ادبیات کودک میتواند از نظر عاطفی، ارزشها و معیارها برای مخاطب خود ارزشمند باشد. قصه و داستان، بستری مناسببرای انتقال مفاهیم گوناگون و از جمله مهارتهای زندگی به کودک و نوجوان است.
میشل لاندزبرگ میگوید: کتابهای خوب میتواند تأثیرات شگرفی بر کودکان داشته باشد. هیچ لذت دیگری نمیتواند با چنین غنایی ذهن کودکان را با نشانهها و الگوها و مسئولیتهای مربوط به تمدن انسانی بهطور عمیق شکوفا سازد. (هانت:49)
بخش بزرگی از ادبیات کودک و نوجوان به نثر نوشته شده است. نثر در واژه به معنای پراکندن و در اصطلاح سخنی است که به وزن و قافیه مقید نشده باشد. (همایی:1363)
داستان رنگ خدایی نوشتهای منثور است. این داستان در مورد ستارهای زیبا و سفید است. این ستاره از رنگ خود راضی نیست. شبی نزد فاطمه کوچولو میآید و از او میخواهد تا او را بهرنگ آبی درآورد، فاطمه با مدادرنگی او را آبیرنگ میکند اما وقتی باران میبارد رنگ ستاره پاک میشود. ستاره دوباره نزد فاطمه میرود و از او میخواهد تا او را زرد کند و فاطمه او را بهرنگ زرد درمیآورد. اما با تابش نور خورشید رنگ زرد او مثل قبل سفید میشود. اینبار ستاره از فاطمه میخواهد رنگ او را قرمز کند و فاطمه اینکار را میکند. اما اینبار چون رنگش قرمز شده بود مجبور بود وسط روز که ستارهها همه خوابند بیدار بماند و برای مردم چشمک بزند. ستاره اینبار به فاطمه میگوید مرا به رنگ سیاه درآور! اینبار ستارهها، دیگر ستاره را به جمع خودشان راه ندادند. ستاره اشتباه خودش را میفهمد و نزد فاطمه میرود و از او میخواهد تا او را مثل اول سفید کند تا هم با دوستانش بازی کند و هم از خدا بهخاطر رنگ زیبایی که به او داده تشکر کند.
بر روی جلد کتاب اینگونه آمده است: مناسب برای کودکان سالهای ابتدایی دبستان و در شناسهی کتاب برای گروههای سنی الف و ب مناسب شناخته شده است. گروه سنی الف شامل کودکان از صفر تا زیر دبستان و گروه سنی ب کودکان سالهای نخست دبستان یعنی اول تا پایان سوم دبستان. این گروههای سنی به نثرهای آهنگین بیشتر علاقه دارند، آنها ریتم و موسیقی تکرار شونده را دوست دارند و اینگونه جملات بیشتر در ذهنشان میماند.
ادبیات کودک میتواند از نظر عاطفی، ارزشها و معیارها برای مخاطب خود ارزشمند باشد. قصه و داستان، بستری مناسببرای انتقال مفاهیم گوناگون و از جمله مهارتهای زندگی به کودک و نوجوان است. |
نثر اولین عنصر مهم داستانی میباشد که در جذب مخاطب نقش اساسی دارد و نویسندهی این مجموعه از عهدهی این وظیفه برآمده است. شروع داستان آرام، دلنشین و تشبیهگونه است که دیگر نمونهی نثر آن تا پایان داستان تکرار نمیشود. در این کتاب نثر ساده و بدون آهنگ است. نثر داستان یکدست است. اما کسالت خواننده را بر نمیانگیزد زیرا از برخی جنبهها قابلتأمل است و خواننده را جذب میکند تا داستان را دنبال کند و ماجراهایی را پی بگیرد تا بداند چه اتفاقهای دیگری در شرف وقوع است.
توجه به رشد و آموزش زبان در گروههای سنی پایین از نکاتی است که باید موردتوجه شاعران و نویسندگان قرار بگیرد. واژگان مناسب برای مخاطبین این گروه سنی میتوانند سبب رشدزبانی شده و به افزایش و گستردگی دایرهی واژگانی بینجامد. بهعلاوه رشد و تقویت زبان بدون شک در سالهای بعد تأثیر بهسزایی در خواندن و یادگیری آنها در مدرسه دارد.
زبان این اثر یکدست است. در عبارات و جملات تعقید و پیچیدگی بهچشم نمیخورد. واژگان ساده و درعین حال رسانندهی معنا میباشند و نویسنده از دایره واژگانی متناسب با گروه سنی مخاطب استفاده کرده است.مخاطبان کودک بهراحتی با زبان این اثر ارتباط برقرار میکنند.
عبارات شروع جملات گاه دچار تکرار میشوند. برای توصیف فضای داستان، مکان داستان و حالات شخصیتها در بسیاری از موارد از صفت شمارشی یک استفاده کرده است. بهعنوان نمونه:
یک شب پر ستاره، یک صدایی آمد، یک ستارهی سفید، یک چند روزی، یک نگاهی به خودش کرد، یک نگاهی به بیرون کرد، یک چندروزی که گذشت و...
