یادداشت سید علی صالحی در درگذشت مجید فروتن

چاپ تاریخ انتشار:

سخت است، اما آسان!

( یادت با ماست مجیدِ ماه! )

 

هر دوست که از این جهان می رود، پاره ای از جانِ ما را با خود می بَرَد. همین است که در مسیرِ سفر به ساحتِ زندگی، ذره ذره مرگ را تجربه می کنیم. تا هنگامِ واقعه، بلند... در آخرین نفس بگوییم: «آه... راحت شدم!»

همهء ما در حالِ تمرین و ترانه ایم ... برای آن سفرِ بی بازگشت. او زیرک تر است که در این واگشتِ لاجَرَم، از دیگران پیش می افتد!

صبحِ دوشنبه است. بیست و هفتم آبان. خسته نگاه می کنم : پیامکی رسیده از جنوب : مجید هم رفت ، فروتن!

عجب، مجید ... تو هم ما را جا گذاشتی به این جهان پشیمان!؟ شاعر ِجنوبِ همهء حیاتِ من، ماه، آموزگار، عزیز! چقدر بی فرصت زیسته ایم در این گره بَندِ پُر گریوه. اصلا فرصت نیست، حالا که محکوم به زندگی شده ایم، باید کار کنیم: کار و کار و کار ...! همه برای بلوغِ انسان، همه برای امید، همه برای تکلمِ عشق! بر می خیزم، رو به کوه های بختیاری، دورادور، در دلم «گاه گریو» می خوانم برای مجیدِ ماه، مجیدِ قانع، مجیدِ سربلند، که به گونه ای فارغ از عاداتِ روزگار... شاعر بود. واقعا شاعر بود.

باری ... مرگی از این دست دانا و از این راه ... رهایی آور، نصیبِ هر کسی نمی شود. باید سخت شاعر باشی به این بادیه، تا باران برای بوسیدنِ مزارت ببارد. من هم می بوسمت مجیدِ همهء ما! تا دیدار ... !

سخت است، اما آسان!

سید علی صالحی