بررسي داستان كوتاه «در خانه»نويسنده: «آنتون پاولوویچ چخوف» ؛ «ريتا محمدي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

راوی دانای کل. (در ذهن هر دو شخصیت، پدر و پسر رسوخ کرده است.)

رسوخ در ذهن پدر:

به‌دلیلی سریوژا را پیش خود مجسم کرد که در هاله‌ای از دود فرو رفته و سیگار قطوری که یک‌متر طولدارد زیر لبش دیده می‌شود. از تجسم این منظره به خنده افتاد.

رسوخ در ذهن پسر:

سریوژا به یاد آورد و چشم‌هایش خندید.

*... او از اینکه شب‌ها با پدرش صحبت می‌کرد لذت می‌برد.

روای سوم شخص:

یه‌نفر از خونه‌ی گریگوریف اومده بود یه کتاب می‌خواست...

استفاده از شخصیت کودک در داستان:

یکی از کارهای دشوار در امر نوشتن استفاده از «کودک» آن‌هم در داستانی که برای بزرگ‌سال است، «چخوف» به‌خوبی و هنرمندانه به آن پرداخته، نمود عینی آن وقتی است که خواننده کاملاً با زبان، رفتار، افکار، کشیدن نقاشی، قصه گفتن پدر و حتی ظاهر کودک هفت‌ساله نه بیشتر و نه کمتر از سنش روبرو است. (یعنی تکلیف خواننده مشخص است، نویسنده با چه کسی حرف می‌زند؟ شخصیت در چه سنی است؟ موضوعی که اغلب نویسندگان به آن توجهی ندارند.)

زبان کودک:

... پسر با آواز گفت: «پا... پا اومَ... ده! پا... پا... او...مَ... ده! پا... پا...»

* سریوژا با آواز گفت: «قول مردونننننننننننننننننننه! قول مردوننننننننننننننننه!»

رفتار کودک:

* پا روی زانوهای پدرش گذاشت و بالا رفت و پیشانی اورا بوسید...

* سریوژا از پاهای پدرش بالا رفت و آنقدر وول خورد تا خوب روی رآن‌هایش جا گرفت...

*... دوباره وول خورد و جای راحتی پیدا کرد و آن‌وقت توجهش به ریش پدرش جلب شد. ابتدا به‌دقت آن‌را صاف کرد و سپس سبیل چانه را کاملاً از موهای دو طرف گونه جدا کرد...

افکار کودک:

*... سپس آرنج‌هایش را روی میز تکیه داد، چشم‌های نزدیک‌بینش اندکی هم رفت به کاغذ و دوات دوخته شد. نگاهش سپس از یک سر میز به سر دیگر آن کشیده شد و روی شیشه‌ی چسب تمرکز پیدا کرد. ناگهان شیشه‌ی چسب را بالا گرفت و پرسید: «پاپا، چسب از چی درست می‌شه؟»

نقاشی کودک:

*... نقاشی خانه‌ی کوچکی را نشان می‌داد که سقف کج و معوجی داشت و دود مثل رعد و برق از دودکش‌هایش به صورت کج و راست به هوا می‌رفت و تا حاشیه‌ی کاغذ ادامه پیدا می‌کرد. نزدیک خانه سربازی ایستاده بود که دو چشمش با دو نقطه مشخص شده بود و سرنیزه‌اش شکل رقم 4 را داشت.

ظاهر کودک:

تنها از لباس‌هایش می‌شد تشخیص داد که پسر است، کوچک، ظریف، بلوند و نحیف بود...

ژانر واقع‌گرای اجتماعی.

اتفاق ساده‌ی روزمره‌گی اما با پرداختی قوی.

عناصر داستان. (زمان، مکان، توصیف، صحنه، تصویر، تشبیه،...)

زمان:

* ساعت نه بود. از اتاق طبقه‌ی بالا صدای قدم‌های کسی می‌آمد...

* او از این‌که شب‌ها با پدرش صحبت می‌کرد لذت می‌برد.

* ساعت ده ضربه نواخته شد. (نشان دادن زمان تنها در نیم‌خط!)

مکان:

* پسرش، سریوژا، پا به اتاق مطالعه گذاشت.

* از جا بلند شد و در اتاق مطالعه شروع به قدم زدن کرد.

* از اتاق طبقه‌ی بالا صدای قدم‌های کسی می‌آمد و باز بالاتر، در طبقه‌ی سوم، چهار دست آهنگ‌هایی با پیانو می‌نواختند. آدمی‌که مشغول قدم زدن...

توصیف:

* سریوژا همان‌طور که ابروهایش را بالا برده بود و نقاشی می‌کشید...

*... قد و اندازه‌ی یک آدم را بزرگ‌تر از خانه نشان دادن کاری ممکن و معقول بود. حتی احتمال داشت در نقاشی دیگری صدای ارکستری را با لکه‌های گرد و خاکستری نشان دهد و صدای سوتی را با نخی پیچ در پیج...

صحنه:

* وکیل چشم‌هایش را به سقف دوخت...

