پادشاهی کیومرث، نام اثر و نگارهای است که در عهد صفوی توسط نقاش معروف درباری؛ سلطان محمد تبریزی، برای کتاب شاهنامه تهماسبی کشیده شده است. عنوان این اثر اشاره به داستانی اسطورهای دارد از شخصیتی اسطورهای که پیگیری و تبارشناسی این اسطوره ما را در ایستگاه اول به شاهنامه فردوسی میرساند. به نخستین بیت از آغاز داستان:
سخنگوی دهقان چه گوید نخست
که تاج بزرگی به گیتی که جست؟
و اینچنین داستان آغاز میشود؛ جستجوی نخستین انسانی که تاج بزرگی و گدی را بر سر نهاده است، زیر آسمانی که از کبودی در آمد و غیر خدا، دیگرانی هم بودند:
که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد؟
ندارد کس از روزگاران به یاد
اما فردوسی در شاهنامه به این سوال پاسخ میدهد و داستانش را آغاز میکند که:
پژوهنده نام باستان
که از پهلوانان زند داستان
چنین گفت کایین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
به گیتی درون سال سی شاه بود
به خوبی چو خورشید بر گاه بود...
گیومرث نخستین گدخدای گیتی معرفی میشود در شاهنامه و جایگاه او در کوه. همانگونه که در متون پهلوی به او لقب گرشاه به معنای شاه کوهستان داده میشود. و این شاه کوهستان، سیسال بر گیتی شهریاری میکند، با تنپوشی از پلنگینه و گروهش همه پلنگینهپوش. این پوشش خبر از وحدتی میدهد میان انسان و حیاتوحش طبیعت؛ انسان و جانداران دیگر هستی؛ میان انسان و دد و دام:
دد و دام، هر جانور کش بدید
ز گیتی، به نزدیک او آرمید
و این خود نمایانگر دورانی است که هنوز انسان وارد مرحله کشاورزی و تمدن و شهرنشینی نشده است و گیاهان کشاورزی نقش محوری و جایگزین را در این ارتباط بر عهده نگرفتهاند که اتفاقاً نقش گیاه از جایی آغاز میشود در اسطورههای ایرانی که دوران کیومرث به پایان میرسد.
کیومرث اما در این دوره کوهنشینی نیز برای خود آیینی دارد و سر به کردگار و با سروش او در ارتباط است. چنانکه او پادشاهیست که فره ایزدی بر او تعلق میگیرد و دیگران از او صاحب کیش و مشی ایزدی میگردند:
به رسم نماز آمدندیش پیش
ازان جایگه بر گرفتند کیش
اما سیسال پادشاهی کیومرث، پایانی قابلتأمل دارد که اساس آن بر نبرد خیر و شر و کینخواهی خون پاکیست که از سیامک؛ پسر کیومرث، توسط دیو سیاه؛ فرزند اهریمن، ریخته میشود.
کیومرث را در دوره پادشاهی پوری بوده بهنام سیامک؛ جوان و زیباروی و هنرمند که:
به گیتی نبودش کسی دشمنا
مگر در نهان ریمن آهرمنا
اهریمن بدخواه را بر زمین فرزندی بوده بهنام دیو سیاه که تمام نیروهای تاریکی و پلیدی را در خود جمع داشته است و خطری بوده برای کیومرث و گروهش. پس برای نابودی ایشان دست بهکار شده، سپاهی فراهم میبیند. این خبر که به گوش سیامک میرسد، بهجوش میآید. او نیز سپاهی بسیج میکند تا به پیکار دیو سیاه برود. سپاهی نیمهبرهنه با چرمی از پلنگ بهتن بهجای جوشن. جنگ آغاز میشود. سیامک با دیو سیاه درگیر و دست در گریبان که در کشاکش کارزار اما دیو سیاه، سیامک جوان را از جای بر میکند و بیمهابا به زمینش میکوبد و سینهاش را در دم با چنگالهای تیز و بلندش میشکافد. آسمان کبود میشود، باد زوزهکشان به موری میافتد. سپاه مویهکنان از هم میپراکند. خبر چون به کیومرث میرسد، نالهکنان از تخت فرود میآید و چنگ بر تن و سینهاش میشد. سپاهیان به زاری میافتند، جلو دربار شاه با تنپوشههایی کبود جمع میشوند، از مرغ و نخچیر تا ددان به ناله و سوگ سر به کوه میگذارند.
