آيلا صيادي
جنبشی در قرن هفدهم به تبع اومانیسم و رنسانس در اروپا شکل گرفت که به مبانی و اصول فرهنگی، هنری، ادبی یونان و روم باستان توجه داشت. این جنبش را اصطلاحاً کلاسیک مینامند.
با وجود این که فرانسویان بیشتر قواعد کلاسیک را از ایتالیاییها آموختند، کلاسیسیسم نخست در فرانسه به وجود آمد و به دنبال آن به ادبیات سایر ملل اروپایی راه یافت. نیکولا بوالو شاعر و منتقد فرانسوی کتاب فن شعر را با تکیه بر عقاید ارسطو-که مورد توجه ایتالیایی ها هم بود- و نظریه های هوراس نوشت و اصول مکتب کلاسیک را تشریح کرد. اصول کلاسیسیم عبارتند از:
١. تقلید از طبیعت: تقلید از طبیعت از مهمترین اصول این مکتب است. کلاسیکها مانند دوربین عکاسی تصویری از طبیعت ارائه نمیدهند بلکه صورتی آرمانی از طبیعت میسازند. همچنین باید توجه داشت آنها بیشتر به طبیعت انسانی و نشان دادن سجایای اخلاقی بشر نظر داشتند.
٢. تقلید از قدما: از نظر کلاسیکها آثاری که طی هزاران سال از قدما به جا مانده و هنوز مورد ستایش قرار میگیرند به سبک و تکنیک درست نگاشته شده و قابل تقلید است. البته در اینجا مراد از تقلید پیروی است نه تقلید صرف.
٣. اصل عقل: یکی دیگر از اصول این مکتب پیروی از عقل است. البته بسیاری از نویسندگان کلاسیک خردگرایی دکارتی را مناسب ادبیات نمیدانستند. کلاسیک ها بیشتر به اصالت عقل معتقد هستند و از نظر آنها عقل به نویسنده قدرت قضاوت میبخشد.
۴. خوشایندی و آموزندگی: از نظر هنرمندان کلاسیک اثر هنری باید یک جنبهء اخلاقی را در قالبی زیبا -که خشک و واعظانه نباشد- مطرح کند.
۵. وضوح و ایجاز: از نظر کلاسیک ها اثر ادبی باید برای خواننده قابل درک باشد و نویسنده تلاش کند از به کار بردن واژگان غیرمصطلح بپرهیزد. به طور کلی خالق اثر باید بتواند با استفاده از حداقل کلمات، مطالب بیشتری را مطرح کند.
۶. حقیقت نمائی: بر اساس این اصل که ابتدا توسط ارسطو مطرح شده، خود حقیقت خارج از متن ادبی وجود دارد و متن چیزی را که از آن محاکات کرده به یاد میآورد. به عبارت دیگر نویسنده آن چیزی را که امکان وقوع آن وجود دارد را مطرح میکند.
٧. برازندگی (هماهنگی) : پیروان این مکتب عقیده دارند باید بین تمام عناصر متن ادبی و کسانی که اثر هنری به آنها عرضه میشود هماهنگی وجود داشته باشد و همه چیز به جای خود باشد.
٨. قانون سه وحدت: در اینجا وحدت موضوع و زمان و مکان مطرح است.
منظور از وحدت موضوع گریز از حوادث اضافی و غیرضروری در اثر است. وحدت زمان به تناسب زمان نمایش و زمان واقعی حوادث اشاره دارد، از نظر کلاسیک ها حوادثی که طی سالها اتفاق افتاده نمیتوان در چند ساعت نمایش محدود کرد. وحدت مکان به دنبال وحدت زمان مطرح شد، چرا که در زمان کوتاه نمیتوان مکانهای متعددی را طی کرد.
بسیاری از قواعد کلاسیک با ظهور رمانتیسم از میان رفت، با این وجود بعضی معتقدند که این نهضت تاثیر مثبتی بر ادبیات قرن بیستم گذاشته است.
یک اشتباه رایج: مکتبی به نام کلاسیسم وجود ندارد. احتمالاً به دلیل دو نوع لفظ رایج رمانتیسم و رمانتیسیسم عدهای دچار این اشتباه میشوند.
آیلا صیادی