لهجههایی نزدیك به آن سخن میگفتند- كتب ادبی و افسانههایی به این زبان رایج بود و اهل فضل و شعرای مسلمان از آن كتب استفاده كرده و گاهی هم آنها را به عربی یا دری ترجمه مینمودند. (بهار، 1386. ج 1: 174).
هنگام تسلط مسلمین بر ایران لهجهی رسمی ادبی، سیاسی و دینی ایرانیان پهلوی جنوبی (پهلوی ساسانی/ پهلوی پارسی) بود و با غلبه عرب این لهجه یكباره از ایران بر نیفتاد و چنانكه خواهد آمد تا قرنها در ایران رواج داشت. |
بهترین نمونه آن ترجمه ویس و رامین توسط فخرالدین اسعدگرگانی درحدود اواسط قرنپنجم استكه اصل آن از كتب پهلوی پیش از اسلام بوده و چون سراینده این داستان مستقیماً با متن پهلوی آن سروكار داشته، اثر لغات و تركیبات و سبك پهلوی در منظومه او بهشدت آشكار است. پیش از آن هم در قرن چهارم و پنجم در آثار جمعكنندگان شاهنامه كه معمولاً رسالاتی را از پهلوی به پارسی ترجمه كرده و در این شاهنامهها قرار داده بودند، این تأثیرات بهچشم میخورد. نفوذ لهجه و ادب پهلوی در این ترجمهها بهحدی بود كه بعد از نقل آنها به شعر پارسی–بهوسیله دقیقی و فردوسی- باز هم وجود تقارب فراوانی میان آنها با اصل پهلوی هریك مشهود است. آشنایی با متون پهلوی تا بسی پس از این هم ادامه داشت، چنانكه زرتشت بهرام پژدو حدود قرن هفتم ارداویراف نامه را از پهلوی به شعر پارسی ترجمه كرد. (صفا،1387. ج 1: 132-133) البته حجم عمده این ترجمه از پهلوی به عربی در سهقرن اول هجری اتفاق افتاد[1].
«اگر مفهوم اصطلاح فنی را در نثر، مراحل كمالی بدانیم كه هر نثر مكتوبی پس از طی مراحل اولیه تطور، در مسیر آن پیش میرود و در آن بهگونهای زیبایی و تناسب لفظ در برابر معنی نمودار میشود.» |
- اما پاسداران و حامیان فعال و اصلی زبان پهلوی موبدان و علمای زرتشتی بودند. در همان حال كه ایرانیان به نقل بسیاری از كتب پهلوی به عربی سرگرم بودند، همچنان گروهی از این زرتشتیان تألیف كتب را به لهجه و خط پهلوی ادامه میدادند. تا قریب به هجوم مغول و اوایل قرن هفتم، نسخههایی از كتب و رسالات پهلوی در دست است كه در ایران به خط دستی نوشته شده و معلوم میشود كه تا این زمان زرتشتیان در ایران به كارهای دینی و علمی و ادبی به این خط و زبان مشغول بودهاند، كه نمونهی بارز آن همان ترجمه ارداویرافنامه به شعر فارسی در اوایل هجوم مغول است (بهار، 1386. ج 1: 176).
2- سبك نثر پیش از اسلام
شواهد نشان میدهد كه تاریخ نثر مكتوب در ایران پیش از اسلام به زمانی بسیار قدیم میرسد[2]. از طرفی رواج علوم و فنون مختلف[3] و ترجمه بسیاری از آثار علمی و فلسفی و قصص و روایات از زبان یونانی و هندی به زبان پهلوی ساسانی كه بعدها قسمت عمده آنها به زبان عربی ترجمه شد، میتواند نمایانگر این باشد كه نثر در ایران پیش از اسلام مسیر طولانی را پیموده بود، كه تطور و رسیدن به مراحلی از كمال از ملزومات بیشك آن خواهد بود.
