مقاله «پيوند موسيقي و شعر»/ حسين رضوي فرد

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

مطالعه و ارزيابي نمونه‌هايي از پيوند موسيقي و شعر در فرهنگ ايران قديم و معاصر
حسين رضوي فرد[1]

مقدمه

درباره چیستی شعر و موسیقی و اصول فنی حاکم بر هر کدام بسیار سخن به ميان آمده است و این قلیل مقال هم در صدد پرداختن به مسائلی از این دست به صورت جامع نیست. كتاب‌هاي "موسيقي شعر" نوشته استاد محمد رضا شفيعي‌كدكني با محوريت شعر، و "سرگذشت موسيقي ايران" به قلم استاد روح اله خالقي با محوريت موسيقي و "پيوند شعر و موسيقي آوازي" اثر استاد حسين دهلوي با محوريت تلفيقي از شعر و موسيقي و آثار ديگر بزرگان ادب و هنر چنانكه در منابع پيوست آمده است هر كدام از زاويه اي حق مطلب را ادا كرده‌اند، در عين حال مطالعات ميان‌رشته اي در اين باب كمتر صورت پذيرفته و به دو دليل پرداختن بيش از پيش به اين نوع مطالعات ضروري مي‌نمايد؛ يكي ايرادات تخصصي وارد بر آثار طبع شده موجود-كه بعضا بدليل مشابهت برخي اصطلاحات در هر دو هنر به لحاظ لفظ و متفاوت بودن به لحاظ معني است- و ديگر اينكه مطالعه تخصصي گرچه عميق است اما نقطه‌اي عمل مي‌كند و مطالعات ميان‌رشته‌اي مي‌توانند به موضوع، وسعت و جامعيت ببخشند و در موضوع مورد بحث ما جنبه‌هاي اجتماعي و فرهنگي را نيز به چالش بكشند. بخش اول اين مقاله به تعريف واژگان موسيقي و شعر و مروري بر نمونه‌هاي پيوند اين دو هنر قبل و بعد از اسلام مي‌پردازد و در بخش دوم انواع ممكن پيوند موسيقي و شعر تشريح خواهد شد. اين پژوهش درصدد است کلیت ارتباط موسیقی و شعر و تأثیر‌پذیری متقابل این دو عنصر را طی یک فرآیند تاریخی مورد اهتمام خود قرار دهد و محصولات توليد شده از كارگاه خيال هنرمندان در هر دو عرصه را طی ارزیابی‌هایی که در پی می‌آید تشريح نموده و به راهكارهايي براي گرم نگه داشتن كانون خانواده‌ی‌ شعر و موسيقي اشاره نمايد. شايسته است از سرور گرامي جناب آقاي امين اسكندري به‌خاطر مشاوره در مورد نكات فني موسيقي سپاسگزاري و قدرداني به عمل آيد.

مباني نظري

تعریف موسیقی

ابوعلي‌سينا در کتاب شفا در شش بخش موسيقي را تشريح مي‌نمايد و مي‌گويد: "موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور آن مطالعه صداهای موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است. بنابراین علم موسیقی شامل دو بخش است: علم ترکیب نغمات مربوط به صداهای موسیقی و علم اوزان مربوط به زمانهایی که صداهای یک نغمه را از یکدیگر جدا می‌نماید. پایه این دو قسمت بر اصولی استوار است و از علومی خارج از موسیقی اخذ می‌شوند که بعضی از این اصول از ریاضی و بعضی دیگر از فیزیک و علوم طبیعی و برخی از هندسه گرفته می‌شوند"(بركشلي، 24،1383). در لغت نامه دهخدا به نقل از خلاصه‌الافکار في معرفه‌الادوارشهاب صيرفي آمده است: "موسيقي علمي است که بدان احوال نغمات و ازمنه آن توان دانست. به عبارت ديگر، موسيقي دو فناست فن اول از او ملايمت نغمات معلوم شود و آن را فن الحان گويند و از فن دويماوزان ازمنه معلوم گردد و آن را فن ايقاع خوانند(دهخدا،19257،1373)."عبدالحمید لازقی" در رساله "زین الالحان فی علم التالیف والاوزان" تعبیر جالبی در مورد موسیقی دارد. وي گفته است : " موسیقی مرکب از " موسی " و " قی " است که " موسی " در لغت یونانی نغمه و سرود و " قی " به معنی موزون و دلپسنداست. "ابونصرفارابی" هم در کتاب "الموسیقی" گفته است: لفظ موسیقی، یونانی و معنی آن الحان است (انتظاريون و ديگران،1386، بي جا). ديگر بزرگان موسيقي و اغلب فلاسفه، هركدام تعريفي از اين واژه ارائه داده‌اند اما جهت پرهيز از اطاله‌ي كلام بايد گفت واژه‌ي "موسيقي" در اين پژوهش -به زبان ساده- دو بار معنايي متفاوت ولي مرتبط را بر خود حمل مي نمايد: 1) فن الحان و ايقاع كه در لباس آواز و تصنيف و ترانه[1] ظاهر مي‌شود؛ هم مي تواند با كلام درآميزد(موسيقي باكلام) و هم مي تواند به تنهايي نواخته شود(موسيقي بي كلام). 2) وزن هجايي، عروضي و دروني نهفته در شعر

تعریف شعر

شعر در لغت نامه دهخدا اينگونه تعريف شده است:"شعر کلامي است مرتب معنوي موزون، خيال انگيز و به‌قصد، فرق بين شعر و نظم آن است کهموضوع شعر عارضه مضموني و معنوي کلام است ، در حالي که موضوع نظم عارضه ظاهري کلاممي باشد، به عبارت ديگر موضوع شعر در احساس انگيز و مبين تاثيرات بي شائبه شاعربودن خلاصه مي شود و در حقيقت همانگونه که سخنموزون مقفي را که احساس‌انگيز نباشد نظم مي ناميم نه شعر، سخن خيال آفرين و احساسانگيز را نيز که عاري از وزن و آهنگ باشد نثر مسجع شايد ناميد نه شعر، زيرا موزوني، خود يکي از برترين شرايط تأثير شعر است"(دهخدا،1373،12608) ."شعر در حقيقت موسيقي كلمه‌ها و لفظ‌هاست و غنا، موسيقي الحان و آهنگها و جمع ميان شعر و موسيقي جمع ميان موسيقي الفاظ و موسيقي الحان است"(شفيعي‌كدكني،44،1386). "اصولا شعر براي اين بوجود آمده كه بتوان با آن تغنّي كرد و عرب نيز مي گويد: انشدّ شعرا يعني فلاني شعر را تغنّي كرد و سرود. در فارسي هم شعر "سرودن" اصطلاح است"(همان،45). امروزه شعر را كلامي كه داراي عناصر زبان، موسيقي و تصوير است مي شناسند و علاوه بر شعر كلاسيك، شعرهاي نيمايي و سپيد و هر نوع كلامي كه از حالث نثر خارج شده و بهره‌اي از مؤلفه‌هاي ياد شده را برده‌ باشد نيز در دايره اين تعريف قرار مي‌گيرد. انواع(ژانرهاي) اصلي شعر در ايران "تعليمي و اخلاقي"، "حماسي" و "غنايي" بوده است و انواع عرفاني، مدح، حبسيه، مرثيه، طنز، هجو، هزل و ... را نيز مي‌توان به آنها اضافه نمود.