در گروههایسنی الف و ب، زندهانگاری تمام پدیدههای پیرامون، بازیهای کودکانه، کنجکاوی و... بیش از سایر موارد بهچشم میخورد که این موارد بهخوبی در متن داستان نشسته و با مخاطب بهراحتی ارتباط برقرار میکند. البته میزان پرداخت به هریک از این عوامل، متفاوت و بعضاً نامتعادل است. بهطور مثال در ابتدای داستان به نقاشی کردن فاطمه، بازی کردن با عروسکها و خیالپردازیهای کودکانهی او اشاره شده است. ادامهی داستان نیز به تجارب و کنجکاویها و آرزوهایستاره که زنده انگاشته شده است میپردازد. در این داستان نقش بازی و لذت که عاملی مهم در جذب مخاطب کودک میباشد بسیار کمرنگ میباشد. بهکارگیری این ویژگی کودکانه در داستان میتوانست به نمایش دنیای شاد و سرزندهی کودکی کمک فراوانی کند. شخصیت های داستان، ستاره و فاطمه هستند. شخصیت فاطمه در این داستان هیچ نقشی ندارد. گویا تنها نقش او رنگ کردن ستاره است. خواننده هیچ دیالوگی را از این شخصیت نمیخواند که در پیشبرد داستان نقش داشته باشد. نویسنده فقط با اوصافی مانند کوچولو و مهربان از او یاد میکند و حضورش را تنها با رنگ کردن ستاره برای ما بهتصویر میکشد.
از آنجاییکه اولین شخصیت وارد شده به داستان، فاطمه است و اولین صحنهپردازی داستان نیز در اتاق فاطمه میباشد مخاطب انتظار حضور بیشتری را از این شخصیت دارد اما در ادامه و تا پایان داستان این انتظار برآورده نمیشود. اگر این شخصیت بیشتر و بهتر توصیف میشد، هم به انتظار مخاطب پاسخ داده میشد و هم او را به داستان علاقهمندتر میساخت. چراکه خواننده با این شخصیت بهتر میتواند همذاتپنداری کند زیرا کودکان خود را در داستانها میبینند و همچنین رفتار خود را آنگونه که دوست دارند باشند.
موضوع داستان دارای ریتم ملایم و روند آرامی است که البته با موضوع و فضای داستان متناسب است و ارتباطی درونی و شخصی با مخاطب برقرار میکند.
گره داستان نارضایتی ستاره از رنگش است. او دوست دارد تا با دیگران تفاوت داشته باشد. وقتی به اتاق فاطمه میرود به او میگوید:«برای اینکه با دیگران تفاوت داشته باشم دوست دارم آبی رنگ باشم.» (خادم پور آرانی:4)
کودکان در این سن بیشتر به تقلید و شبیهسازی گرایش دارند تا تفاوت. و درک این خواسته برای گروههای سنی الف و ب کمی مشکل است.
اگر نویسنده به تفاوت اشارهای نمیکرد و تنها خستگی ستاره از رنگش را، دلیل ناراحتی او عنوان میکرد برای کودکان بسیار باورپذیر و قابل قبولتر بود.
در هر کتابی که برای کودکان نوشته میشود(بهویژه خردسالان) تصویر نقش اساسی را در جذب کردن آنها بر عهده دارد. چرا که کودک خردسال هنوز قادر به خواندن و نوشتن و حتی فکر کردن کامل نیست. بخشی از این نقیصه با خواندن داستان توسط بزرگسالان رفع میگردد. اما بخش دیگر که پرورش تخیل و کمک به شکلگیری فرآیندهای منجر به فکر کردن را در کودک بر عهده دارند تصویرهای کتاب هستند.
در کتابهای کودک ظاهر کتاب از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. منظور از ظاهر همهی ویژگی صوری کتاب است اعم از تصویرگری، چینش اشعار، نوع فونت انتخاب شده کم رنگ یا سیاه بودن آن، رعایت سفیدخوانی در صفحات و...
نوشتارهای این کتاب زیاد است. فونت آنها کمی برای این گروه سنی کوچک است. در برخی از صفحات متنهای طولانی آمده است که باعث شلوغی و ازدحام صفحه شده که قطعاً چشم مخاطب را دچار خستگی میکند مانند صفحات 2، 4، 9 و 10. به قول جان ریدر صفحهی کتاب نباید شبیه مجموعهای از واژهها باشد و در بهترین شکل مجموعهای از عبارتها.(کلارک:146)
در یک جمع بندیکلی این اثر دارای نثری دلنشین و محتوا و پیامی مناسب است. زبان آن یکدستی لازم را دارا میباشد و نویسنده از شکستهنویسی خودداری کرده است. داستانهای کودکان میتواند باعث گسترش دامنهی واژگانی آنها شود. کودکان گروه سنی الف و ب هنوز در حال آموزش زبان هستند و شاعر و نویسنده باید تلاش کنند از طریق ارائهی زبانی سالم این آموزش را به مخاطب عرضه کند.
و در پایان برای این نویسنده آرزوی موفقیت داریم و امیدواریم شاهد کارهای بیشتر و بهتری از ایشان باشیم. ■
منابع و مآخذ:
خادمپور آرانی،حسین (1391). رنگ خدایی.انشارات: کتاب نشر
کلارک، مارگارت (1385). نوشتن برای کودکان. ترجمهی ثریا قزل ایاغ. دفتر پژوهش های فرهنگی.
هانت، پیتر (1386). درک ادبیات کودکان جهان. سایه گستر.
همایی، جلال الدین(1363). فنون بلاغت و صناعات ادبی. تهران: انتشارت توس.
تصویرگر: سمیه بیگدلی/ مناسب برای گروه سنی الف و ب. موسسهی انتشارات کتاب نشر.1391.