در مورد بازیگری برای کودک میتوان به این نکته اشاره کرد که گاهی بازیگران نمایش کودک بازی را با لودگی اشتباه میگیرند. در بسیاری از موارد دیده شده است که بازیگری که در حال بازی در نمایش کودک است خود را به هر آب و آتشی میزند تا توجه کودک را جلب کند، غافل از اینکه:
1- کودکان بسیار باهوشند. بلافاصله تفاوت بازی واقعی و ادا درآوردن را متوجه میشوند.
2- کودکان بهواسطه هوش سرشار خود گاهی به اشتباه میافتند و اینجاست که با معضلی بهنام «بدآموزی» مواجه میشویم. کودکان پس از خروج از سالن تئاتر مبهوت اداهای نابخردانه بازیگران قرار گرفته و سعی در تقلید از آنان میکنند.
3- گاهی ادا درآوردن چنان کودکان را از مسیر اصلی نمایشنامه منحرف میکند که تقریباً هیچچیز از نمایشنامه را متوجه نمیشوند و پیام نمایشنامه بههدر میرود.
4- درست است که نوعی از طنز هم حاصل خلق موقعیت فیزیکی آنی است اما این فقط برای یک لحظه است. تنها گاهی این حرکات قابلقبول است که به اندازه و در جهت پیشبرد نمایشنامه باشد.
هیچ نیازی نیست که بازیگران نمایش کودک و نوجوان برای نزدیک شدن به یک شخصیت خود را به زمین بزنند، تغییر چهرههای عجیب و غریب بدهند و خود را مانند عقبافتادهها نشان دهند تا کودک را بخندانند. خلق موقعیت خندهدار نمایشی راهی بسیار مناسبتر برای نگه داشتن کودک روی صندلی نمایش است.
گاهی مشاهده میشود که در یک نمایش کودک و نوجوان بازیگر نقش الاغ مدام به زمین میخورد... یا نقش گرگ با سر و صداهای زیاد قصد جلبتوجه تماشاگر را دارد. گاهی مشاهده میشود که بازیگران برای نقش دیو یا غول چنان صداهایی از خود در میآورند که کودک ترجیح میدهد عطایش را به لقایش ببخشد و هرچه زودتر سالن را ترک نماید.
موضوع خلاقیت در بازیگری و خصوصاً بازیگری برای کودک بسیار حیاتی است و نمیتوان از آن غافل شد و یا نسبت به آن سهلانگاری کرد. |
از بحث لودگی که خارج شویم به این مطلب میرسیم که بازیگری برای کودک فرصتی برای بازیگر است که تمام خلاقیت خود را محک بزند و بهکار گیرد. کودکان چیزی را که به آنها میگوییم میپذیرند اما بهشرطی که کلاممان را باورپذیر کنیم. شما میتوانید با تمام مدت اجرا را روی صحنه ثابت بایستید و بگویید من صندلی هستم. کودک این را میپذیرد. به شرط آنکه مانند صندلی رفتار کنید. به شرط آنکه متن نمایشنامه ظرفیت این را داشته باشد که شما چنین ادعای بزرگی کنید. برای کودکان در دکورهای بزرگ و سنگین میتوان بهترین مفاهیم را توضیح داد و در سادهترین دکورها هم میتوان همان کار را کرد. کودک میپذیرد. به همان شروطی که ذکر شد.
موضوع خلاقیت در بازیگری و خصوصاً بازیگری برای کودک بسیار حیاتی است و نمیتوان از آن غافل شد و یا نسبت به آن سهلانگاری کرد. فرض میکنیم قرار است در نقش یک جادوگر ظاهر شویم. شناخت شخصیت جادوگر و تمرکز روی نقش او کمک میکند تا بدون استفاده از حرکات غلو آمیز و خستهکننده با حداقل تقلا به بهترین برداشت از نقش رسید. دلیلی ندارد که حتماً برای نشان دادن نقش و شخصیت جادوگر بلندبلند خندههای مستانه سر دهید و با نعرههای مستانه گوش تماشاگرتان را بیازارید. حرکات منظم و حسابشده و یافتن کاراکتری که شاید جلوههایی هم از طنز دارد بسیار مناسبتر از آن است که با غلو بیمورد خود را خسته کنید.
مطلب دیگر در مورد بازی در نقشهای حیوانات است. چهار دست و پا راه رفتن شاید اینروزها دیگر باب نباشد. نظریهای در این مورد وجود دارد که میگوید کودکی که قبول میکند خرگوش حرف بزند قبول میکند که روی دو پا راه هم برود. اگر قرار است که گرگ سازدهنی بزند این گرگ باشد که سازدهنی میزند نه آقا یا خانم بازیگر. اگر قرار است که خرگوش دوچرخهسواری کند این خود خرگوش باشد نه بازیگر. این به آن معنا نیست که مثلاً گرگ وحشیانه ساز بزند بلکه به این معناست که بازیگران در لحظات اول ورود به صحنه ذهن تماشاگر خود را از این مسئله پر کنند که من خرگوشم و یا من گرگ هستم. اگر در همان لحظه توانستید که کودک را متقاعد کنید که برای لحظاتی شما را به عنوان حیوان موردنظر قبول کند آنگاه است که موفق شدهاید. در غیر این صورت تا آخر نمایش کودک با یک حس بیاعتمادی به شما مینگرد.
درست است که ما برای او نمایش بازی میکنیم اما شکستن بعضی از دیوارها هرگز به نفع ما نیست. آنگاه است که دیگر کودک حرف ما را نمیپذیرد و هرچه بکوبیم به در بسته میخورد. گاهی بازیگران آنقدر همه دیوارها را میشکنند که کار بیشتر به یک تئاتر مستند تبدیل میشود و همینجاست که بار آموزشی خود را از دست میدهد و تنها فایدهای که از این مجال برده است دقایقی سرگرمی است و دیگر هیچ و پر واضح است که مقصود ما از اجرای نمایش چیزی فراتر از سرگرمی کودکان است. ■