این سهگانه، اولین سهگانه از مجموعه داستانهای سه اپیزودیک محمدرضا کلهر است که توسط نشر داستان منتشر شده است. این مجموعه مشتمل بر ۱۳ داستان سه اپیزودیک در ۱۲۸ صفحه است که در زمستان ۹۲ به چاپ سوم رسیده است.
قبل از آن که به بررسی داستانهای سه اپیزودیک مجموعه بپردازیم، مقدمهای دربارهی ساختار و کاربرد داستانهای اپیزودیک بیان میکنیم:
اپیزود تعاریف گوناگونی دارد. در فرهنگ اصطلاحات ادبی به آن «حادثهی مستقل» و در واژهنامهی ادبی به آن «واقعهی ضمنی» میگویند.
در فرهنگ اصطلاحات ادبی Episode اینگونه تعریف شده است: (حادثه یا رویدادی مستقل است که در متن یک روایت بلند جای دارد؛ گاه این حادثهی مستقل به روند پیرنگ داستان مربوط میشود و گاه ربطی به پیرنگ داستان ندارد.)
به این ترتیب میبینیم که اپیزودها داستانهای فرعی مستقلی هستند که در میانهی داستان اصلی برای تاکید و تائید اندیشهی مطرح شده در آن قسمت میآیند. اپیزودها میتوانند به تنهایی، داستان کاملی محسوب شوند و بی آنکه لطمهای به کل داستان واردکنند، حذف یا جابجا شوند.
اپیزودها اغلب باعث شفاف سازی بحران اصلی روایت در ذهن خواننده شده و به ایجاد تنوع و تعلیق در داستان کمک میکنند و با درونمایهی داستان رابطهی معنوی کاملی دارند، به طوری که اغلب میتوان شباهت غیر قابل انکاری میان شخصیتهای داستان اصلی و اپیزودیک یافت. از این شکل داستانسرایی در کتب قدیمی نظیر کلیله و دمنه، هزار و یکشب، سندباد نامه، مرزباننامه و... بهرهگیری شده است.
استفاده از داستان در داستان و پروراندن مطلب به شیوهی اپیزودیک یکی از ویژگیهای مهم تمام آثار داستانیای است که به شیوهی هزار و یک شب و کلیله و دمنه نوشته شدهاند.
جمال میرصادقی معتقد است که این نحوهی قصهگویی از یک سنت کهن آریایی سرچشمه گرفته است. برخی این شیوه را خاص هندیها میدانند. |
جمالمیرصادقیمعتقداستکهایننحوهیقصه گویی از یک سنت کهن آریایی سرچشمه گرفته است. برخی این شیوه را خاص هندیها میدانند. به این صورت که این داستانها از یک داستان اصلی آغاز میشوند. سپس داستانهای متوالی در ادامه و در چارچوب داستان اصلی نقل میشوند، به گونهای که در پایان، داستان اول و اصلی نیز پایان مییابد.
با این مقدمه، به بررسی داستانهای مجموعهی آقای کلهر میپردازیم:
در اپیزودهای این مجموعه، داستانها بیشتر از آنکه ادامه دهنده یا تکمیل کنندهی یکدیگر باشند، به نوعی تغییر زاویه دید و نگاه مخاطب را در پی دارند. مثل حادثهای که در یک چهارراه رخ داده و ما حادثه را در زمانی مشترک از دید سه رهگذر در جایگاههای مکانی مختلف میبینیم. البته این شیوه در کل داستانهای مجموعه رعایت نشده است و در بعضی از آنها مانند (یه وخت دیدی اومد و بارون زد) داستانها در طول زمان حرکت میکنند و در عین حال تغییر راوی و زاویه دید را هم دارند.
از آنجایی که داستانهای اپیزودیک طیف وسیعی از فرمها و شکلهای ساختاری و معنایی را در برمیگیرند و قانون مشترک و تئوریکی برای دستهبندی آنها وجود ندارد، میتوان اشکال اپیزودیک سهگانهی داستانهای این مجموعه را فرم خاصی از این تکنیک دانست.
