• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • مروری بر رمان عامه پسند نوشته «چارلز بوکوفسکی» نوشته «الکس تورن بر» ؛ مترجم «لاله ممنون»

مروری بر رمان عامه پسند نوشته «چارلز بوکوفسکی» نوشته «الکس تورن بر» ؛ مترجم «لاله ممنون»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

تا اواخر سال‌های نوجوانی به طرز جدی کتاب خواندن را آغاز نکرده بودم. در آن‌زمان هیچ ایده‌ای برای اینکه از کجا باید شروع کنم نداشتم. بنابراین هر جا نشانه‌ای برای خواندن می‌یافتم به آن چنگ می‌انداختم. روزی یکی از دوستانم کتاب "در جاده" کروواک را به من داد. در آن کتاب کروواک از "همینگوی" یاد کرده بود. بنابراین شروع به خواندن آثار همینگوی کردم. همینگوی "اسکات فیتز جرالد" را می‌شناخت. بنابراین آثار او را هم مطالعه کردم. از طریق گروه راک مورد علاقه‌ام "مادست ماوس" با "بوکوفسکی" آشنا شدم. راهی که برای آشنایی با یک نویسنده مشهور کمی عجیب به نظر می‌رسد. اما اهمیتی ندارد. بعد از شنیدن متن ترانه‌ای که راجع به او می‌گفت: "آره من می‌دونم اون یه نویسنده خوبه، ولی خدایا کی دلش می‌خواد جای چنین احمقی باشه؟" وسوسه شدم تا او را بیشتر بشناسم.

از دوستم سوال کردم که آیا تا به حال چیزی از بوکوفسکی خوانده است یا نه . یکی دو روز بعد او یک نسخه از رمان"پستچی" او را برایم آورد. از آنوقت تا به حال من دو رمان دیگر را همراه با سه مجموعه داستان از وی خوانده‌ام. من به خواندن بوکوفسکی معتادم. گرچه مراقب اعتیادم هستم. سعی می کنم آن‌را کنترل کنم. به خودم اجازه داده‌ام سالی فقط یک رمان از او بخوانم. دلیل این جیره بندی سه چیز است:

1. بوکوفسکی تنها چند رمان دارد که واقعاً خواندشان برایم لذت بخش است.

2. نثر وی چنان اغنا کننده است که اگر به خود اجازه دهید می‌توانید از طریق آثار او برای چند هفته خودتان را سرگرم کنید.

3. به دلیل نوع وضعیت روحی روانی‌ام قادر نیستم سالی یک رمان بیشتر از او بخوانم.

این دلیل آخری مربوط به شخصیت‌های داستان‌های اوست. آن‌ها معمولاً مست، پرخاشگر، پوچ‌گرا و نهایتاً خود آزار هستند. صرف وقت بیش از حد برای آن‌ها به ناچار به من احساس خود‌آزاری می‌دهد تا بروم و دنبال یک بطری ویسکی برای نوشیدن بگردم.

با این وجود شخصیت‌های داستان‌های بوکوفسکی ورای پوچ‌گرایی‌شان حساس به نظر ‌رسند. آن‌ها اغلب با شفافیتی بیشتر از بسیاری از فیلسوفان برای یافتن معنای مرگ و زندگی در دنیایی که از نظرشان زیستن در آن مضحک است مبارزه می‌کنند. این عمق و پیچیدگی اکثر شخصیت‌های غیر دوست داشتنی آن باعث می‌شود از خواندن آثار او سرباز زنم.

رمان "عامه‌پسند" آخرین رمان بوکوفسکی است. تقلیدی ادبی از رمان‌های سفت و سخت جنایی کلاسیک. فرمی از داستان که برای من بخصوص وقتی قابل ستایش است که اشخاصی مثل ریموند چندلر، داشیل هامت و بوکوفسکی دست به باز آفرینی مجدد آن زده‌اند.

رمان "عامه‌پسند" آخرین رمان بوکوفسکی است. تقلیدی ادبی از رمان‌های سفت و سخت جنایی کلاسیک. فرمی از داستان که برای من بخصوص وقتی قابل ستایش است که اشخاصی مثل ریموند چندلر، داشیل هامت و بوکوفسکی دست به باز آفرینی مجدد آن زده‌اند. نثر پراکنده و شخصیت‌های شوخ داستانی بوکوفسکی به شکلی یکپارچه در دنیای پلیسی لس‌آنجلسی ظهور می‌یابند که همزمان این ژانر ادبیات داستانی نو و به روز و مدرن می‌شود. در کنار الکلی‌های معمول مشروب‌فروشی، مردان و شوهران فاسد و اشباح تخیلی فریب کار، شخصیت‌‌های زیبا ولی نامانوسی جلو چشم خواننده رژه می‌روند که میان آن‌ها زن زیبای نیمه برهنه و عبوس و ترسناکی به نام "بانوی مرگ" وجود دارد.                                                                                                                      