موسیقی و شعر قبل از اسلام

ايران قبل از اسلام تمدن‌هاي ايلام، ماد، هخامنشيان، سلوكيان، اشكانيان و ساسانيان را به چشم خود ديده است. اسناد بدست آمده از دوران ياد شده درباره موسيقي و شعر، بسيار اندك و بعضاً مخدوش است چنانكه امروز نوشته‌ي آهنگهاي هيچ يك از اساتيد هنر موسيقي ايران (چه قبل و چه بعد از اسلام) از جمله باربد، نكيسا، بامشاد، رامتين، زرياب، اسحاق موصلي، رودكي، ابونصر فارابي، ابوعلي سينا، عبدالقادر مراغه اي و صفي الدين ارموي و ديگر بزرگان در دست نيست و انتقال تجارب موسيقايي به صورت سينه به سينه صورت پذيرفته است. "دكتر طه حسين مي‌گويد: بهتر و درست‌تر اينست كه بگوييم موسيقي و شعر در آغاز با هم بودند و سپس از يكديگر جدا شدند. وي در التوجیه‌الادبی آورده است این طور به نظر می آید که در آغاز اصواتی آهنگین و فاقد معنایی خاص وجود داشته است و بعد ها کوشیده شده است که جای آن را با کلماتی مفهوم‌دار و دارای معنا پرکنند و از این رهگذر شعر به وجود می‌آید و مطابق گفته‌ی احمد الشایب در اصول النقد الادبی چون در این رهگذر نمی شد کلمات را چنان که هستند در تمام موارد با آهنگ تطبیق داد، بعضی از ضرورت های شعری بوجود آمد و ناگزیر شدند که در وزن‌ها تصرفی ایجاد کنند که منبع زحاف‌ها شد، و از اینجا بود که شعر از موسیقی جدا شد و شاید بتوان گفت که شعر آمیزه‌ی دو هنر بود هم موسیقی و هم شعر. از همين پيوستگي تاريخي شعر و موسيقي است كه بعضي معتقدند شايد بحور عروضي، يادگار باقيمانده الحان معروفي باشد از روزگاراني كه شعر و موسيقي با يكدیگر پيوند داشته‌اند"(همان،46). استاد خالقي در كتاب"نظري به موسيقي" معتقد است قدیمی‌ترین آثار موسیقی نژاد آریا "وداها" و "اوستا" است. کهن ترین بخش اوستا – گاثاها- را هنگام نیایش اهورامزدا به آواز می‌خواندند. از روز شانزدهم ماه هفتم سال(ماه مهر) به مدت شش روز جشن بزرگی برپا می شد كه "مهرگان" نام داشت و پس از نوروز مهمترين جشن ايرانيان محسوب مي شد. سرایندگان موظف بودند برای هر روز آهنگی نو بنوازند و با سروده شاعران درآمیزند."مهرگان بزرگ " و "مهرگان خردک" که نام دو لحن از موسیقی قدیم و اصيل ایرانیست از يادگارهاي آن دوره است. بعيد نيست مقام "مهرگاني" بعدها به نام "مهرباني" تغيير نام داده باشد و اكنون لحني به نام "مهرباني" در دستگاه ماهور و همان آهنگ با مختصر تغيير حالتي به نام هاي "چهار‌پاره" و "چهار‌باغ" در ابوعطاي شور متداول است. گوشه‌هايي از دستگاههاي موسيقي در زمان ساسانيان هنرنمايي مي شد كه اكنون نيز نواخته مي شوند از جمله "خسرواني"، "اورامن" و "پهلوي". هنر موسيقي از زمان اردشير بابكان مورد حمايت و توجه قرار گرفته بود و در زمان بهرام گور و خسروپرويز رو به پيشرفت و ترقي نهاد. براي اطلاع از چگونگي موسيقي در اين دوره بايد به ادبيات و ركن اساسي آن يعني شعر پرداخت چرا كه در قديم شعر و موسيقي توأم بوده است. ازجمله آثار برجسته ادبي ساسانيان ، سرود "كركوي" با (وزن هجايي و) مضمون زير بوده است:

"شاها ، خدا يگانا – به آفرين شاهي

افــروخـتـــه بادا روشنـــايي

عالمگير باد هوش گرشاسب

همي پــــر است ازجـــــوش

نـــــوش كـــن ، مـــــي نوش

هميشه نيكي كن نيكوكارباش

كه ديـروز و ديشب گـــذشت

شاها ، خدا يگانا – به آفرين شاهي"

از موسيقي‌دانان بزرگ زمان خسروپرويز مي توان باربد ، نكيسا ، رامتين ، آزاد وارچنگي و كوسان نواگير را نام برد. نظامي درباره نكيسا اينچنين سروده است :

نكيـــسا نام ، مردي بود چنــــــگي

نديــم خاص خســـرو بي‌درنــــگي

از او خوش گوتري در لحن و آواز

نديد اين چنگ پشت ارغنـــون‌ساز

چنــان مي ساخت او الحان موزون

كه زهره چرخ مي زد گرد گردون

در تأثير و نقش موسيقي در دربار نقل مي كنند روزي اسب خسرو‌پرويز مي‌ميرد و اهل دربار كه بيم جان خود داشته‌اند هيچ كدام راضي به گفتن اين موضوع به پادشاه نمي‌شوند. از باربد مي‌خواهند كه اين خبر را به گوش پادشاه برساند. باربد نيز آهنگي مي‌سازد و براي خسرو پرويز مي‌نوازد؛ پس از اتمام قطعه، پادشاه از باربد مي پرسد: آيا شبديز مرد و بدين صورت از كيفيت حادثه باخبر مي‌شود. کورش كبير نيز در مواقع جنگ –قبل از آغاز جنگ- سرود جنگ می‌خوانده است تا با استفاده از موسیقی سرود جنگ، احساسات سپاهش را برای جنگیدن تحریک کند و برای این کار از آلات موسيقي مانند شیپور و طبل و نیز از سرودهای رزمی برای برانگیختن حس شجاعت و دلیری سربازان و کامیابی آنها در میدان نبرد استفاده می‌کرده است (خالقي،1377، بي جا). به نظر مي‌رسد بخشي از مطالب تاريخي ياد شده بيشتر بر حدس و گمان استوار باشند و بررسي صحت و سقم آنها طبيعتا در حوصله‌ي اين پژوهش نيست اما استاد شفيعي‌كدكني به صورت مستند كهنه‌ترين نمونه شعر فارسي دري را كه تا به حال بدست آمده است شعربا وزن هجایی ذيل مربوط به دوران خسرو پرويز(590-627 م.) مي‌داند كه مسعودي آن را در مروج الذهب از زبان باربد نقل نموده است(يكي از هفتادوپنج خسروانيهاي باربد):

عسا[2] زياره قيصر و خاقان كسري ابرويز[3]

قيصر ماه مانذ و خاقان خرشيد

ان من خذاي ابر مانذ كامغاران

كخاهذ ماه بوشذ كخاهد خرشيد(شفيعي‌كدكني،572،1386)

