نگاهی گذرا به پذیرش سهراب سپهری

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

محمد محمد علي

متن سخنرانی در باره سهراب سپهری


1
خانم ها و آقایان! خیلی خوشحالم که در مجلسی حضور دارم که جمعی از نویسندگان و شعرا و هنرمندان و ادب دوستان، اقدام به برگزاری پاسداشت شاعری می کنند که شعرش، سال ها، نه از طرف جوانان بلکه از طرف اکثریت روشنفکران دینی و غیر دینی چپ و راست با بی مهری روبه رو شد.

2
سال 1347، هنگامی که محصل دبیرستان مروی بودم و دستی در مطبوعات داشتم، نام کانون نویسندگان ایران را طی مصاحبه ای از زبان نادر نادرپورشاعر شنیدم. بلافاصله پرسیدم سهراب سپهری شاعر هم عضو کانون است؟ نادرپور گفت این دوست نقاش من دور و بر فعالیت های اجتماعی و مبارزه با سانسور نمی چرخد… بعد گفت چرا یکباره یاد سهراب سپهری افتادی جوان؟ جوان را طوری گفت که گویی می بایست می ترسیدم. یا خجالت می کشیدم. گفتم همین دیروز یکی از اشعارش را از زبان آهنگری جوان شنیدم. باز هم تعجب کرد. البته تعجبی هم بود که جوان آهنگر تمام شعر "صدای پای آب" را از بر می خواند: … اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم. خرده هوشی و سر سوزن ذوقی…

3
هفت سال بعد، هنگاهی که اولین مجموعه داستانم منتشر شد و به قولی سری بین سرها درآوردم، روی ترش شاملوی بزرگ را هم دیدم. در کلام خیلی های دیگر از جمله منتقد معروف دکتر رضا براهنی هم دیدم. گویی هیچ کدام نمی خواستند پیام جهانی و صلح جویانه و برشت وار نهفته در شعر سهراب سپهری را جدی بگیرند و به عنوان یک ایده فراجناحی بپذیرند. برتولد برشت، شاعر و نمایشنامه نویس نواندیش و چپ گرای آلمانی در "سرود صلح" می گفت: … صلح بر بنای یادبود لینکلن و بر میدان سرخ و بر دروازه براند نبورک و پرچمی که آن جا برافراشته است….

اما روشنفکران و تولیدگران ادبی ایرانی تا جایی شعر حضور سهراب سپهری را نمی دیدند که وارد معرکۀ شخصی شده و او را بچه پولدار و بی درد می نامیدند. البته او با سکوت های طولانی و نقاشی های چشمگیرش به این شائبه ها دامن می زد. او که گفت …. شراب را بدهید. شتاب باید کرد. من از سیاحت در یک حماسه می آیم و مثل آب. تمام قصۀ سهراب و نوشدارو را روانم.

 4
سرنوشت صادق هدایت (نویسنده بوف کور) و سهراب سپهری (شاعر هشت کتاب) به گونه ای شبیه هم است. عمق اندیشه و نوآوری های هر دو در زمان حیات کوتاه شان (هدایت 48 سال و سپهری 42 سال) توسط اکثریت روشنفکران هم عصر خود درک نشد و لاجرم به مجامع دانشگاهی راه نیافت. آثار صادق هدایت به دلیل عدم آشنایی دانشگاهیان با جریان سیال ذهن و تکنیک های جدید موزائیکی داستان نویسی، مورد توجه قرار نگرفت و آثار سهراب سپهری هم به دلیل احاطۀ نگاه جزمی و سیاست های حزبی گرایانه روشنفکران عصر خود مورد بی مهری واقع شد. حتی روشنفکران دینی دهه سی و چهل و پنجاه، واژگان … محراب، نیایش، تقرب، ایثار، معراج،  سجاده و قبله و ده ها واژه و عبارت دیگر از جنس دین و مذهب و عرفان شرقی را در آثار او ندیدند.

از سوی دیگر، روشنفکران غیر دینی چپ و راست هم که دلمشغول مبارزه با امپریالیسم جهانی و استبداد محمدرضا شاهی بودند، ندیدند، قالب خاموش اشعار او صدایی گویاست. ندیدند او می گوید… جغدها بر کنگره ها می خواندند و لاشخورها، سنگین، از هوا، فرود می آیند… یا نیست رنگی که بگوید با من. اندکی صبر، سحر نزدیک است… یا … خانه را نقش فساد است به سقف. سرنگون خواهد شد بر سر ما…

غیر از فروغ فرخ زاد، اندک بودند کسانی که ده ها واژه و عبارت از جنس اعتراض بر زمانه و روزگار خویش را در اشعار او  ببیندند. تا جایی که به صدا درآمد و گفت… یک نفر باید از این حضور شکیبا با سفره های تدریجی باغ چیزی بگوید. یک نفر باید این حجم کم را بفهمد. دست او را برای تپش های اطراف معنی کند و روی این صورت بی مخاطب بپاشد. یک نفر باید این نقطه محض را در مدار شعور بگرداند….

5
حوالی 1355 خود شاهد مصاحبه اش با نادر نادرپور در تلویزیون ملی ایران بودم. البته نه به عنوان شاعر، بلکه به عنوان نقاش و هنوز نقاش! با وقوع انقلاب 1357 و جا به جایی خیلی از معیارها، این بار سهراب رفت کاشان و آماده شد تا داوری دیگری را بپذیرد. نادرپور هم رفت پاریس و منتظر شد انقلابیون درباره مدت ریاستش در کمیته شعر و ادب رادیو و تلویزیون ملی چه قضاوتی می کنند.

سهراب در سال 1358 یک بار آمد کانون نویسندگان. گوشه ای تنها ایستاد به تماشای اعضاء. همه بودند جز نادر نادرپور که اولین سخنگوی کانون نویسندگان بود. صد تومان حق عضویت ماهانه را داد و بی خداحافظی از در رفت بیرون. گویی رفت تا در شبی ارتحالی، دستمالش از خوشه خام تدبیر پر شود و پشت دیوار یک خواب سنگین، آن پرنده که از انس ظلمت می آمد، دستمالش را پر کند و خونش میزبان رقیق فضا شود و نبضش در میان عناصر شناور گردد. 

6
او که در سال 1359 خاموش شد، تازه جمعی از روشنفکران دینی، واژه گان مأنوس و مطلوب خود را در اشعارش دیدند. پس از سبک و سنگین کردن های ارشادی، اجازه دادند، مردم با نگاهی تازه اشعارش را بخوانند. اما هنوزاهنوز، روشنفکران غیر دینی پیام های تنش زدایی و رد یکسونگری را در اشعار او نمی دیدند.

7
اکنون پس از 43 سال مبارزه کانون نویسندگان ایران در راه به ثمر رساندن جنبش روشنفکری ایران و مبارزه با سانسور و دریافت این مفهوم که بازخوانی فرهنگ یکی از ضرورت های دوران ماست این جلسه برگزار می شود. به قول زنده نام محمد مختاری، بازخوانی فرهنگ همان تمرین انتقاد و مدارا با دیگری است که چه بسا صدایی باشد بین صداهای دیگر. بازخوانی دوباره سهراب سپهری به ما می آموزد همه پندارها و گفتارها و روابط و شکل های نهادینه شده اگر از دل این زندگی، جامعه و تاریخ و به طور کلی، فرهنگ جهانی بیرون نیاید، نمی‌توان از بنیادهای خشک و عارضه‌های بازدارنده از استبداد شرقی فاصله گرفت.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692