معرفی خانواده داریوش به اسکندر، اثری است که از 1565 تا 1570 میلادی توسط پائولو ورونیز، نقاش معروف ونیزی کشیده شده است. این اثر، خانواده داریوش سوم، آخرین پادشاه شاهنشاهی هخامنشیان را در مقابل اسکندر گجستک نشان میدهد. این تم بهندرت توسط هنرمندان دیگر پیش از ورونیز ترسیم شده بود. این نقاشی از سال 1857 متعلق به موزه ملی لندن است.
نقاشی برای اولینبار متعلق به فرانچسکو پیسانی بوده است و احتمالاً از سال 1629 م، بعد از نقل مکان خانواده پیسانی به همراه آنها به ونیز برده شد. در سال 1664 م، عوامل ملکه سوئد پس از مذاکرات و رایزنیهای بسیار با سفیر ونیز در رم، نقاشی را به مبلغ 5000 دوکاتس خریداری نمودند که مبلغ هنگفتی بهشمار میآمده است. بعدها چارلز لوک ایستلیک، مدیر گالری ملی، این اثر را در 14 اکتبر 1856 م مورد بررسی قرار داد که نهایتاً توسط موزه نقاشی انگلستان به مبلغ 13650 پوند خریداری شد. قیمت آنچنان گزاف بوده که در ماه جولای 1857م این خرید توسط مجلس عوام بریتانیا مورد تردید و انتقاد قرار گرفت و لرد الکو نقاشی را بهعنوان یک نمونه درجه دو مورد حمله قرار داد.
معرفی خانواده داریوش به اسکندر، تنها اثری است که گوته در سفر خود به ونیز در سال 1786 به آن اشاره و از آن تحسین میکند. گوته نیز در رابطه با این اثر، همان افسانهای را تکرار میکند که پیش از آن بر زبانها بوده؛ طبق این افسانه ورونیزو این اثر را زمانی که در ویلای با شکوه خانواده پیسانی مهمان بوده است در قدردانی از مهماننوازی این خانواده میکشد و بعد از خلق اثر بهگونهای رازناک و دور از دید، آنرا زیر تخت گذاشته و میزبان را ترک میکند!
این نقاشی، در بطن خود داستانی جالب توجه دارد که نه تنها یک تاریخ بلکه یک سوءتفاهم ملیح و ظریف را به تصویر میکشد. سوءتفاهمی که احتمالاً نه از روی ناآگاهی بلکه با هدفی پنهان و هوشمندانه در جهت خوار کردن دشمن و مقاومت در مقابل آن صورت میگیرد.
این نقاشی، در بطن خود داستانی جالب توجه دارد که نه تنها یک تاریخ بلکه یک سوءتفاهم ملیح و ظریف را به تصویر میکشد. سوءتفاهمی که احتمالاً نه از روی ناآگاهی بلکه با هدفی پنهان و هوشمندانه در جهت خوار کردن دشمن و مقاومت در مقابل آن صورت میگیرد. |
در سال 333 پیش از میلاد، اسکندر گجسته، در نبرد ایسوس -که دومین نبرد میان اسکندر گجسته و سپاه داریوش پس از شکست ایرانیان در جنگ گرانیک بوده- بار دیگر سپاه ایران را شکست میدهد. در این کارزار، سواره نظام ایران میدان عمل نمییابد و کم میماند که خود داریوش سوم نیز اسیر شود، اما با فداکاری ایرانیان جان سالم بهدر میبرد و فرار میکند. در همین حین، یکی از سرداران اسکندر گجسته، چادرهای شاهنشاهی که خانواده داریوش سوم شامل مادر و همسر و دختران و خواهر او در آنها بودهاند را تصرف میکند. بعد از این شکست، داریوش به اسکندر گجستک تقاضای صلح میدهد که شرایطش شامل پرداخت غرامت از طرف ایران، واگذاری آسیای صغیر، و ازدواج با خانواده شاهنشاهی ایران در ازای استرداد