موسيقي و شعر پس از اسلام

استاد جلال الدين همايي معتقد است: تا پيش از حافظ نوع غزل مانند ترانه با طرب و آهنگ خوانده مي‌شد و اين نوع غزل را با "قول" به معني سرود و آوازخواني ترديف كرده‌اند و اصطلاح"قوّال" به معني غزل‌خوان و سراينده‌ي مجلس سماع را هم از كلمه قول گرفته‌اند (برخان،1386، بي جا). ابوعبداله جعفربن محمد رودكي كه نزد شاعران بعد از خود به "پدر شعر فارسي" شهرت يافت را در نواختن چنگ توانا دانسته‌اند چنانكه نقل مي‌كنند: امير نصربن‌احمد در سفر خود زمستان را در مهرگان سپري‌كرد و بهار را در بادغيس و مالن ‌و چون تابستان فرارسيد گفت: تابستان كجا رويم كه از اين خوشتر مقامگاه نباشد، مهرگان برويم. همراهان او آرزوي ديار خود بخارا را داشتند و خود جرأت گفتن به شاه نداشتند،‌ به رودكي متوسل شدند و رودكي نيز قصيده اي سرود و وقتي كه امير صبوح كرده بود چنگي برگرفت و با آوازي خوش در "پرده عشاق" اينچنين خواند:

بوی جوی مولیان آید همی

بوي یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی راه او

زیر پایم پرنیان آید همی

آب  جیحون از نشاط روی دوست

خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا شادباش و دیر زی

میر زی تو شادمان آید همی

میر ماه است و بخارا آسمان

ماه سوی آسمان آید همی

مير سرو است و بخارا بوستان

سرو سوي بوستان آيد همي

چون رودكي بدين بيت رسيد، امير احمد چنان منفعل گشت كه از تخت فرود آمد و روي به بخارا نهاد(عروضي سمرقندي،1388).

از جنبه‌هاي موسيقي شعر فردوسي استحكام بي‌نظير قافيه‌هاست و مقايسه قافيه‌هاي مورد طبع فردوسي و دقيقي ، اقتدار فردوسي در اين عرصه را به خوبي نشان مي‌دهد. در مورد مولانا همين بس كه تمام اشعار خود را با رقص و سماع و نواي چنگ و رباب مي‌سروده است (برخان،1386، بي جا). به جرأت مي‌توان گفت: "از عصر شاعر- خنياگران باستاني ايران- تا امروز آثار بازمانده هيچ شاعري به اندازه جلال الدين مولوي با نظام موسيقايي هستي و حيات انساني هماهنگي و ارتباط نداشته است( شفيعي‌كدكني،390،1386). اما حافظ نيز اشارات بسياري دارد كه -علاوه بر وجه موسيقايي قدرتمند غزل ها و موسيقي معنوي اشعارش- دلالتي است بر آشنايي نزديك او با موسيقي از جمله:

" ساقي به صوت اين غزلم كاسه مي گرفت

مي‌گفتم اين سرود و مي ناب مي‌زدم"(حافظ،248،1377)

كه "كاسه گرفتن" كنايه از "ضرب گرفتن بر لب جام يا كاسه" است. يا

" مغنّي نواي طرب ساز كن

به قول غزل قصه آغاز كن

كه بار غمم بر زمين دوخت پاي

به ضرب اصولم بر آور زجاي"(حافظ،395،1377)

كه "ضرب اصول" مي‌تواند اشاره‌اي باشد به قطعه ضربي "ضرب اصول" كه هنوز هم در رديف موسيقي دستگاهي امروز موجود است(برخان،1386،بي جا). و يا

"این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت

وآهنگ بازگشت به راه حجاز کرد "(حافظ،104،1377)

كه حجاز نام پرده اي از دوازده پرده موسيقي و عراق نيز نام پرده اي است در موسيقي که به وقت چاشت سرايند. در بیت

"سرو ساقي و ماه رودنواز

پرده بربسته در ره شهناز"(فرخي،201،1349)

"رود" نام ساز و "رودنواز"، موسيقي‌دان و نوازنده و مراد از "پرده بربستن" كوك كردن ساز است و "ره" يا "راه" نيز در معناي مقام، لحن، نوا، آهنگ، گوشه، پرده و نغمه به‌كار رفته است(كي منش،129،1387).

انواع پيوند موسيقي و شعر

1) پيوند موسيقي و شعر در آوازخواني

در مورد رابطه شعر و موسیقی، فرصت الدوله شیرازی ( قرن 13 هجری قمری) در بحورالالحان آورده است:" بحور از آن ها ترتیب می‌یابد همان سبب و وتد و فاصله که در شعر است در ایقاع موسیقی نیز هست»(مهاجری،1386، بي جا). استاد روح اله خالقي در كتاب "سرگذشت موسيقي ايران ج اول" مي‌گويد: "موسيقي و شعر از ديرباز با يكديگر توأم بوده اند. هر چه فن موسيقي ترقي كند، احتياجش به شعر كمتر مي شود تا وقتي كه بتواند بي‌كمك آن از عهده‌ی بيان منظوري برآيد. ولي هيچ گاه از آن بي‌نياز نخواهد بود، به خصوص در كشور ما كه هنوز شعر جزء لاينفك موسيقي است و همواره كلمه‌ي ساز و آواز با هم به كار برده مي‌شود"(خالقي،285،1381). اما "موسيقي سمفنيك اروپايي هيچ احتياجي به شعر ندارد و كساني كه اين نوع موسيقي را خوب درك مي‌كنند، مي‌توانند ساعت‌ها خاموش بنشينند و تنها به نواهاي اركستر گوش‌دهند و هزاران مناظر زيبا و حكايات شيرين از خلال زير و بم‌هاي آن بشنوند و ببينند"(همان ،286). ايرج برخوردار در كتاب "موسيقي سنتي ايران" انواع موسيقي را به هشت دسته تقسيم مي‌نمايد: موسيقي نظامي، مذهبي، فولكلوريك، پاپ، كلاسيك، مدرن، الكترونيك و كامپيوتري. وي خصوصيات فني موسيقي سنتي ايران را ملوديك بودن، يك صدايي، عدم نوانس، وابستگي و تناسب بين موسيقي و شعر، تكرار، تزيين، بديهه نوازي و قرينه سازي يا تكرار جمله هاي شبيه به هم مي‌داند(برخوردار،1386، بي جا). به طور كلي موسيقي آوازي توأم با كلام به چهار روش ساخته مي‌شود؛ 1) موسيقي آوازي بر روي شعر ساخته مي‌شود. 2) آهنگساز نغمه‌اي براي موسيقي آوازي تصنيف مي‌كند و سپس شاعر بر روي آن، شعر مي‌سرايد. 3) آهنگ و شعر در آن واحد باهم ساخته مي‌شوند. 4) تركيب روش اول و دوم كه مستلزم همكاري نزديك شاعر و آهنگساز است. از بين روشهاي ياد شده در روش اول، امكان بيشتري براي رعايت اصول و قواعد پيوند شعر و موسيقي آوازي وجود دارد. بنابراين تطابق شعر و موسيقي در موفقيت يك آهنگ بسيار مهم و مؤثر است و نخستين گام در پيوند شعر و موسيقي آوازي دستيابي به عوامل مشترك اين دو هنر است(دهلوي،1385،22). استاد دهلوي اعتقاد دارد ريتم، نخستين و مهمترين عامل مشترك بين شعر و موسيقي آوازي است. وي ضمن تشريح هجابندي كلمات در شعر (هجاي كوتاه، هجاي بلند و هجاي كشيده) مي‌گويد:"با شناخت صحيح ارزش هجاهاي مختلف مي‌توان در برابر امتداد هر يك از هجاهاي شعر، ريتم مناسبي را درموسيقي آوازي (با علائم چنگ و دولاچنگ و سياه) در نظر گرفت"(همان،70). در مجموع از فحواي نظرات ايشان در اين باب مشخص مي‌شود كه مي توان براي هر شعر در يك وزن عروضي خاص، ميزان‌بندي‌هاي متفاوتي را در نظر گرفت اما نبايد از نظر دور داشت كه برخي بحور، مفاهيم خاصي را به ذهن متبادر مي‌كنند مثلا در بحر متقارب كه عمدتا بحري رزمي و حماسيست استفاده از يك ميزان‌بندي آرام و بدون ضربه مقبول نيست يا در شعري كه داراي مفهوم غم و اندوه است شايسته نيست از ميزان‌بندي 6:8 كه يك ميزان بندي طرب‌انگيز است استفاده نمود پس بايستي ملودي و (معناي)كلام با هم تناسب داشته باشند و حتي‌الامكان موسيقي و شعر هيچكدام فداي ديگري نشود. نكته‌ي ديگر اينكه در عين لزوم تناسب و هماهنگي كامل شعر و ملودي در يك قطعه آوازي، ملودي بايستي داراي احساس موسيقايي باشد تا اگر در شرايطي امر براجراي ملودي بدون شعر و آواز دائرشد داراي بيان كامل موسيقايي باشد. جلوه‌ي ديگر پيوند موسيقي و شعر را مي توان در موسيقي فولكلوريك مشاهده نمود كه نقش شاعران نامدار ايران در اين نوع موسيقي محوريست چنانكه "هنرمندان محلي بلوچستان كه به "صاحبدل" شهرت دارند با سازهاي "بنجو، زباب و تنبك" اشعار حافظ را سر مي‌دهند و در شروه خواني جنوب ايران نيز علاوه بر شعر هاي فايز دشتساني و باباطاهرهمداني از اشعار حافظ بهره مي‌برند" (صحت،116،1386).  

