این مجموعهداستان مشتمل بر 13 داستانکوتاه است با عناوین:
* آهاي من اينجا هستم
* ما...
* اين سهتا را چه كنم؟
* منحني آبي
* بوي خون پرتقال روي انگشتهاي تو
* مين
* کجای این برف انگشتهای کوچک تو یخ زدهاند
* جای خالی صدمین سوزن
* نام این داستان هیچ اهمیتی ندارد
* نوزاد پنجاه و نهم
* خوخاشيپ
* هزارپا
* شين-كاف
* لذات فلسفه
* يك داستان اين جايي
آریا یعقوبزاده این مجموعه داستان را به صورت PDF در فضای مجازی منتشر کرده است. او به فضای داستانهایش تسلط دارد. ایدههایش بسیار جذاب و خلاق هستند. از جملات خوش آهنگ و کوتاه استفاده میکند. باتوجه به فضای داستانش بهترین برش و نظرگاه را انتخاب میکند و مهمتر از همه اینکه خودسانسوری نمیکند؛ به همین خاطر همذات پنداری مخاطب با داستانهایش صمیمی و بیفاصله است.
آهای من اینجا هستم:
آرزوها و امیال فروخفته، خیالها و فانتزیهای دوران بلوغ، در روایتی از یک پسر نوجوان که تا بهحال از فضای سنتی و مذهبی خانوادهاش خارج نشده و برای اولینبار حضور دوست خواهرش را در خانه تجربه میکند. روایتی ملموس از تقابل شجاعت و ترس آن سمت مرزهای ممنوعه، که با موتیفهای بصری جذاب در قالب کلمات کدگذاری شدهاند.
این سهتا را چه کنم؟:
داستان فرم گرایی که با استفاده از اعداد و ریتم تکرارشوندهی کلمات و جملهها، آشفتگی ذهنی راوی را نشان میدهد. البته داستان هنوز از نظر دراماتیک شکل نگرفته و فرم کاملاً بر محتوا چیره شده است. اگر داستان در فضاهای بیشتری امتداد طولی و عرضی پیدا میکرد، کفهی محتوا به موازات کفهی فرم قرار میگرفت.
بوی خون پرتقال روی انگشتهای پای تو:
باز هم تصاویر پررنگ و جذاب متن قربانی حجم کم شدهاند. با شروع متن، اطمینان مییابیم که وارد فضای داستانی جذابی شدهایم؛ با ورود به تناقضهای رابطهی یک زن و مرد، در اتاقی سرد در زمستان. مرد، تب دار است و زن در قالب یک اسطورهی پرستار که معجزه و خدایی میداند. ولی داستان و روایت تصویری عقیم میمانند.
کجای این برف انگشتهای کوچک تو یخ زدهاند:
او به فضای داستانهایش تسلط دارد. ایدههایش بسیار جذاب و خلاق هستند. از جملات خوش آهنگ و کوتاه استفاده میکند. |
مونولوگی که در سطح واگویههای درونی و برشی کوتاه از کشمکشهای ذهنی راوی مانده است. پلات، بحران ندارد. و پایان ناگهانی غافلگیرکننده نیز از ضرباهنگ خطی داستان نمیکاهد. روایت، روایت دلتنگی راوی است، که با بازگشت کوتاهی به گذشته و اشاره به شخصیتهای (خان) و دخترش تلاش میکند روایتی سیال بین حال و گذشته بیان کند، ولی موفق نمیشود.
جای خالی صدمین سوزن:
پلات این داستان با اوج و فرود و بحران سازی مناسب شکل گرفته. حجم داستان با اینکه کم است، ولی درحد طرح و ایدهی داستان است. گفتگوها کار شخصیتپردازی را انجام میدهند و ایدهی مرکزی داستان سمبلیک و قابل تامل است.
خوخاشیپ:
ایدهی داستان به واسطهی کاراکتر خوخاشیپ و دیالکتیک فلسفیاش با راوی، جذاب و پرکشش است، ولی داستان در حد یک طرح-واره میماند. دیالوگها به جای پیاده شدن، نقل میشوند و داستان را به فرم یک خاطرهی فشرده درمیآورند.
شین-کاف:
ایده و فرم روایت، بسیار نو و خلاق است. اجرای آن و کادربندی دیالوگها، فضاسازی و ایجاد تناقض پررنگ در عین هم مرز بودن و مشترکات فراوان دو کاراکتر شین و کاف، هوشمندانه و تاثیرگذار است.
لذات فلسفه:
فضای این داستان شبیه داستانهای بهرام صادقی است و ایده و اجرای بسیار خوبی دارد.
ما...:
روایتی که از چند منظر بیان میشود. تعلیق داستان به وسیلهی مونولوگهای چند شخصیت که در یک مهمانی حضور داشتهاند و برای راوی که فرد غایب بوده و مخاطب شکل میگیرد. ایدهی داستان تا حدی یادآور فیلم RASHOMON است.
منحنی آبی:
یک بحران جذاب و خلاق دیگر. این داستان مرا به فیلم (زان ویکلر)، ساختهی (اریک رومر) پرتاب کرد. همان تمایلات عجیب و همان برآورده شدنها.
مین:
دو فضای درهم تنیده با پل زدن بین مفاهیم و المانهای خشونت و اروتیسم. نمونهای از داستانی سورئال با درهم ریختگی زمان حال و گذشته.
نام این داستان هیچ اهمیتی ندارد:
داستان متافیکشن با فرا داستان است؛ داستانی دربارهی روند تولید یک داستان. نویسنده-راوی با شریک کردن مخاطب در تک تک مراحل شکل گیری داستان، اورا به همفکری و همراهی در این مسیر وا میدارد. قابل ذکر است ایدهی داستان بسیار جسورانه است (علاقهمند شدن یک پسر به خواهر دوقلویش). که با لحنی طنز بیان میشود. نویسنده در پایان داستان راه حدس و گمان را بر مخاطب میبندد و به شیوهای ساختارشکنانه داستان را به پایان میرساند.
نوزاد پنجاه و نهم:
این داستان فضایی کلاسیک دارد با المانهایی از مدرنیسم. زبان داستان آرکائیک است. تصاویر ساخته شده در این داستان سورئال و شخصیتها، نمادین هستند.
میتوان این داستان را از نظر حجم، ساختار و محتوا در دستهی داستانهای ناگهان (Sudden Fiction) طبقهبندی کرد.
هزار پا:
استفاده از هزارپا و کنش های غیرعادی مرد، فضای متوهم و تبداری برای داستان ساخته است که منجر به غافلگیری مخاطب میشود.
یک داستان اینجایی:
فضای این داستان سمبولیک است، با تمی سیاسی. ایدهی خلاق آن میتواند برای یک داستان بلند یا رمان نیز استفاده شود.