يادداشت ادبي هذیان‌های دم مرگ «بهروز انوار»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

بوواری پتیاره؛ من می‌میرم اما تو زنده خواهی ماند. (از آخرین هذیان های فلوبر در لحظه احتضار)

اینکه خیالپردازی آدم را تنها می‌کند یا اینکه آدم از روی تنهایی به خیالپردازی رو می‌آورد سوالی است مثل تقدم آفرینش مرغ یا تخم‌مرغ البته نه به همان دقت و مرزبندی، اما حاصلش یکی است. خیالپردازی مثل مرغی است که در جمعی مثل عروسی یا عزا سر بریده می‌شود و فرد خیالپرداز را از تنهایی می‌رهاند و تخم‌مرغ آن تنهایی اجباری یا خودخواسته‌ای است که شکسته می‌شود در یک خلوت مجردی. وقتی دیگر در دنیای واقعی جذابیتی وجود ندارد و تکرار و تکرار روزهای شبیه هم شده یا بهتر اگر بگوییم شبیه‌سازی شده از روی یک روز آفتابی بی‌دردسر، آدم را مجاب می‌کند باید تنها بنشیند و دنیایی را خلق کند که روزهایش و لحظه‌هایش شبیه هم نیستند. آن‌وقت یکی دراکولا می‌آفریند و یکی موش سرآشپز و یکی هم ماهی بزرگ. هرکس در زندگی خیالاتی دارد. تیم برتون اما هر کسی نیست. او کسی است که به‌جای تسلیم شدن در برابر خیالاتش سعی در جان دادن به آن‌ها دارد. دنیای عکاسی و تصویرسازی تیم برتون بیش از نمایش دنیای اطراف چیزی برگرفته از دنیای اطراف است. چیزی شبیه به کاریکاتور واقعیت و همانگونه که در کاریکاتور چیزهای کوچک خیلی کوچک‌تر می‌شوند و چیزهای بزرگ خیلی بزرگ‌تر، در داستان ماهی بزرگ هم همین اتفاق می افتد.

داستان حاصل تنهایی است و حاصل خیالپردازی. حاصل مشترک تنهایی و خیالپردازی می‌تواند سوژه هم خلق کند. می‌تواند یک آدم روانی، یک قاتل حرفه‌ای یا یک قاتل ناشی ایستاده در ضلع سوم یک مثلث عشقی را تولید کند. می‌تواند یک آدم افسرده درست کند و یا محفل‌نشین وقت‌کُش و در اغلب موارد، تنهایی ختم می‌شود به یک ازدواج معمولی. یک آدم متاهل. اما نویسنده نه از تنهایی فرار می‌کند (مانند متأهل‌ها و محفلی‌ها) و نه اسیر خیالاتش می‌شود (مثل روانی‌ها و قاتل‌ها) که افسار خیالاتش را در دست می‌گیرد. به آن‌ها سر و شکل می‌دهد و به آن‌ها مسیر مشخصی می‌دهد.
ادوارد بلوم دو نوع زندگی داشته. پس باید دو نوع مرگ داشته باشد. مانند شخصیت داستان مرگ دیگر بورخس. او هم همینگونه است. همانطور که تمام آخرین شب زندگی خود را هذیان گفته و در کهنسالی مرده، مرگ دلیرانه خود را سال‌ها قبل در میانه جنگی به‌یاد می‌آورد. کسی در سال 1904 دلیرانه جان باخته حالا دارد در سال 1946 در بستر بیماری و ضعف می‌میرد. او مرده و حالا دویاره دارد می‌میرد. این سرنوشت کسی است که حتی از نوع مرگ خودش راضی نیست برای همین به دنیای هذیان پناه می‌برد. به دنیای خیالبافی سیال ذهن. از این خیالبافی تا داستان راه درازی در پیش است. هر داستان‌نویسی یک خیالباف بزرگ است اما هر خیالبافی نمی‌تواند داستان‌نویس باشد. نبرد بین ذهن و خیالات نبرد پر تلاطمی است. می‌تواند تراژدی باشد و می‌تواند کمدی باشد. تراژدی این است که شخص با خیالاتش همراه شود و کمدی این است که شخص به خیالاتش رنگی واقعی بدهد. اما ادوارد بلوم از کدام دسته است؟ او که خیال‌هایش در زندگی‌اش جاری شده‌اند. آنقدری که دیگر مرزی بین واقعیت و تخیلش نیست. خیالاتی که حالا دارند او را تنها و تنهاتر می‌کنند. به‌طوری‌که پسرش ویل بلوم میلی به دیدنش ندارد و از طرفی در بازگویی خیالاتش چنان دقتی به خرج می‌دهد و چنان تعریفشان می‌کند که مخاطب چاره‌ای جز باور کردنش پیدا نمی‌کند چون فکر می‌کند هیچکس به آن اعتماد به‌نفس لازم نمی‌رسد تا چنین دروغی را اینطور با آب و تاب و جزییات بگوید. یا لااقل به بودنشان شک می‌کند. گفتیم جزییات. پس باید برگردیم به داستان.