در كنار مطالب فوق بايد اضافه كرد امروزه‌ با توجه به نزديك‌تر شدن موسيقي فرهنگ‌ها و تمدن‌هاي مختلف به هم و همچنين ارائه تركيبي موسيقي (تركيب دستگاه‌هاي موسيقي غربي و ايراني و عربي و ...)، همراهي شعر و موسيقي به ظرافت بالاتري نيازمند است گرچه همين ارتباط تنگاتنگ فرهنگها و تأثيرپذيري‌شان از يكديگر خود عامليست براي پذيرش سريعتر آهنگهاي تركيبي توسط مردم. اين مهم زماني آشكارتر مي‌شود كه در آهنگ‌هاي جديد (بر خلاف خصيصه تك صدايي موسيقي سنتي[4]) قرار نيست ملودی و شعر در يك قطعه‌ی آوازي به طور كامل بر هم منطبق باشند و يكديگر را همراهي كنند بلكه ضمن وجود يك هارموني كلي حاكم بر آهنگ، ملودی و شعر هر كدام كار خود را انجام مي‌دهند و تنها در لحظاتي خاص به هم گره مي‌خورند و لذت شنيداري را براي مخاطب دوچندان مي‌سازند. نباید فراموش کرد كه اگر جايگاه اصلي موسيقي قديم، بعضاً در دربار پادشاهان و خانواده هاي اشراف بود و پشتوانه‌ي حكومتي داشت، دنياي امروز با نوعي موسيقي اعتراض مواجه شده است كه در لايه‌هاي زيرين اجتماع سرچشمه دارد و عناويني چون موسيقي زيرزميني بر خود نهاده است و عمده‌ي موسيقي‌هاي زيرزميني از همان روش ياد شده يعني عدم انطباق كامل ملودي و شعر بر هم تبعيت مي‌كنند. نمونه‌ی معاصر این نوع از موسیقی علاوه بر سبك "پاپ[5]" كه سابقه‌ي ديرينه‌تري در ايران دارد، موسیقی رپ فارسی می‌باشد که عمدتاً در ایران خوانده می‌شود و زمان شکل‌گیری آن به اواخر دهه‌ی 1370 برمی‌گردد. طبيعيست اين نوع آهنگها صرفا حاصل تأثيرپذيري فرهنگ ايران از غرب نبوده و همانطور كه اشاره شد اولين شعرهايي كه در دربار شاهان ساساني خوانده مي‌شده به زبان دري بوده و از وزن عروضي بي‌بهره بوده‌اند در نتيجه احتمالا آهنگ و شعر به طور كامل بر هم منطبق نمي‌شده است. از طرفی اشعار مورد استفاده در این نوع موسیقی به "بحر طویل" در ادبیات فارسی -که قدیمی ترین نمونه‌اش متعلق به حدود نیمه‌ی اول قرن نهم می‌باشد- نزدیک است. "بحر طویل اسم نوعی شعر غیر رسمی است که در آن تعداد ارکان، حد معینی ندارد و لذا شعر یک نفس خوانده‌می‌شود مثل: رنگ رخسار و دو گوش و خط و خد و قد و عارض و خال و لبت ای سرو پریروی سمن بر، شفق و کوکب و شام و سحر و طوبی و گلزار بهشت است و هلال و طرف چشمه کوثر"(شمیسا،82،1386). فارغ از جنبه‌های مثبت یا منفی موسيقي ياد شده، ظهور و بروز اين نوع آهنگ‌ها در جامعه‌ي ما و جلب نظر مخاطباني در داخل كشور كه بعضا نوجوان و جوان هستند خود دليل بر حرکت رواني جامعه به سمت اين نوع از آهنگها است و به طبع مقابله جامعه موسيقي رسمي كشور با اين نوع موسيقي صرفاً باعث ازدياد طرفداران و اي بسا كج روي‌هاي ذوقی ناخواسته خواهد‌شد. لازم به ذكر است گروههاي موسيقي رپ[6] و راك[7] و جاز[8] و بلوز[9] در اروپا و آمريكا به راحتي اجراي عمومي دارند و گاهي از گروههاي رسمي معروفتر مي‌شوند و موضوعي كه در اين ميان مهم است جريان سازي اين گروهها است و پاك كردن اصل مسأله در كشور ما به معناي پذيرفتن فرهنگ بيگانه بدون پوشش فرهنگ اسلامي-ايراني خواهد‌بود. فرهاد مجذوب مي گويد:"در كشور مكزيك كارلوس سانتانا، موسيقي ملي آن كشور را به صورت راك اجرا كرد و در نتيجه سبك لاتين راك بوجود آمد. مارك نافلر موسيقي فولكلوريك يعني محلي را به صورت راك اجرا كرد و سبك كانتري راك بوجود آمد. گروه پينك‌فلويد موسيقي توهم‌انگيز و رؤيايي را به صورت راك اجرا كرد و سبك اسپيس‌راك بوجود آمد"(مجذوب،48،1388) و همه‌ي اينها يعني اينكه امكان جرح و تعديل و تبديل هنرهاي بيگانه به هنري بومي، غير ممكن نيست بلكه به راه صواب نزديك‌تر است.