از این پس تا زمان کینخواهی خون سیامک توسط پسرش هوشنگ، شمارش وارونه پادشاهی کیومرث آغاز میشود. با کشته شدن دیو سیاه بهدست هوشنگ، سیسال پادشاهی هوشنگ نیز به پایان میرسد:
چو آمد مران کینه را خواستار
سر آمد کیومرث را روزگار
پایان پادشاهی کیومرث، پایان روزگار او بوده است و بعد از او هوشنگ بهجای نیای خود تاج بر سر نهاد.
اما به عقبتر میرویم، به ایستگاههای بعدی، به جایی فراتر از سرودههای شاهنامه، به جاییکه اسطورهها از دل باورها سر در میآورند و فلسفه هستی و هستی انسانی را پیش روی ما قرار میدهند.
کیومرث صورت تغییریافته «گیو مر تن» است كه در اوستای مقدس بهمعنای انسان میرنده تن و نام نخستین انسان در فرهنگ اساطیری ایرانی میباشد. گیومرث در اوستا صفت نخستاندیش دارد، به آن خاطر که نخستین کسی است که پیام اهورا مزدا را دریافت کرده که این پیام میتواند مراد از همان دمیده شدن فره ایزدی در کالبد حیوانی انسان باشد. همچنین صفت نخستاندیش میتواند اشاره به آن داشته باشد که گیومرث در جایگاه و مکانی در تاریخ قرار دارد که برای اولینبار گونه انسان از پسرعموهای میمون خود جدا شده و جهشهایی ژنتیکی امکان توسعه و رشد ساختار مغزی و شیوه تفکری هوشمند و متفاوت با خویشاوندان حیوانی را بهوجود آوردهاند. نقطه و زمانی در تاریخ که خداوند در آخرین دوره از خلقت جهان، کیومرث (انسان هوشمند اولیه) را میآفریند و نخستین نفس و فره ایزدی را جاری میسازد. اتفاقاً باید اشاره کرد که از زمان ساسانیان، مهری موجود است که کیومرث را نشان میدهد که پاها و بدن پشمالو و چهرهای میان انسان و حیوان دارد و حیوانات در کنار او هستند.
کیومرث در فروردین پشت کسی است که اهورامزدا از او خاندانهای کشورهای آریایی و نژاد کشورهای آریایی را آفریده است.
در متون پهلوی، اهورا مزدا کیومرث را در گاهنبار ششم یعنی در آخرین دوره آفرینش، آفریده که کیومرث بعد از آن به مدت سه هزار سال بیحرکت بوده و وظایف دینی انجام نمیداده اما به آن میاندیشید. |
در متون پهلوی، اهورا مزدا کیومرث را در گاهنبار ششم یعنی در آخرین دوره آفرینش، آفریده که کیومرث بعد از آن به مدت سههزار سال بیحرکت بوده و وظایف دینی انجام نمیداده اما به آن میاندیشید. تا اینکه اهریمن به همراهی دیوان بر جهان تاخت. از این تاریخ است که پادشاهی کیومرث آغاز میشود و شروع پادشاهی همراه است با فناپذیر شدن و میرندگی کیومرث که مدت زیستنش همان سیسال است. نکته جالب در اینجا مصادف شدن میرندگی کیومرث با تاختن اهریمن بر جهان است. وقتی کیومرث میمیرد، به سمت چپ میافتد و نطفهاش بر زمین میریزد. از نطفه او، نخستین جفت مردمان بهصورت دو شاخه درهم تنیده مهرگیاه میرویند بهنامهای مشی و مشیانه یا مشیگ و مشیانگ، و تمام انسانهای دیگر از نسل ایندو هستند.
و اما داستان پادشاهی گیومرتن، داستانی است که نسل به نسل و سی به سی میگردد تا اینکه در صفحات شاهنامه تهماسبی و از لای انگشتان سلطان محمد به ظهور رنگ و پژواک خطوط و حافظهی نگارهها میرسد و در آمیزشی با سبکهای بصری و چهرهپردازیهایی که شمایل مردمان آسیای میانه را تداعی میکند ترکیبی از اسطورههای آریایی و ریختشناختی ترکی را بهکار میگیرد تا ثبتکننده تاریخ و روایاتی شوند که معرف هویت انسانی در معنایی فارغ از نژادند. ■