- آثار مختصری كه از نثر پهلوی باقی مانده است(و پیش از آنها كتیبههای هخامنشی نیز)، بهطور عموم سبكی ساده و مرسل داشته و از نظر لفظ، روشن و رسا و از لحاظ جملات خالی از موازنه و اغراق و صنایع لفظی، كوتاه و موجز و توأم با تكرار بوده است. اگرچه بعضی از محققین عنوان كردهاند كه در این كتیبهها مواردی از استعمال قطعات شعر در میان نثر وجود دارد[4]. باید توجه داشت كه آثار مختصری كه از نثر پهلوی باقی مانده، معمولاً در موضوعات دینی و اخلاقی و گاه حماسی و تاریخی است كه بهطور رایج سبك نثر در بیشتر این موضوعات حتی در ادوار فنی نیز، روشی ساده و مرسل دارد، چنانكه در نثر فارسی قرن ششم و هفتم هجری، یعنی دوره كمال نثر فنی، كتب بسیاری در موضوعات نقلی و تاریخی به نثر مرسل نوشته شده است. (خطیبی، 1386: 78،73-79؛ بهار، 1386. ج1: 135).
- اما در سایر موضوعات نثر پهلوی ساسانی و بهویژه بیشتر از همه در نثر اوستا، سبك متفاوتتری متداول است. سبكی كه دکتر خطیبی آن را به این سبب كه هم به بیان معنی و هم به زیبایی لفظ توجه میكند، نثر مرسل عالی میخواند. (75:1386)
از سوی دیگر «اگر مفهوم اصطلاح فنی را در نثر، مراحل كمالی بدانیم كه هر نثر مكتوبی پس از طی مراحل اولیه تطور، در مسیر آن پیش میرود و در آن بهگونهای زیبایی و تناسب لفظ در برابر معنی نمودار میشود.»(همان: 77). میتوان این سبك را، سبك فنی ایران پیش از اسلام دانست. بهعنوان نمونه در قسمتهای منثور اوستا، نثر، روشی زیباتر و ظریفتر از سبك ساده دارد: تناسب الفاظ و خالی بودن عبارات از حشو و زوائد و ایجاز در بیان معنی و هماهنگی در تلفیق جملات و قطعات و استعمال مضامین و مفاهیم شعری همراه با تنسیق صفات و تمثیلات و تشبیهات مكرر و تكرارهای موزون بهشیوه نثرهای دینی و اختلاط شعر با نثر، از نشانههایی است كه نثر اوستا را متفاوتتر از نثر ساده میكند. بدیهی است مفهوم و مصداق نثر فنی در این زمان با آنچه در دورههای بعد نثر فنی میخوانیم، بسیار تفاوت دارد و نثر فنی این زمان نسبت به دورههای بعد هنوز ساده است.
2-1- دلایل وجود نثر فنی در ادبیات ایران پیش از اسلام
اما شاید گفته شود از آنجا كه متون زیادی از این زمان باقی نمانده، چگونه میگوییم نثری فنیتر از نثر ساده هم بوده است؟ دکتر خطیبی در اثبات این امر دلایلی میآورد كه به اختصار آنها را ذكر میكنیم:
- نثری که در کلیه اغراض و معانی از قبیل موضوعات فلسفی و علمی و نجومی و طبی و تاریخی و... بهکار میرفته است (مثل نثر پهلوی)، بدونشک تاریخچهای طولانی از تطور را پشت سر داشته و حتماً طبق روند طبیعی تکامل، مراحل کمال خود را میپیموده است که قابلیت استفاده در اینگونه معانی را با وجود دشواری اصطلاحات خاصشان داشته است.
- با توجه به وجود شعر در ایران پیش از اسلام (در طی قرون متمادی) و اینکه در شعر همواره بهطور طبیعی، نوعی گزینش و پیراستگی و آرایش لفظی وجود دارد که زبان نثر را در سیر مراحل کمال ناگزیر تحتتأثیر قرار میدهد، این خود میتواند دلیلی برای اثبات نوعی از نثر فنی باشد.
