«شكست تهمورث دیوان را» اثر «نظام¬الدین سلطان¬محمد تبریزی» ؛‌ «امیر کِلاگِر»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نقاشی شکست دیوان به‌دست تهمورث اثر نظام‌الدین سلطان محمد تبریزی (عراقی[1])، نگارگر دوره صفوی (1477 تا 1555 میلادی) و نقاش دربار شاه‌تهماسب است. این اثر، جزو آثار برجسته سلطان محمد در شاهنامه تهماسبی می‌باشد و نگاره رزم و پیکار تهمورث دیوبند با دیوان پر افسون است.

تهمورث پسر ویونگهان پسر انگهت پسر هوشنگ[2]‌، دومین پادشاه پیشدادیان، برادر جمشید است. در اوستا به‌صورت تخمو اوروپ آمده که تخم همان تهم است در تهمتن به معنای دلیر و بزرگ و پهلوان. جزء دوم که اوروپ باشد، به معنا چندان آشکار نیست و گمانه‌هایی آمده بر آن‌که چندان باز قابل‌اعتنا نیست. به شاهنامه او را لقب دیوبند باشد و در اوستا، آن سپنته نسک جاودانه، از او به زیناوند یاد می‌شود، در صورت و شکل زئننگهونت[3] به‌معنای دارنده سلاح یا آنکه سلاح تمام دارد.

کنون بشنو از نقلی که می‌رود:

تهمورث به شاهانشاهی که می‌رسد، از اهورای یکتا و ایزدان، اندروای چیرگی بر اهریمن بدخواه و شستن زمین از بدی‌ها می‌طلبد. در بندهای 11 و 13 رام یشت آمده: «تهمورث زیناوند از ایزد هوا چنین درخواست کرد که وی را بر همه دیوان و مردمان دروند و جادوان و پریان چیره سازد که وی اهریمن را به پیکر اسبی درآورده بر او سوار گشته تا به دو انتهای زمین براند.»

اما پیش از آن‌که تهمورث به شکستن اهریمن رود، می‌بایست خود پالوده گشته و فره ایزدی در او می‌تابید که تهمورث را وزیری بوده با تدبیر و پاک بنیاد و نیکو سرشت به‌نام شهراسپ که همه‌گاه رهنمون درستی و پاکی بوده شاهنشاه را چنانکه تهمورث به روز و شب بر نماز اهورا ایستاد و بدی از او دور گشت و تابید بر او فره ایزدی.

پس زمانش رسید و تهمورث در روز خرداد در ماه فروردین به یاری ایزدان و به افسونی درخور، اهریمن بدخواه را به بند آورد و فرمانبردار خود کرد و بر او که به هیئت اسبی در آمد سوار گشت و هر زمان تا زمان گرد گیتی بتاخت:

برفت اهرمن را به افسون ببست    

چو بر تیز رو بارگی بر نشست

زمان تا زمان زینش برساختی      

همی گرد گیتیش بر تاختی

چون آگاه بدان گشت تهمورث، به گرد آورد سپاهش، سپاهی ز مردان دلاور، بی‌باک و با دل‌هایی اهورایی سراسر. سترگ چون امواج سهمگین دریاها، نه کم از سپاه دیو، نه باکی ز فریادهای جانکاه.

از این کردار تهمورث که سالار دیوان[4] را ببست و از او سواری گرفت، دیوان را خوش نیامد و پس به انجمن‌ها نشستند و بدرایزنی‌ها نمودند به جنگ با تهمورث زیناوند. پس سپاهی عظیم فراهم نمودند با نیرنگ و افسون که از خاور تا باختر در کش و قوس، زمین و زمان را درگرفته، کوه‌ها به لرزه، آسمان در خودش پیچیده از نعره‌هاشان. سپاهی انبوه که چون شب، سیاه و هول‌انگیز.