خانوادهاش بوده، اما اسکندر گجستک این شرایط را نمیپذیرد. موضوع نقاشی، روایت همین بخش از تاریخ است که اسارت خانواده داریوش سوم را بهتصویر میکشد. در تاریخ آمده که بازدید اسکندر گجستک از خانواده داریوش سوم در چادر انجام شده، اما ورونیز با احترام به روح داستان، این ملاقات را در یک سالن مجلل به تصویر کشیده است که در یکسو اسکندر گجستک با همراهانش و در لباسی سرخ قرار دارد و در سوی دیگر، سیسی گامبیس مادر داریوش سوم، استاتیرای دوم همسر زیبای داریوش و دخترانش استاتیرای سوم و درای پتیس قرار دارند که زانو زدهاند. اسکندر بههمراه مشاور و دوست صمیمیاش هفاسشن وارد چادر شاهنشاهی میشود. سیسی گامبیس، مادر داریوش سوم، به اشتباه جلو مشاور اسکندر که بلند قامتتر از اسکندر گجستک بوده زانو میزند و درخواست رحمت میکند، به گمان آنکه او فرمانده میباشد. اما مشاور، سیسی گامبیس را متوجه اشتباهش میکند و سیسی گامبیس از این بابت گویا خجالت میکشد. پلوتارک از این موضوع چیزی نمیگوید، اما مورخان دیگر نظیر آریان، والریوس ماکسیموس و کوئینتوس کورتیوس روفوس به این موضوع اشاره میکنند و همگی روی گفته اسکندر گجستک در واکنش به اشتباه سیسی گامبیس متمرکز میشوند که گفته بود: «هفاسشن هم اسکندر است.» اما هیچیک به زیرکی و سیاست سیسی گامبیس در پرداخت به جنگی نرم و زیرکانه در تخریب و تحقیر دشمن توجه نکردند.
اکثر کارشناسان بر این باورند که مرد جوان در لباس سرخ که ژست صحبت کردن را دارد و در حال اشاره به فرد سمت چپ خود است، همان اسکندر گجستک است و مرد سمت چپ او هفاسشن میباشد. هرچند برخی از مورخان خلاف این را باور داشته و تفسیر و هویت این دو شخصیت را در اثر وارونه میدانند. این عدم اطمینان در شناسایی صحیح و قطعی اسکندر گجستک و هفاسشن را در اثر، نشانهای از هوش تصویری ورونیز دانستهاند، و نیز خود تمهیدی است در انتقال و نمایش حالت سردرگمی سیسی گامبیس در تشخیص فرمانده گجستک یونانی.
در کنار سیسی گامبیس (که دختر اردشیر دوم بوده)، استاتیرای دوم، همسر داریوش سوم را میبینیم که یونانیان از او بهعنوان زیباترین زن جهان یاد کردهاند. استاتیرا در طی اسارت و در اثر زایمان درگذشت. پشت سر استاتیرای دوم در نقاشی، دختران داریوش سوم؛ استاتیرای سوم و درای پتیس را میبینیم، که استاتیرای سوم بعدها توسط اسکندر گجستک به عقد اجباری وی در میآید.
نقل است که ورونیز در ترسیم پرترههای این اثر، از چهرههای معاصر و پیرامون خود بهره گرفته است؛ نظیر چهره دختران خود در ترسیم دختران داریوش سوم، چهرههایی از خانواده پیسانی، و نیز برخی از درباریان بههمراه اسکندر گجستک را از روی پرترههای خود کشیده است. اما نیکلاس پنی، مورخ تاریخ هنر بر این باور است که تمامی این چهرهها محصول تخیل خود هنرمند بوده است.
بههر صورت، این اثر برای ما ایرانیان میتواند امتزاجی از تلخی و شیرینی باشد. تلخی زانوان به زمین خورده
سمبلهای زیبایی و شرف ایرانی و شیرینی تخریب ظریف دژخیم گجسته بهدست همین سمبلهای در بند. ■