خالد حسینی نویسندهی افغان ساکن آمریکا سال 2003 اولین رمانش را با نام «بادبادک باز» منتشر کرد. این کتاب با استقبال بسیار خوب مخاطبان و منتقدان روبرو شد، بهطوریکه برای نزدیک به دوسال با فروش بیش از هفت میلیون نسخه در آمریکا پرفروشترین کتاب از نظر نیویورک تایمز بود. سال 2007 اقتباسی از روی این کتاب انجام شد و فیلمی به همین نام به کارگردانی مارک فورستر ساخته شد. با اینکه بخش عمدهای از داستان فیلم در افغانستان روی میدهد، اما بهدلیل ملاحظات امنیتی در خارج افغانستان و در شهر کاشغر چین فیلمبرداری شدهاند. بیشتر دیالوگهای فیلم به فارسی دری و قسمتهای کوتاهی از آن نیز به زبان انگلیسی است. بازیگران خردسال این فیلم همگی بومی هستند ولی بازیگران بزرگسال مجبور بودند در جریان فیلمبرداری تحت آموزش فارسی دری قرار گیرند، یکی از این بازیگران همایون ارشادی است که در این فیلم نقش پدر امیر را بازی میکند. فیلم هم (هرچند نه به اندازهی کتاب) با استقبال خوب منتقدان و مخاطبان مواجه شد. بادبادکباز نامزد دریافت بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان از جشنوارهی فیلم بریتانیا و همچنین گلدنگلاب شد، همچنین آلبرتو ایگلسیاس آهنگساز فیلم هم نامزد دریافت جایزهی اسکار و گلدنگلاب شد. راجرت ایبرت فقید هم به فیلم امتیاز 100 داد و آنرا در رتبهی پنجم لیست بهترین فیلمهای 2007 قرار داد.
کارگردان: مارک فاستر/ نویسنده: دیوید بنیوف بر اساس کتاب خالد حسینی/ تهیهکنندگان: والتر پارکس، لوری مک دانلد، سم مندز، سیدنی کیمل/ ژانر: درام/ بازیگران: خالد عبدالله، زکریا ابراهیمی، همایون ارشادی، احمد محمدیزاده و.../ موسیقی: آلبرتو ایگلسیاس/ فیلمبرداری: رابرتو شفر/ تدوین: مت چز/ توزیع کننده: DreamWorks Pictures/ تاریخ اکران: 14دسامبر 2007/ مدت زمان: 128دقیقه/ محصول کشور: آمریکا/ زبان: فارسی، انگلیسی، روسی.
خلاصهی فیلم: امیر كه در سانفرانسیسكوی سال 2000 میلادی زندگی میكند پس از دریافت تماس تلفنی از یكی از آشنایان و هموطنان قدیم خود بهنام رحیمخان، گذشته، كودكی، نوجوانی و زندگی همراه با پدرش در کابل را بهیاد میآورد. او كه از نژاد پشتون است از همان كودكی به خاطر دوستی با حسن كه كودكی هزاره است مورد توهین و تحقیر همسالان همنژاد خود از جمله آصف (شخصیت منفی فیلم) قرار گرفته است. امیر و پدرش كه انسانهای ثروتمندی هستند با حملهی نظامی روسها به افغانستان، كابل را ترك نموده، به سانفرانسیسكو مهاجرت میكنند. پس از این گفتوگو امیر برای دیدار رحیمخان به پاكستان میرود. در پاكستان میفهمد كه همبازی و دوست كودكیاش یعنی حسن، برادر نامشروع او بوده، اكنون بهدست طالبان كشته شده و از او فرزندی بهنام سهراب باقیمانده است. امیر برای یافتن برادرزادهی نوجوان خود به كابل میرود و...