مشکل عمدهای که در رابطه با داستانهای اپیزودیک این مجموعه پیش میآید، کمرنگ بودن پیرنگ و بحران اصلی در هر یک از سهگانههاست. در صورتی که اپیزودها را داستانهای فرعی بدانیم، باید به نوعی داستانهای موازی یا متوالی باشند برای داستان اصلی. در این صورت باید بتوانیم برای فرم خاص اپیزودها، تغییرات زمانی-مکانی، نظر گاه، لحن و زبان آنها توجیه منطقی داشته باشیم. در داستانهای این مجموعه، پیداکردن خط اصلی روایت که داستان یا بدنهی اصلی محسوب شود، مشکل است.
در واقع، در این شکل و فرم، داستان بودن اپیزودها زیر سوال میرود. در صورتی که تعاریف قابل قبول و مرسوم، حتی برای داستانهای فرمگرا، در یکی از بخشهای سهگانه قابل انطباق بود، یا میشد در مجموع سه اپیزود خط و مسیر اصلی را ردیابی کرد، این تردید ذهنی در ذهن مخاطب به وجود نمیآمد.
در داستانهای اپیزودیک، بین اپیزودها وحدت موضوع وجود دارد و در عین حال هر یک از آنها یک داستان مستقل هستند. بعضی از آنها نیز به یکدیگر وابستهاند؛ به این شکل که یک واقعه از دید چند نفر که ناظر آن حادثه بودهاند یا به نوعی درگیر آن هستند، روایت میشود. با این تعریف، خیلی از داستانهای این مجموعه را میتوان داستان کوتاه مستقل در فرم اپیزودیک دانست. همچنین در بعضی اپیزودهای سهگانههای مجموعه، پیوستگی سه اپیزود از طریق کدها یا المانهای فضا یا شخصیت یا لحن ایجاد شده و ارتباط معنایی ایجاد کرده است (مثلاً در سهگانهی با همون چشا)؛ در این داستان، اپیزودها توالی زمانی منظمی ندارند ولی از طریق ارتباط فضاهای داستانی به هم مرتبط میشوند.
ولی در بعضی داستانها که به توصیف فضا یا دیالوگ در سطح محدود پرداخته شده، نه تنها هر یک به طور مستقل شامل تعریف داستان کوتاهِ مستقل نمیشوند، ، بلکه در مجموعِ سه داستان یا سه اپیزود هم بحران اصلی کمرنگ و خام میماند.این نقصان در حالتی قابل بررسی است که بتوان با حذف یا (به خصوص) جابجایی یکی از اپیزودها، سیر و روند علت و معلولی روایی را دنبال کرد، بیآن که از مسیر داستان و گرهگشایی نهایی منحرف شد. با آن که حذف یا جابجایی اپیزودها کلیت معنایی داستان را از بین نمیبرد، ولی نمیتوان این حذف یا جابجایی را کاملاً بیاثر دانست، زیرا هر کدام از اپیزودها باید بتوانند مخاطب را در شناخت خط سیر حاکم بر داستان و فهم درونمایهی آن به گونهای کمک کنند. (مثل اپیزود دوم در سهگانهی قصاب و پروانه یا اپیزود اول سه گانهی وقتی حالمان گرفته)
در داستانهای اپیزودیک، بین اپیزودها وحدت موضوع وجود دارد و در عین حال هر یک از آنها یک داستان مستقل هستند. |
در پایان، باید خاطر نشان کرد که مجموعهی داستانهای سه اپیزودیک محمدرضا کلهر به دلیل حجم کوتاه هر اپیزود، تفاوت فضا، زبان و نظرگاه بین آنها و مکث و استراحتی که بین دو اپیزود- مانند آنتراکت بین دو پردهی تئاتر- ذهن مخاطب را آمادهی بخش بعدی میکند، خوشخوان و جذاب است.
نویسنده با پذیرفتن ریسک متفاوت بودن، از قوانین معمول داستان کوتاه نویسی پا فرا گذاشته و با استفاده از فرم اپیزودهای کوتاه، یک شکل تفکر و نگارش ویژه با امضای خودش خلق کرده و آن را در جلد دوم این سری با عنوان (بعد از دشت اول صبح) نیز ادامه داده است. ■
منابع:
•سیما داد: فرهنگ اصطلاحات ادبی، چاپ اول، انتشارات مروارید، تهران، 1371
• صالح حسینی: واژه نامه ادبی، چاپ دوم، انتشارات نیلوفر، تهران، 1375
• نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، شماره چهارم و پنجم، زمستان 1377 و بهار 1378