2) موسيقي در شعر

الف) وزن، قافیه، ردیف و بحر

دكتر پرويز ناتل خانلري مي‌گويد: «وزن نوعي تناسب است. تناسب كيفيتي است حاصل از ادراك وحدتي در ميان اجزاء متعدد. تناسب اگر در مكان واقع شد آن را قرينه مي‌خوانند و اگر در زمان واقع شد وزن خوانده می‌شود»(خانلري،24،1386). وی وزن را به چهار نوع تقسیم می‌نماید: 1) وزن ضربی(نظم اصوات به حسب شدت و ضعف)، 2) وزن کمّی یا عروضی(نظم اصوات به حسب امتداد زمانی)، 3) وزن آهنگی(نظم اصوات به حسب زیر و بمی) و 4) وزن طنینی(نظم اصوات به حسب زنگ و طنین) (همان،26). ازطرفي نيما رابطه‌ي وزن و شعر را به حدي مي‌دانست كه مي‌گفت: شعر بي وزن شباهت به انسان برهنه و عريان دارد (شفيعي‌كدكني،51،1386). در واقع"نيما شعر فارسي را به نظام و موسيقي نزديكتر كرد"(همان، بيست و سه).

در مورد "قافيه" تعريفهاي متعدد و متفاوتي شده است، براي مثال نسفيلد مي گويد:"قافيه بازگشت و تكراريست در صداهاي مشابه پايان دو مصراع يا چند مصراع"(همان،59). همچنين دکتر خانلری می گوید: "قافيه عبارتست از تكرار حرف واحد در محل خاصي از آخر شعر"(همان،57). نيما هم معتقد است:"شعر بي قافيه مثل آدم بي استخوان است"و "قافيه زنگ مطلب است"(نیما،70،1351). از نظر تاريخي گمان مي‌رود در شعر روزگار ساساني قافيه وجود داشته است و پيدايش قافيه را در شعر اين روزگار بايد در اواخر دوره ساساني دانست(شفيعي‌كدكني،110،1386) اما قافيه در زبان پهلوي و آثار دوره ساساني به نظم و ترتيب و اصول دقيق قافيه‌ي عربي نبوده كه شاعر التزامي به آوردن آن داشته‌باشد و شايد اين خصوصيت هم‌، بستگي به نوع ساختمان طبيعي زبان داشته‌باشد كه زبان عرب براي آوردن كلمات هماهنگ و مشابه آماده‌تر است(همان،112). قافيه تأثيرهاي متفاوت و متعددي در شعر دارد از جمله: 1- تآثير موسيقايي(شدت، امتداد، زير و بمي، زنگ يا طنين(خانلري،25،1386)). 2- تشخصي كه قافيه به كلمات خاص هر شعر مي بخشد، 3- لذتي كه قافيه از برآورده شدن يك انتظار به وجود مي‌آورد، 4- زيبايي معنوي يا تنوع در عين وحدت، 5- تنظيم فكر و احساس، 6- استحكام شعر، 7- كمك به حافظه و سرعت انتقال، 8- ايجاد وحدت شكل در شعر، 9- جداكردن و تشخص مصراعها، 10- كمك به تداعي معاني، 11- توجه دادن به زيبايي ذاتي كلمات، 12- تناسب و قرينه سازي، 13- ايجاد قالب مشخص و حفظ وحدت، 14- توسعه تصويرها و معاني، 15- القاء مفهوم از راه آهنگ كلمات(شفيعي‌كدكني،62،1386). بين شاعران قديم ايران بيش از همه مولوي از قابليت‌هاي قافيه بهره جسته است و علاوه بر قافيه اصلي از قافيه‌هاي دروني نيز استفاده نموده‌است:

"رندان سلامت می کنند جان را غلامت می‌کنند                

مستی ز جامت می کنند مستان سلامت می‌کنند

در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر          

وز دلبران خوش‌باشتر مستان سلامت می‌کنند"(مولانا،205،1377)

"ردیف" به نقل از دره نجفی:" عبارتست از کلمه‌ای یا بیشتر که مستقل باشد در لفظ و بعد از قافیه اصلی به یک معنی تکرار یابد"(شفیعی کدکنی123،1386). "از بررسی شعرهای فارسی و عربی و ترکی به‌خوبی دانسته می‌شود که ردیف، خاص ایرانیان و اختراع ایشان است"(پیشین،124،1386). در بیت

"آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند     باشد که گوشه چشمی به ما کنند"(حافظ،151،1377)

"کنند" ردیف شعر محسوب می‌شود و در بیت زير از معزي

"اي شاه زمين بر آسمان داري تخت

سست است عدو تا تو كمان داري سخت"(معزي‌نيشابوري،1386، بي جا)

"داري" حاجب یا مستحسن است و قافیه را در این نمونه اشعار محجوب می‌نامند. حاجب نیز از ابداعات ایرانیان است. "در علم عروض اجناس وزن را "بحر" مي‌نامند. اوزاني كه در عربي و فارسي به كار رفته 19 جنس شمرده به هر يك نامي داده‌اند و اوزان ديگر را از متفرعات آن بحور نوزده‌گانه دانسته‌اند"(خانلري،165،1386). برخی از وزن‌های عروضي معروف طبق تقسيم بندي زير به صورت موجز قابل ارائه است:

الف: بحر "متقارب" كه از تكرار فعولن به دست مي‌آيد (فعولن/ فعولن/ فعولن/ فعل):

"برآري يكي را به چرخ بلند

سپاريش ناگه به خاك نژند"(فردوسي،8،1374)

تمامشاهنامه با اين وزن سروده شده است (متقارب مثمن مقصور). قابل ذكر است پيش ازنو آوري‌هاي غزل معاصر كه پس از خانم سيمين بهبهاني رواج يافت، درشعر هزار ساله فارسيهيچ بيتي پيدا نمي‌كنيد كه از 4 ركن كمتر و از 8 ركن بيشتر باشد.

ب: بحر "هزج" از تكرار مفاعيلن به دست مي آيد (مفاعيلن/ مفاعيلن / مفاعيلن/ مفاعيلن)، همچون مطلع شعر حافظ:

"اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل مارا

به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را"(حافظ،2،1377)

وزن شعر هزج مثمن سالم است.

ج: بحر "رجز" ازتكرار مستفعلن به دست مي آيد (مستفعلن/ مستفعلن/ مستفعلن/ مستفعلن):

"اي ساربان آهسته رو كآرام جانم مي‌رود

وآن دل كه با خودداشتم با دلستانم مي‌رود"(سعدي،526،1377)

وزن اين شعر رجز مثمن سالم است.

د: بحر "رمل" از تكرار فاعلاتن به دستمي‌آيد (فاعلاتن/ فاعلاتن/ فاعلن).