همه این عوامل دست به دست هم می‌دهند تا "عامه پسند" به چیزی ورای یک داستان پلیسی تبدیل شود. "نیک بلان" کاراگاه خصوصی بی دست و پایی است که معمولاً برای حل پرونده هایش ایده‌ای ندارد. پرونده‌هایش به هم ریخته و در هم و بر هم است و او به طرز منفجرشونده‌ای برای مقابله با جنایتکاران به مکان‌های مختلف سرک می‌کشد فقط برای آنکه بفهمد آن‌ها مشغول ارتکاب خلاف یا جرمی نمی‌شوند و یا اینکه اصولاً همواره به دنبال کسی یا چیزی می‌گردد که اصلاً وجود خارجی ندارد.

صحنه‌ای که در آن بلان از طرف مردی استخدام شده تا خیانت همسرش را برای او برملا کند بسیار خواندنی ست. بلان زن را تعقیب می‌کند و با دوربینی برای ثبت خیانت زن وارد خانه او می‌شود اما به یکباره با صحنه‌ای که زن با همسر خود خلوت کرده و مشغول عشق بازی ست مواجه می‌شود.

به نظر می‌رسد که پرونده‌ها برای بلان بیش از حد عادی و معمولی هستند. او با سرهم‌بندی خاصی و درحالی‌که همواره نیمه مست است، سر نخ‌های بی ربط و از دست رفته را دنبال می‌کند در حالی‌که واقعاً نمی‌داند چه می‌کند و برای چه.

جذاب‌ترین مورد رمان مربوط به یکی از کاراکترهای داستان به نام "بانوی مرگ" است. زن زیبا و خوش لباسی که زیبایی‌اش بلان را تحت تاثیر قرار داده و حواس او را پرت کرده است. زن به دنبال پیدا کردن نویسنده فرانسوی قرن هجدهمی ست که معمولاً همه جا از دست او فرار می‌کند.

بزرگی طبیعت مرگ مفهوم رایجی ست که در تمام فضای رمان به چشم می‌خورد. شاید به همین‌دلیل جای تعجب نیست که بوکوفسکی درست چند ماه قبل از مرگش این داستان را به رشته تحریر در آورده است. نوعی شکل نافذ و زیرکانه از "عجله" در رمان به چشم می‌خورد که شما را وادار به دنبال کردن کتاب می‌کند. تقریباً مثل این است که گرچه بوکوفسکی داستان جالبی برای گفتن دارد اما ناگزیر از به اتمام رساندن آن پیش از مرگش است که مبادا بمیرد و رمان ناتمام بماند.

وجود تفکر فلسفی چیزی ست که همواره در داستان‌های بوکوفسکی رل مهمی بازی می کند البته نه همیشه شاید به شکل موفقیت‌آمیزی که در نگاه اجمالی و ذهنیت وی راجع به مفهوم مرگ در داستان عامه‌پسند وجود دارد.

در بخش‌های مختلف رمان این حس به خواننده دست می‌دهد که در عین خواندن یک داستان جنایی مشغول خواندن یک مقاله یا رساله فلسفی نیز هست. مثل اینکه کسی صفحاتی از یک کتاب فلسفی را کپی کرده و در یک رمان جنایی جا داده باشد. اما این موضوع به هیچ‌وجه غیر معمولی به نظر نمی‌رسد. زمانی که بوکوفسکی در حال توصیف صحنه حمله شرورانه بلان به همسایه مزاحمش است یا وقتی که احمقانه و بی‌معنا بودن همه چیز را به شکل روشنی به تصویر می‌کشد لحن او عاری از هر گونه عیب و نقصی ست.

"منظورم این است که مثلا می‌فهمی که همه چیز بی‌معناست، بعد به این نتیجه می‌رسی که خیلی هم نمی‌تواند بی‌معنا باشد، چون تو میدانی که بی‌معناست و همین آگاهی تو از بی‌معنا بودن تقریباً معنایی به آن می‌دهد." (از متن کتاب)

تعبیر بوکوفسکی از همه چیز به شکلی ست که هرگز به عنوان خواننده این احساس که موقعیت ذهنی شما توسط یاوه گویی‌های یک پیرمرد الکلی در مشروب فروشی تنزل پیدا کرده است به شما دست نمی‌دهد.

تصور نمی‌کنم کسی بتواند مانند بوکوفسکی بنویسد. ترکیبی از شخصیت‌های کودن و بی‌شعور همراه با اذهان اندیشمند، کار مشکلی ست که بوکوفسکی در عامه پسند به خوبی از عهده آن بر آمده است. عامه پسند یک شاهکار است. سریع و پیش رونده، اغوا کننده و لذت بخش.

فقط مراقب باشید درحال و هوای پوچ‌ گرایانه داستان غرق نشوید و امیدتان را برای همیشه از دست ندهید.

منتشر شده در مجله ادبی اسپکتور/ مارس 2012


نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692