- تمام آثار منثوری که به زبان ساده باقی مانده در موضوعات دینی و اخلاقی و گاه حماسی و تاریخی است. میتوان تصور کرد که شاید آثار قابلتوجهی از سبک فنی در آن زمان وجود داشته که مانند آثار فراوان شعری آن ادوار، بعدها بر اثر اختلاف زبان و ذوق و وزن از میان رفته است، زیرا بعد از اسلام جز به نقل قسمتی محدود از کتب تاریخی یا حماسی و علمی و اخلاقی و دینی به موضوعی دیگر پرداخته نشد و ضرورتی برای ترجمه آثار منثور فنی و زیبای ادبی از قبیل مکاتیب و قصص وجود نداشت.
- در نثر پهلوی، دو روش ایجاز و اطناب، با ضوابط و قواعد خاص خود بهکار میرفت. مراعات این دو شیوه در فن نثرنویسی خود نمودار توجه به لفظ در برابر معنی است. قابل ذکر است که: پیوستگی و کوتاهی و فشردگی جمل که از مصادیق ایجاز است، از مختصات نثر پهلوی است که دنبالهی آن در سبک دوره نخستین نثر فارسی بعد از اسلام (از اواخر نیمه اول قرن چهارم تا پایان نیمه اول قرن پنجم هجری) و حتی در بعضی از آثار ادوار بعد که همچنان به سبک ساده هستند، ادامه مییابد. همچنین ابداع جملات قصار از امثله و حکم، از دیگر مصادیق ایجاز این زمان است که بعدها در ادب عرب نفوذ و تأثیر فراوان داشت.
- بسط کلام، با مراعات نظم و ترتیب معانی، به صورتی که معانی از هم دور نشود و اطراف کلام از ورود حشو که در بیان معنی به آن نیازی نیست، محفوظ بماند و رعایت مقام و مقال و... از احکام اطناب در بلاغت پهلوی بود که از آغاز قرن دوم هجری موجب تحولی کلی در نثر عربی شد و سبک جدیدی را بنیان نهاد که پایه نثر مرسل و سپس نثر فنی عربی بر آن نهاده شد.
- مراعات مقام و مقال با بهکار بردن تعبیرات خاصی از کاتب و مخاطب در ابتدا و انتهای مکتوب و استعمال نعوت و عناوین برای هر مورد مرسوم و متداول بود. پس اگر اسلوب نثر در زبانی به پایهای برسد که در آن مکاتیب تا این حد بر ضوابط و موازین فنی متکی باشد، بیشک سایر اقسام نثر نمیتوانند از این جمال اسلوب برکنار بمانند، چنان که در دورههای بعد نیز این رویه حاکم است.
- از این دلایل که بگذریم در نثر دوره ساسانی نمونه برخی از صنایع لفظی؛ از قبیل ارسال مثل و تمثیل و ابراز مفاهیم عقلی در معرض حسّی، و نیز حکایاتی بر وجه تمثیل دیده میشود.
- و در نهایت اینکه شهرتی که بلاغت عجم بعد از اسلام، در ردیف بلاغت عرب در آثار متقدمان و نویسندگان عرب داشت - که حتی فرقه شعوبیه آن را در مقابل بلاغت عرب مطرح میکردند و کتبی در اثبات فضل بلاغت عجم نوشته و آنرا دلیلی دیگر در برتری عجم بر عرب بهشمار میآوردند- ثابت میکند که در قرون اولیه اسلامی، بلاغت ایرانی و عرب در سطح یکدیگر شناخته شده و با هم قابل مقایسه بودند.
یادآور میشود که اطلاق عنوان فنی به دسته دوم سبک نثر در این دوره، بهعلت تقابل و قیاس آن با نثر ساده رایج این زمان است و بدیهی است که مفهوم زیبایی و آراستگی کلام در آثار نثری ایران پیش از اسلام البته نمیتواند با مفهومی که بعد از اسلام در زبان عربی و فارسی از آن برداشت میشد، مقایسه شود. (خطیبی ، 1386 : 74، 79-87).