تعریف داستان: به سلسله خیالاتی که با وقایع سر و شکل پیدا می‌کنند و با جزییاتی دقیق بیان می‌شوند و شنونده یا خواننده را به همراهی مجاب می‌کنند و این سوال را در دل ایجاد نمی‌کنند که آیا این واقعیت است یا یک خیال، می‌شود گفت داستان. بله این هم تعریفی از داستان است.

ادوارد بلوم بیش از هر چیز به آب و تاب دادن فکر می‌کند همانطور که در چند جای فیلم می‌گوید که نمی‌تواند ماجراها را مثل آدم‌های احمق همانطور که بوده تعریف کند. چه جذابیتی دارد. چه لطفی دارد؟ اصلا چرا باید همانطور که بوده تعریف کرد؟ مگر این نیست که هر نقل قولی، هر گپ و گفتی با تمام داستانک‌هایی که در لابلایش گفته می‌شود همان مسیری را می‌رود که یک داستان می‌رود؟ که شاید سرگرم کردن باشد و یا مثل شهرزاد ترس از مردن. ترس از مردن و گم شدن لای مرده‌های دیگر. بی‌اینکه روزی روزگاری کسی فکر کند به او. به ادوارد بلوم. که به‌قول پسرش مثل یخ روی اقیانوس، قسمت کوچکی از او مشخص است و قسمت اعظمش زیر آب است و ناشناخته است. کسی نمی داند او کجا سیر می‌کند و حالا دارد به چه چیزی فکر می‌کند فقط هر چند صباحی خاطره‌ای از دنیایی که در آن بوده تعریف می‌کند که برای پسرش ناخوشایند است اما برای خیلی‌ها جذاب و زیباست و اصلا فکر نمی‌کنند که چقدرش واقعیت دارد و چقدرش دروغ است. غرق شنیدار می‌شوند و غرق داستانی که می‌شنوند و باور می‌کنند.

دروغ گفتن هم راه و چاه خودش را دارد. باید حافظه خوبی داشت. نباید صدایت بلرزد. باید محکم حرف زد و مکث نکرد. اگر معلوم شود دروغ می‌گویی دیگر حرف‌های راستت را هم کسی باور نمی‌کند. اینها همه فنون اولیه نقالی است. فنونی که بعدها در داستان‌نویسی به باورپذیری، همذات پنداری و... تعریف می‌شود. اما ابتدا بیش از هر چیز، کلک و فریب بود که هر لحظه پیشرفته‌تر می‌شد و جان می‌گرفت. ادوارد بلوم اما انگار مسئله دیگری دارد. نه می‌خواهد فریب بدهد و نه می‌خواهد ماندگار شود. اگر باشد هم نشان نمی‌دهد. بیش از هر چیز او از دنیایی که در آن است خسته شده است. یک جایی زده است به خاکی و آن یکجا معلوم نیست کجاست. چون داستان زندگی‌اش دیگر داستان زندگی‌اش نیست. داستان زندگی‌هایی است که می‌توانست داشته باشد یا داشته اما آنطور که آب و تاب می‌داده نبوده. مرگ او هم مرگی دیگر است. او نمی‌خواهد مثل یک قهرمان بمیرد وقتی دشمن او محاصره کرده و چاره‌ای جز تسلیم ندارد. مرگ او تنها یک میل درونی برای پایانی زیبا و در خاطر ماندن نیست. مرگ او اتمام و تکامل زندگی دیگری است که حالا دیگر واقعی‌تر از زندگی ظاهری است. حالا باور دارد که چیزی دیگر در جایی دیگر بوده. جادوگری بوده که لحظه مرگ او را نشانش داده و اگر او آن‌طور که دیده نمیرد، همه آن‌چیزها مسخره جلوه می‌کند. توهم می‌شود. او به پاسداشت تمام روزهای زندگی‌اش باید همانطور که باید بمیرد. نه روی تخت با هذیان همیشگی دم مرگ. صدا کردن کسی یا سعی در دیدن کسی. کسی وجود ندارد. او می‌گریزد. از مرگ که نه، از روش ناجوانمردانه مرگش. همانطور که تمام این سال‌ها از زندگی گریخته. زندگی‌ای که برای پذیرشش پای هیچ برگه‌ای را امضا نکرده. او مرده. پس ترسی ندارد که یکبار دیگر بمیرد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692