چون آگاه بدان گشت تهمورث، به گرد آورد سپاهش، سپاهی ز مردان دلاور، بی‌باک و با دل‌هایی اهورایی سراسر. سترگ چون امواج سهمگین دریاها، نه کم از سپاه دیو، نه باکی ز فریادهای جانکاه. چون به همدیگر رسیدند، در آستان رزم، در ایستاده برابر، چون دو کوه سترگی، از این‌سر به آن‌سر، یکی همچو شب تیره‌فام، دیگری سپید و کیومرث نشان؛ اهورا و اهریمنی. ز دیوان[5] برافروخته شد آتشی بس گران، زبانه کشیده بر آسمان، هور و هور چون دم اژدها، کرد دور تا دور سپهر را سیاه. دمیدند هر دو در شیپور ها، زدند بر کوس و طبل و تبوراک‌ها، که کوبیده گشتند به‌هم هر دو سپاه. چو کارزار درگرفت، دشت سبز را سرخ خون برگرفت. لشگر تهمورث دیوبند، همه گرزین و دل در اهورا به بند، پس بکشتند یکی بهره دیوان را، دو بهره دگر را ببستند به افسون و ترفند:

از ایشان دو بهره به افسون ببست

دگرشان به گرز گران کرد پست

آنگاه دیوان از ترس جان خود زینهار خواستند، به زاری درافتادند به پای شاهانشاه داداری که ما را اگر امان دادی هنرهایت بیاموزیم که سال‌ها نهان بوده بر کیوزادگان. پس آموختند نبشتن را به تهمورث:

نوشتن یکی نه که نزدیک سی

چه رومی چه تازی و چه پارسی

از آن پس تهمورث سی‌سال پادشاهی کرد و هنرهای فراوان از رشتن پشم و بافتن جامه و فرش را تا رام کردن اسب و استخراج ابریشم بیاموخت مردمان را. و استیلایش بر شیطان به سال‌سی بشد پایان.

کنون نقل ما در همین‌جا به آخر رسد، امید آنکه دیوبند دوران سر رسد...

 


[1] عراق معرب کلمه ایراک می باشد به معنای ایران کوچک. اراک خودمان هم به همین معنا و صورت پارسی عراق می باشد.

[2] هوشنگ در اوستا به صورت هائو شیانگها آمده به معنای خالق خانه های نو.

[3] زئن + انگهونت که زئن به معنای سلاح می باشد. زین امروزی از همین کلمه می آید.

5 دیو پیش از ظهور اشو زرتشت، خدای خدایان و قوی‌ترین خدایگان آریاییان بوده، که معادل آن‌را به صورت دئوس و زئوس در ادبیات و فرهنگ دینی هند و یونان باستان می‌توان یافت. پس از آمدن زرتشت و جایگزینی اهورامزدا بجای دیو و به‌عنوان نه خدای خدایان که خدای یکتای خردمند و جاودان، واژه دیو از دایره دینی روای ایرانی خارج گشته و معنایی مخالف گرفته و به خدای کافران مبدل گشت و به‌نحوی هر آنکه به کیش مزدیسنا نبوده را کافر و جزو دیوان می‌خواندند. پس جدال تهمورث با دیوان در شکل حقیقی و غیر نمادینش جدالی با کافران بومی فلات ایران بوده.

از سویی دیگر در اوستا و شاهنامه اشاره به آن گشته که از مکان‌های زندگی دیوان در ایران، مازندران بوده. اگر آن مازندران را همین مازندران کنونی بگیریم؛ مردمان مازندران آریایی نبوده و از آنها در سنگ نبشته‌ها و کتب مختلف تاریخی به تاپور و آمارد(آمور) یاد شده است و در جاهایی آنها را آناریاک خوانده اند به‌معنای غیرآریایی. و اینها در ابتدا بر کیش زرتشتی و مزدیسنا نبوده‌اند و بعد از استیلای آریاییان بر آنها به کیش ایشان در می‌آیند. از طرفی امروزه دیو به موجودی اتلاق می‌شود که بدسرشت و بدهیبت و درشت و اندام و غول پیکر است. این احتمال وجود دارد که شاید مراد از دیو با این جثه عظیم همان انسان‌های نئاندرتال باشند که در مازندران کنونی نیز می‌زیسته و آریایی‌ها با آنها مواجه گشته‌اند. همانطور که می‌دانیم استخوان‌های این‌گونه از انسان را در غار هوتو در شهرستان بهشهر مازندران یافته‌اند که دارای جثه و جمجمه‌ای بزرگتر از انسان هوشمند بوده است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692