2-2- علت اهمیت سبک نثر پیش از اسلام
اما غرض از اشاره به سبک نثر پیش از اسلام در بررسی سیر تحول نثر، چند نکته است:
1. بدون شک سبک ساده و بیپیرایه نثر ساسانی پایهگذار نثر مرسل ساده در قرن چهارم و اوایل پنجم و تمام مصادیق نثر ساده در دورههای بعد است. شیوهای که ریشههای عمیق آن در آموزه و عادات ایرانیان تا همیشه، حتی در اوج نثر متکلف، از بین نرفت. بهویژه، همانطور که کمی پیش گفتیم نثر و آثار پهلوی که بازمانده دوره پیش از اسلام بود تا مدتها بعد همچنان در کنار نثر دری ادامه داشت.
2. توجه به زیبایی صورت در مقابل معنا در عادات ادبی ایرانیان (که دکتر محبتی در کتاب از معنا تا صورت (1388) در پی اثبات آن است)، تاریخچهای بسیار کهن و باستانی دارد چنان که در نثر دوره ساسانی و بهطور کلی پیش از اسلام، (همانطور که گفته شد) مصادیق بسیاری از آن - هر چند در سطح ابتدایی و ساده- بهچشم میخورد.
3. گرایش به زیبایی صورت و پرداختن به لفظ، حتی در دورهای که شرایط برون متنی آن با دورههای بعد از اسلام بهویژه زمان شکلگیری نثر فنی قرن ششم، بسیار متفاوت است، میتواند نمایانگر این مسئله باشد که روند طبیعی تحول و تکامل نثر و انفعالات درون متنی، بیش و پیش از تمام شرایط برون متنی، در تطور نثر بهسوی فنی شدن و تمایل به لفظ، مؤثر است.
***
بههر روی آنچه مورد نظر است اینکه رشته ادبیات پهلوی تا قرون پنجم و حتی ششم هجری هرچند بهواسطه ترقی و وسعت دایره زبان دری در کنار زبان و خط عربی، باریک و سست شده، اما هنوز نگسسته بود. اما بعد از هجوم مغول گویا زرتشتیان خراسان و سایر بلاد ایران همچون بسیاری از برادران مسلمان خود از دم تیغ گذشته و نیست شدند و یا به هندوستان و سرزمینهای دیگر گریختند. در این زمان بود که زبان پهلوی و ادبیات مزدیسنا دیگر ترقی نکرد و روی به تنزل و محو شدن نهاد... (بهار ، 1386.ج1: 176). ■
منابع
1- بهار محمدتقی.(1386).سبکشناسی،تاریخ تطور نثر فارسی. چاپ دوم.3ج.تهران:نشر زوار.
2- خطیبی ، حسین.(1386). فن نثردر ادب پارسی. چاپ سوم. تهران: نشر زوار.
3- صفا،ذبیح اله ( 1387). تاریخ ادبیات در ایران .چاپ هیجدهم.جلد اول.تهران:نشر فردوس.
4- محبتی،مهدی.(1388).از معنا تا صورت .(ج.1).چاپ اول.تهران:انتشارات سخن.
[1]- برای اطلاع بیشتر از اسامی این کتب و مشاهیر مترجمان پهلوی به عربی ، ر. ک . : ذبیح اله صفا ، تاریخ ادبیات در ایران (تهران: فردوس ، 1387) ، ج1 ص 133-135.
[2]- برای اطلاع بیشتر ر.ک. : حسین خطیبی، فن نثر در ادب پارسی (تهران: زوار، 1386)، ص.73-87 و نیز: محمد تقی بهار، سبک شناسی (تهران: زوار، 1386)، ج1 ص131-170.
[3]- برای اطلاع بیشتر ر.ک. : ذبیح اله صفا، تاریخ ادبیات در ایران (تهران: فردوس، 1387)، ج1 ص 94-110.
4 - برای اطلاع بیشتر ر.ک. : حسین خطیبی، فن نثر در ادب پارسی (تهران: زوار، 1386)، ص.73-87 و نیز: محمد تقی بهار، سبک شناسی (تهران: زوار، 1386)، ج1 ص131-170.