* سریوژا از یک صندلی کنار میز بالا رفته بود و رویش ایستاده بود و مشغول کشیدن شده بود. ورق را مخصوص او برش داده بودند و همراه با مدادی آبی روی میز گذاشته بودند تا او کاغذهای رسمی وکیل را خط‌خطی نکند...

تصویر:

* بایکوفسکی یقه‌ی کوچک سریوژا را صاف کرد و در فکر فرو رفت.

* موهای لطیف سر او به گونه‌اش کشیده می‌شد و گرمی و لطافت به قلبش راه می‌یافت.

تشبیه:

* مثل گیاه گلخانه بی‌رمق بود...

* معلم سرخانه، مثل پرنده‌ای که ترسیده باشد، جیک‌جیکش را بلند کرد.

قضاوت کردن راوی:

جزء قاعده‌ی دانای کل است نویسنده می‌تواند شخصیت و یا شخصیت‌ها را قضاوت کند.

دخالت نویسنده در آن دیده می‌شود.

.... دانشجوی حقوق باتجربه‌ای مثل او خنده‌آور و عجیب بود که نیمی از عمرش را به مطالعه در زمینه‌ی مجازات و جلوگیری از جرم و جنایت سپری کرده باشد، اما حالا که پای صحبت با یک بچه پیش آمده خود را کاملاً درمانده ببیند.

.... من معلم بدی هستم. اگه همین الآن... به من می‌گفت، احمقم و احتمال زیاد داشت که منو متهم کنه که بیش از حد مته به خشخاش می‌ذارم.

مسئله‌ی داستان چیست؟

سریوژا، پسر هفت‌ساله‌ایی که دوبار سیگار کشیده است.

(یکی از مهمترین اصول نوشتن، روشن بودن مسئله‌ی داستان است.)

داستان سه سطحی است.

سطح اول.

روشن و آشکار، عدم ابهام و پیچیدگی:

پدر و پسری در خانه‌ایی سه‌طبقهزندگی می‌کنند که پدر وکیل دادگستری، پسر هفت‌ساله، از داشتن مادر محروم و معلم سرخانه‌ایی که به او تعلیم می‌دهد.

سطح دوم. (تقابل‌ها)

تقابل اصلی:

کشمکش دو نسل. (پدر و پسر)

تقابل‌های فرعی:

مرد/ فقدان همسر. پسر/ تک‌والدی. نقش تربیت/ قصه‌گویی. پیچیدگی امر تربیت/ حاکمان قدرت.

* کشمکش دو نسل. (پدر و پسر)

  * بایکوفسکی فکر کرد: «چه حرفی به او بزنم؟ گوش نمی‌ده. معلومه که به دلخوری خودش یا گفته‌های من اهمیت نمی‌ده. چه چیزی می‌تونه روش اثر بذاره؟»

نشان دادن دو نسل متفاوتی که برای ارتباط کلامی نمی‌توان دیگر از چند جمله استفاده کرد و او را به عمل بدی که مرتکب شده قانع کرد در نتیجه طرف مقابل هم بی چون و چرا بپذیرد. از طرفی راه گریزی هم وجود ندارد یا پسر باید تجربه سیگار کشیدن را ترک کند، یا پدر باید سیگار را برای همیشه کنار بگذارد.    

* بایکوفسکی پیش خود فکر کرد: «چی باید بهش بگم؟»

اضطراب پدر را نشان می‌دهد ولی وقتی پسر را می‌بیند به او می‌گوید:

_ بیا مثل دوتا مرد حرف بزنیم.

تمرکز پدر بهم ریخته بدنبال راهی است برای قانع کردن پسر درحالی‌که بایکوفسکی وکیل و کارش آشکار کردن دست مجرمان و در ارتباطبرقرارکردن سریوژای هفت‌ساله، عاجز و درمانده است دائماً چیزی درونی اورا در شک و تردید قرار می‌دهد یا نمی‌داند چه بگوید یا نمی‌داند حرفی که زده درست یا نادرست بوده است.

مرد/ فقدان همسر.

... هیچ‌چیزی نمی‌تونه در آموزش و پرورش جای مادر و بگیره، چون اون این توانایی‌رو داره که همراه با بچه‌هاش احساس کنه، اشک بریزه، و بخنده. با منطق و اخلاق چیزی حل نمی‌شه. خوب، چی باید بگم، چی؟

اشاره به جایگاه زن در وهله‌ی اول، سپس جایگاه ویژه‌ی مادر در تربیت فرزند را نویسنده نشان می‌دهد که از اهمیت خاصی برخوردار است چراکه گاهی با حس مادرانه و تجربه‌ی زن به‌لحاظ دیدگاه زنآن‌هاش در مواقعی اینچنینی بهتر می‌توان صورت مسئله را حل کرد.

بایکوفسکی فقدان همسر را وقتی با تربیت فرزندش روبه رو می‌شود بیشتر از هر زمانی حس می‌کند.

پسر/ تک‌والدی.

... احتمالاً به مرگ فکر می‌کرد که مدت کوتاهی پیش مادر و عمویش، ایگناتیوس، را با خود برده بود. مرگ مادرها و عموها را با...