"بشنو اين ني چون شكايت مي‌كند

وز جدايي ها حكايت مي‌كند"(مولانا،5،1378)

وزن شعر رمل مسدس مقصور است.

ه: بحر "مضارع" (مفعول/ فاعلات/ مفاعيل/ فاعلن)

"داني كه چنگ و عود چه تقرير مي‌كنند

پنهان خوريد باده كه تعزير مي‌كنند"(حافظ،155،1377)

وزن شعر مضارع اخرب مكفوف محذوف مي‌باشد.

و: وزن"دوبيتي": تمام دوبيتي‌ها با اين وزن سروده مي‌شود (مفاعيلن/ مفاعيلن/ مفاعيل)

"بگو با دلبر ترسايي امشب

چه مي‌شد گر كه بي‌ترس آيي امشب" (فايز،17،1387)

ز: وزن "رباعي": تمام رباعي ها با اين وزن سروده شده‌است (لا حول ولاقوه الا باالله)

"اين كوزه چو من عاشق زاري بوده‌است     در بند سر زلف نگاري بوده‌است

اين دست كهدر گردن او مي بيني          دستي است كه بر گردن ياري بوده‌است"(خيام،24،1380)

ح.وزن شعر "نو يا نيمايي": شعر نو يا نيمايي تنها تفاوتي كه با شعركلاسيك دارد اين است كه در شعر نو ملزم به رعايت تعداد اركان‌ها نيستيم. به عبارتديگر شعر نيمايي شعري عروضي است كه تعداد ركن‌هاي آن به هم ريخته و مصرع‌ها كوتاه وبلند شده‌است. به شعر ذیل از نیما توجه نمائید:

"آي آدم ها كه در ساحل نشسته شاد و خندانيد" (فاعلاتن/ فاعلاتن/ فاعلاتن/ فاعلاتن/ فع)

در همين شعر مي‌خوانيم:

"مي زند فرياد و اميد كمك دارد" (فاعلاتن/ فاعلاتن/ فاعلاتن/ فع)

همان‌طور كه ديديد مصراع بالا 5 و مصرع پايين 4 ركن دارد كه درشعر كلاسيك چنين چيزي غيرممكن است(مطلق،1387، بي جا).

ب) انواع موسیقی در شعر

موسيقي شعر به چهار دسته تقسيم مي‌شود: موسیقی بیرونی، کناری‌، درونی و معنوی(شفيعي كدكني،391،1386) که درباره آنها توضیحی مختصر خواهم‌داد:

1. موسيقي بيروني(وزن و تناسب هجاها): منظور از موسيقي بيروني همان وزن عروضي است كه در بالا شرح داده‌شد.

2. موسيقي كناري(قافيه و رديف): موسيقي كناري تنها در قافيه و رديف قابل تطبيق است چه قافيه و رديف در آخر مصراع ها قرار‌گيرد و چه در داخل مصراع‌ها واقع شده باشد مثل "یار مرا" و "غار مرا" و "یار تویی " و"غار تویی" در اين بيت مولوی:

"یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا"(مولانا،27،1377)

3. موسيقي درونی: موسيقي درونی از تناسب حروف و اصوات حاصل مي‌شود و بر تنوع و تكرار تكيه دارد.
تمامي انواع جناس(ترصیع، تجنیس تام، تجنیس ناقص، تجنیس زائد، تجنیس مرکب، تجنیس مزدوج، تجنیس مطرف، تجنیس اشتقاق، تکریر، رجع و اعنات یا لزوم مالم یلزم)، وحدت، تشابه و يا تضاد صامت و مصوت كلمات، از باب موسيقي دروني به حساب مي‌آيند. به موارد ياد شده مي‌توان "واج آرايي" (تكرار واج هاي صامت و مصوت در كلمات) را نيز اضافه نمود مانند بيت ذيل از مولانا:

"که در باغ و گلستان ز کر و فر مستان

چه نورست و چه شورست چه سوداست خدایا"(مولانا،47،1377)

كه واج آرايي صامت "س" قابل ملاحظه است. "ناقدان شعر، در تبیین جلوه‌های آن(موسيقي دروني) از اصطلاحاتی نظیر خوشنوایی(euphony) و تنالیتی(tonality ) و موسیقائیت(musicality ) که هر کدام در دانش موسیقی مفهومی خاص دارد، استفاده می‌کنند و صورتگرایان روسی آن را ارکستراسیون(orchestration) می‌خوانند"(شفیعی کدکنی،392،1386)

4. موسيقي معنوي: اين نوع موسيقي از تناسب معنايي كلمات بدست مي‌آيد و جلوه‌هاي آن در تضاد، طباق، ايهام، مراعات‌النظير و ساير صنايع معنوي و ارتباط پنهاني كلمات،ظهور می‌یابد. همانند اين قطعه:

"...نه با تولد، مرگ

نه با طلوع، غروب

نه با بهار، خزان

كه هر چه هست در او، عمر جاودان دارد"(مشيري،178،1379)

ميان "تولد" و "مرگ"، "طلوع" و "غروب"، "بهار" و "خزان" تضاد برقرار است و ميان "تولد"، "طلوع" و "يهار" همچنين ميان "مرگ"، "غروب" و "خزان" ارتباط معنوي حاكم مي‌باشد.

موسيقي معنوي جدا از اينكه به شعر زيبايي و لطافت مي‌بخشد، از رهگذر بافت كلي و استحكام زباني نيز آن را در مرحله عالي‌تري قرار مي‌دهد(تاتارخاني،1384، بي جا). مهمترين نكته‌اي كه در خواندن درست شعر (مخصوصا اشعار غير كلاسيك) بايد بدان توجه‌كرد ،كشف موسيقي ذاتي هر شعر است. به ديگر سخن ، كشف موسيقي ذاتي شعر ، چگونه خواندن را به ما مي‌آموزد و چگونگي رفتار زباني و منازل بين راهي، اينكه كجا بايد درنگ كرد و كجا بايد شتاب افزود را نيز به ما مي‌گويد(دفتر برنامه‌ريزي و تاليف كتب درسي، بي تا) .

بحث و نتيجه‌گيري:

شايد جستجوي نقطه‌ی آغازين زماني و مكاني موسیقی و شعر، دشوار و غير ممكن بنمايد اما نیک می‌دانيم هر دو آغاز و آبشخوری نزدیک به هم بل واحد دارند و از هم‌آغوشی تاریخی‌شان، ازدواجی میمون به وقوع پیوسته است و این زوج خوشبخت دریایی شده‌اند به عمق تاریخ و وسعت روح‌های هنرمند. امير خسرو دهلوي شعر را به عروس تشبیه کرده است و موسیقی را به زیورعروس؛

" نظم را حاصل عروس دان و نغمه زیورش

نیست بی‌عیب ار عروس خوب بی‌زیور بود"(امیر خسرو دهلوی،1361)

اگر چه امیر خسرو بی‌بهره بودن شعر را از موسیقی عیبی نشمرده و قصد داشته است ترجیح شعر را بر موسیقی بیان نماید قدر مسلم بزرگترين شاعران و مفاخر ادبي ما از جمله خود اميرخسرودهلوي دستي در موسيقي داشته‌اند و تأثير موسيقي بر شعر و شاعران ايران و جهان انكارناپذير است. به زبان دیگر حتی شاعرانی که عروض و وزن را به کناری گذاشته و شعر منثور را ارج نهاده‌اند، هم به وجود موسیقی درونی و موسیقی معنوی در شعر خود معترفند هم اینکه خود با موسیقی انس داشته‌اند و با پشتوانه‌ی همین قرابت توانسته‌اند به خلق آثار ماندگاری نائل آیند. مطالعه‌ی تاریخ سیر تطور شعر پارسی از سرچشمه‌های وزن هجایی گرفته تا قابلیت بالای زبان شعر در تطابق با وزن عروضی عربي و در پی آن مرور بر مؤلفه‌های اصلی شعر که همانا زبان و تصوير و وزن و قافیه و ردیف و صناعات ادبی بودند ما را بدین مفهوم رهنمون مي‌كند که، "وزن عروضي" پل ارتباطي شعر و موسيقي آوازي(آواز و تصنيف و ترانه) است -چنانكه در سطور قبل به ميزان‌بندي‌هاي مختلفي كه بر يك وزن عروضي خاص قابل اجرا است اشاره شد و دريافتيم با تسلط بر مفهوم شعر و فن موسيقي مي‌توان ملودي‌هاي دلنوازي را خلق نمود- و نكته جالبتر اينكه "وزن درونی" که به موسیقی سحرآمیز نهفته در واژه ها اشاره دارد – حتي در اشعاري كه بهره‌اي از وزن‌عروضيندارند می‌تواند حلقه‌ی اتصال اشعار منثور و موسیقی در آوازخوانی محسوب شود و جمله زیر از نیما ناظر بر این استنتاج ماست؛ «تمام کوشش من اين است کهحالت طبيعي نثر را در شعر ايجاد کنم. در اين صورت شعر از انقياد با موسيقي مقيد ما رهامي‌شود. شعر جهاني است سوا و موسيقي سوا. در يک جا که به هم مي‌رسند مي توان برايشعر آهنگ ساخت، اما شعر آهنگ نيست. همچنين مي‌توان براي آهنگي شعر به وجود آورد، اما شعر موسيقي نيست...»( نيما يوشيج،85،1351). شعر نيما و نيمايي‌سرايان، واقعاً از موسيقي متداول ما با جمله‌بندي‌ها و سرضرب‌هاي معمولش فاصله مي‌گيرند، اما اتفاق از آن سو پيش مي‌آيد، موسيقي ما به سمت شعر نيما حرکت مي‌کند. اين اتفاقي شگفت و خجسته است. (محمودي،1387، بي جا).با اينكه از عمر آشنايي موسيقي آوازي با شعر نيمايي چندي نمي‌گذرد اما آثار ارزشمندي در اين زمينه توسط استاد محمدرضا شجريان و خصوصا استاد شهرام ناظري خلق شده است و از قضا اين آثار جزء بهترين‌هاي هنرمندان ياد‌شده است. پیوند موسیقی و شعر همیشه شکل تعریف‌شده ای نداشته است و بنابر دگرگونی‌های صورت‌پذیرفته در زبان-که این دگرگونیها نیز به نوبه خود نتیجه تغییرات ایجاد شده در فرهنگ و سیاست و اقتصاد حاکم بر جامعه است- مقدرات این پیوند رقم می‌خورد و هر جا که نخبگان هنر جامعه، دستشان در نوآوری و آسیب‌شناسی تغییرات یاد شده باز بوده است، با خلق ماندگارترین آثار، مبارک ترین پیوند بین موسیقی و شعر پا به عرصه‌ی وجود نهاده است.

سخن آخر اینکه: 1) پيوند موسيقي و شعر لااقل در فرهنگ ايراني-اسلامي ما ناگسستني است و خصيصه انتزاعي بودن موسيقي و قابل فهم‌تر شدن آن در پيوند با شعر بر لزوم به رسميت شناختن اين پيوند و در پي آن بها دادن به هر دو هنر در جامعه تصريح مي‌نمايد.2) گاهي اوقات ساختارشكني در موسيقي و شعر به آشنايي‌زدايي در برخي مفاهيم روزمره مي‌انجامد و هر دو هنر را از بن‌بست سكون و رخوت رهايي مي‌بخشد پس الزاما حركت هاي ساختارشكنانه هميشه مذموم نيستند و بايستي با نگاهي غير‌حذفي به تعديل و تدوين آنها پرداخت. 3) آميزش موسيقي سنتي و شعر نو در دوران معاصر پديده‌اي فرخنده است اما اين آميزش و اين آشتي بايستي از دو جهت صورت پذيرد يكي تلاش براي هر چه نزديكتر شدن موسيقي سنتي و شعر نو كه به زنده نگه داشتن موسيقي سنتي در بين نسل جوان منجر خواهد شد و ديگري كوشش براي به كارگيري اشعار كلاسيك در موسيقي پاپ و سبك هاي موسيقي‌ نوظهورتر كه به پويايي شعر قديم و آشناشدن هر چه بيشتر نسل جوان با معارف و فرهنگ غني اعقاب خود مي‌انجامد. 4) جنبش سيستماتيك آموزشي ايران در واقع با تأسیس مدرسه موسیقی کلنل‌وزیری شکل‌گرفت. سيستم آموزشي ياد شده گرچه پس از انقلاب اسلامي 57 به صورت آكادميك در دانشگاهها و مراكز موسيقي تداوم دارد اما مشخصا جوابگوي پتانسيل موجود در نسل جوان نیست. اگر با اين بخش از انديشه‌ي سياستگذاران فرهنگي كشور كه قريب به مضمون اعتقاد دارند موسيقي يك هدف نيست و صرفا يك وسيله ‌است موافقت نماييم باز هم نمي‌توان قبول كرد كه اين وسيله و ابزار به خوبي مورد استفاده واقع شده‌است. شك نبايد كرد تحديد مرزهاي آموزش موسيقي به انواعي خاص و مكانهايي خاص و زمانهايي خاص، از احاطه و اشراف متصديان فرهنگ و هنر كشور در مديريت و كنترل امور هنري جامعه به صورت فراگير خواهد كاست و منجر به پايين آمدن سطح ذوق و سليقه‌ي مخاطب و در دام ابتذال افتادن اقشار مختلف جامعه (در مواجهه با هنر موسيقي) خواهدشد. به نظر مي‌رسد در اين زمينه راهي جز رجوع به روشهاي آموزش ريشه‌اي از جمله تأسيس مدارس موسيقي و آموزش موسيقي به كودكان و پرورش ايشان در سايه مفاهيم مذهبي و ملي نباشد. 5) رسانه صدا و سيما نقشي محوري در معرفي جلوه‌هاي مثبت پيوند موسيقي و شعر در دوران معاصر دارد و برخورد خنثي و يا بعضا حذفي با موسيقي آوازي و تصنيف و ترانه (تا حد منع پخش تصاوير آلات موسيقي) راه را براي گرايش نسل جوان به شبكه‌هاي ماهواره‌اي و دسترسي از طريق اينترنت بدون پيش‌زمينه هاي آموزشي هموار مي‌نمايد و به طبع نتيجه‌ي عدم پاسخگويي به‌موقع به نيازهاي فرهنگي، گرايش به مسيرها و رسيدن به مقصدي ضد‌فرهنگي خواهد بود.