کودکان تک‌والدی آسیب‌پذیری بیشتری دارند که می‌توان به تجربه‌ی سیگار آن هم در سن دبستان اشاره کرد، همین‌طور بچه‌هایی که تنها با یک والد زندگی می‌کنند، نسبت به بچه‌هایی‌که با دو والد زندگی می‌کنند دو برابر بیشتر مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی هستند و از تنهایی رنج می‌برند.

نقش تربیت/ قصه‌گویی.

... روزی روزگاری، شاه خیلی پیری زندگی می‌کرد که ریش بلند خاکستری داشت...

نقش قصه‌گویی از طرف والدین می‌تواند کار آن‌ها را در بیان تجربه‌ی خطرناکی که کودکان در سن پایین انجام می‌دهند و از نظر والدین زنگ خطر و یا حتی هشداری محسوب می‌شود آن‌ها را تا حدودی کمک کند .

پیچیدگی امر تربیت/ حاکمان قدرت.

... بچه‌ها بی‌رحمانه شلاق می‌خوردند و عذرشان را از مدرسه می‌خواستند...

حاکمان قدرت در امر آموزش به تنبیه بدنی، روانی، عاطفی و دادگاه متوسل شده، مواردی که ممکنه است در آینده تبعاتی به‌وجود آورد جلوی آن‌را گرفته تا بتوانند جامعه‌ی تعریف‌شده‌ی خود را به پیش ببرند.

سطح سوم روان‌شناسی عینی و رفتاری، کودک.

عینی و رفتاری.

مورد اول:

... «سیگار از کجا گیر آورده؟»، «از میز شما.»

1- کودکان از طریق والدین رفتارها را می‌آموزند بی‌آن‌که بدانند درست یا نادرست است.

مورد دوم:

... اگه من سیگار می‌کشم دلیلش این نیست که سیگار کشیدن...

2- پدر به ظاهر پسر را از چیزی منع می‌کند که در باطن این‌گونه نیست در واقع به‌نوعی به خودش دروغ می‌گوید تا شاید پسر را متقاعد سازد در‌حالی‌که کودک را متهم به دروغ‌گویی می‌کند.

انطباق نظریه‌ی یونگ با رفتار کودک «سیگار کشیدن»

یونگ معتقد است: قانون «علیّت روان» هرگز آن‌چنان که باید مهم تلقی نمی‌شود. رویدادهای روانی هیچ‌گاه تصادفی نیستند و ماهیتی «لابختکی» ندارند. هر وضعیت روانی ویژگی‌هایی دارد و آن ویژگی‌ها به‌دلایلی خاص ناشی شده‌اند.

دلایل سیگار کشیدن سریوژای هفت‌ساله چیست؟!

1- تنهایی کودک. 2- فقدان مادر. 3- کنجاوی کودک. 4- مورد توجه پدر و معلم سر خانه قرار گرفتن. 5- سرگرمی و یا به نوعی آلت بازی برای کودک.

بررسی دلایل ذکر شده با قانون علیّت روانی یونگ.

تمامی علت‌های ذکر شده نشان می‌دهد، هر وضعیت روانی با توجه به دلایل خاصی که و جود دارد پدیدار می‌شود بنابراین هیچ رفتار روانی خود به خود به‌وجود نمی‌آید.

چخوف، رابطه‌ی دال و مدلول را در لایه‌ی زیرین از طریق روان‌شناسی کاملاً غیرمستقیم بسیار هنرمندانه و استادانه به آن پرداخته است.

پایان داستان:

از ابتدای داستان پدر با پسر در جنگ درونی به‌سر می‌برد. پدر می‌خواهد از هر طریقی پیروز شود گاهی از طریق داستان، نقاشی، اتفاقاتی که از صبح در خانه افتاده و حتی یاد مرگ همسر و برادرش، این مسئله تا پایان داستان ادامه دارد. سریوژا در دنیای کودکی سیر می‌کند در همان هم دنیا نصیحت پدر را قبول می‌کند.

مخاطب در پایان داستان از خود می‌پرسد:

آیا کودک ممکن است حرف پدر را پذیرفته باشد؟ و در آینده به سراغ سیگار نرود. و یا اگرعکس آن عمل کند پس به سرنوشت هم‌سن و سال‌هایش دچار شده، تنبیه به‌سراغ‌اش می‌آید؟

نویسنده نه تنها هیچ قطعیتی نمی‌دهد بلکهتا آخر دنیای کودکی و بزرگسالی را حفظ و همچنان در تقابل یکدیگر قرار می‌دهد.

شکل هندسی داستان:

اگر شکل را مربعی فرض کنیم شخصیت‌ها (پدر، پسر، معلم سرخانه، مرگ مادر و عمو) همه در این شکل جا دارند و مرتب در چهار گوشه‌ی اضلاع مربع در رفت و آمد هستند اما کسی نمی‌تواند از آن خارج شود، مربع شکلی از زندگی واقعی انسان‌ها است که اسیر آن هستند، نه به‌واسطه‌ی مرگ یا زنده بودن تلاش می‌کنند بلکه به‌واسطه‌ی زندگی که در تقابل یک دیگرند نه در کنار هم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692