پي نوشت‌ها:

 


[1] كارشناس ارشد پژوهش هنر ، Email:،

 


[1] منظور از ترانه قالبي از شعرست كه براي اجرا با موسيقي سروده مي شود و بعضا شكل محاوره‌اي داشته و اغلب در موسيقي پاپ كاربرد دارد

[2] شايد: عند زياره، يعني به هنگام ديدار...

[3] اين مصراع، عنوان شعر محسوب مي شود و شعر بعد از اين عنوان شروع شده و در واقع سه مصراع دارد.

[4] موسيقي سنتي در سال‌هاي اخير سعي در دور شدن از خصيصه تك صدايي دارد و اين رويّه در ملودي‌هايي كه بر شعرهاي نو نواخته مي‌شوند مشهودتر است

[5] نوعي از موسيقي كه در همه جاي دنيا رده هاي سني بيشتري را در برمي‌گيرد و خواننده نقش اساسي‌تري در آن ايفا مي نمايد

[6] نام اصلي آن موسيقي هيپ‌هاپ مي باشد

[7] نام راک کوتاه شده عبارت راک اند رول است و از فعل to rock در زبان انگلیسی به معنای جنباندن و تکان خوردن می‌آید(در اين سبك سازها نقش اساسي‌تري نسبت به خواننده دارند).

[8] جاز یا جَز: (Jazz)، یکی از گونه‌های موسیقی است که از مشخصات آننت‌های آبی، مکث و ضدضرب، ضرب‌های تاب‌دار و خرامان (سوینگ)، پرسش‌وپاسخ‌خوانی،چندضربی بودن و بداهه‌نوازی است. و آن‌را نخستین گونه هنری پدید آمده در ایالاتمتحده آمریکا (توسط سياه پوست‌ها)می‌دانند

[9] بلوز گونه موسیقی سازی و آوازی است که ریشه در آوازهای مذهبی و آوازهای کار وفریادها و همخوانی‌های سیاهان آمریکا دارد و اصل آن به فرهنگ و موسیقی غرب آفریقامی‌‌رسد. علت اینکه این سبک به بلوز معروف شد این بود که پیشگامان این سبک ( بردههای سیاه) با غم این موسیقی را اجرا می‌کردند و Blue در زبان انگلیسی به معنای غمنیز می‌باشد.

منابع و مآخذ:

انتظاريون و ديگران(1386)، شعر و موسیقی و رابطه آنها، سايت سازمان آموزش و پرورش استان خراسان،http://khschool.ir/article

-         برخان، محمد(بي تا)، جوشش شعر در آینه ی اعجاز موسیقی، http://www.freewebs.com/poemj/barkhan.html

-         برخوردار، ايرج(1386)، موسيقي سنتي ايران، نشر طرح آينده، تهران

-         بركشلي، مهدي(1383)، ابداعات ابن سینا در موسیقی، ماهنامه هنر موسيقي، شماره 54، ص 23- ص25

-         تاتارخاني،م(1384)، موسيقي در شعر،سايت هفته نامه مشاركت ملي،http://mosharekat.wahdat.net/

-         تبيان، سايت(1388http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=109830

-         حافظ، شمس الدين محمد(1377)، ديوان حافظ نسخه محمد قزويني و قاسم غني، نشر پارسا، تهران

-         خالقي، روح اله(1377)، نظری به موسیقی، انتشارات محور، تهران

-         __________ (1381)، سرگذشت موسیقی ایران، انتشارات محور، تهران

-         خيام، عمر(1380)، رباعيات حكيم عمر خيام، هنرسراي گويا، تهران

-         دهخدا، علي اكبر(1373)، لغت نامه دهخدا، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران با همكاري انتشارات روزنه،تهران

-         دهلوي، امير خسرو(1361)، ديوان‌ اميرخسرو دهلوي(به‌ كوشش‌ م.درويش)‌، سازمان‌ انتشارات‌ جاويدان‌،تهران

-         دهلوي، حسين(1385)، پيوند شعر و موسيقي آوازي، مؤسسه فرهنگي-هنري ماهور، تهران

-         سايت دفتر برنامه‌ريزي و تاليف كتب درسي(بی تا)، نقد و تحليل شعر "بابا آمد"، http://literature-dept.talif.sch.ir/?id=101

-         سعدي، مشرف الدين مصلح ابن عبداله(1377)،كليات سعدي(تصحيح محمد علي فروغي)، انتشارات سوره، تهران

-         شمیسا، سیروس(1386)، آشنایی با عروض و قافیه، نشر میترا، تهران

-         شفيعي‌كدكني، محمد رضا(1386)، موسيقي شعر، مؤسسه انتشارات آگاه، تهران

-         صحت، صادقه(1386)، نقش شاعران نامدار در موسيقي فولكلوريك، فصلنامه نجواي فرهنگ، شماره3، ص115-ص125

-         عروضي سمرقندي، نظامي(1388)،مجمع النوادر(چهارمقاله)،انتشارات زوار،تهران

-         فايز دشتستاني(1387)، ترانه‌هاي فايز دشتستاني(دكتر كاظم محمدي)، انتشارات نجم كبري، كرج

-         فرخي سيستاني(1349)، ديوان فرخي سيستاني(به كوشش دكتر محمد دبير سياقي)، انتشارات زوار، تهران

-         فردوسي، ابوالقاسم(1374)،شاهنامه فردوسي(نسخه موزه بريتانيا-به كوشش روشن و قريب)، نشر فاخته، تهران

-         كي‌منش، عباس(1387)، فرخي كيمياگر شعر و موسيقي، پژوهشنامه ادب غنايي، شماره 100،ص93-ص110

-         مجذوب، فرهاد(1388)، نگاهي به سبك موسيقي راك در ايران، ماهنامه هنر و موسيقي، شماره 100، ص 48

-         محمودي، سهيل(1387)، شجريان و شعرامروز،وبلاگ بيداد

-         مشيري، فريدون(1379)، گزيده اشعار، انتشارات نگاه و انتشارات مهرآئين، تهران

-      مطلق، محمد(1387)، آنچه بايد از موسيقي شعر بدانيم، وبلاگ آرشيو كادوس http://kmotlagh1.blogspot.com/2008/01/blog-post.html

-         معزي نيشابوري، امير(1386)، كليات ديوان امير معزي نيشابوري(تصحيح محمد رضا قنبري)، انتشارات زوار، تهران

-         مولانا،جلال الدين محمد بلخي(1377)، كليات شمس تبريزي(بديع الزمان فروزانفر)، انتشارات سنائي و نشر ثالث،تهران

-         مولانا،جلال‌الدين محمد بلخي(1378)، مثنوي معنوي(تصحيح عبدالكريم سروش)، انتشارات علمي و فرهنگي،تهران

-         مهاجری، شاهین(1386)، وزن خوانی یادیاری وکاربرد آن در موسیقی، سایت گفتگوی هارمونیک http://www.harmonytalk.com

-         ناتل خانلري،پرويز(1386)، وزن شعر، انتشارات توس ،تهران

-         نيما يوشيج(1351)، حرف‌های همسايه،انتشارات دنيا، تهران

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692