نقد و بررسي رمان «در خرابات مغان» نويسنده«داريوش مهرجويي»، «فرخنده حق‌شنو»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داریوش مهرجویی متولد 1318 تهران است‌. او در رشته فلسفه و سینما تحصیل کرده است. مهرجویی در کارنامه ادبی و هنری خود علاوه بر تهیه‌کنندگی و کارگردانی فیلم، داوری در جشنواره‌های سینمایی، نویسندگی و ترجمه نیز دارد. برخی از آثار سینمایی مهرجویی در حوزه کارگردانی و فیلمنامه‌نویسی -جدا و مشترک- عبارتند از: الماس، گاو، پستچی، دایره مینا، اجاره‌نشین‌ها، هامون، بانو، سارا، مهمان مامان، نارنجی پوش و برخی از ترجمه‌های او نیز عبارتند از: بعد زیباشناختی و زیباشناسی واقعیت، هربرت ماکوزه - ترجمه و تألیف- یونگ‌، خدایان و انسان مدرن‌، آنتونیوو مورنو. جهان هولو گرافیک، مایکل تالبوت. کودک مدفون و غرب واقعی، سام شپردو...

در خرابات مغان رمانی است در قالب واقع‌گرای مدرن، در ژانر خانوادگی- اجتماعی- دین- فلسفه- سیاسی و از همه بیشتر در ژانر «مهاجرت».

خلاصه رمان: محمود -راوی- 22 سال است که در آمریکا -در شهر فلادلفیا و حوالی آن- زندگی می‌کند. او در رشته مدیریت بازرگانی، در دانشگاه پنسیلوانیا، درس خوانده و با هم‌دانشگاهی‌اش ماتیلدا- ازدواج کرده و صاحب دختری به‌نام ماریناست. او به‌علت نداشتن شغل مناسب با فرهنگ و شعائرش، خود را ناچار می‌بیند در کازینویی که پدر همسرش معرفی می‌کند کار کند. اما برای انجام این کار اکراه دارد چرا که با اعتقادات دینی‌اش که یک مسلمان است هم‌خوانی ندارد ولی بیکاری و مشکلات مالی او را آزار می‌دهد، به همین دلیل با امام جماعت یکی از مساجد آن منطقه مشورت می‌کند و امام جماعت - شیخ بصیر- او را متقاعد می‌کند که این کار در این شرایط برای او اشکال و یا گناه ندارد. به این ترتیب او به کار مشغول می‌شود و بیست و دو سال بر آن شغل می‌ماند. بعد از جریان 11 سپتامبرکه ایرانی‌ها را اخراج می‌کنند، او را نیز با وجود سابقه سودرسانی بسیار به کازینو، اخراج می‌کنند. محمود سعی می‌کند کار دیگری پیدا کند ولی نمی‌تواند. مدیر کازینو به او پیشنهاد می‌کند که او تقیه کند و در ظاهر به دین مسیحیت بگرود و نام و ظاهر خود را تغیر داده، موهایش را رنگ کرده و ریش و سبیلش را بزند و با اجرای مراسمی در کلیسا یک‌بار دیگر با روش مسیحی‌ها با همسرش ازدواج کند. این‌بار محمود از این پیشنهاد می‌رنجد و از خانه بیرون می‌رود و بعد از 600 کیلومتر رانندگی دچار سانحه‌ای می‌شود که ناچار به بستری شدنش در خانه‌ای که صاحبش را نمی‌شناسد می‌شود. اما در نهایت باز این پیشنهاد را با شیخ بصیر امام جماعت مسجد، در میان می‌گذارد و او باز فتوا می‌دهد که چون ناچار است، می‌تواند تقیه کند و این کار را انجام دهد. محمود که به گفته راوی علاقه بسیاری به خواندن نماز و گرفتن روزه و انجام کارهای حلال و دوری از حرام دارد، به مرتبه‌ای می‌رسد که می‌تواند برخی از امور جاری را که دیگران نمی‌دانند و از آن سر در نمی‌آورند تشخیص دهد و به این دلیل اف‌بی‌آی امریکا او را به خدمت خود می‌گیرد و توسط او قاتلان و دزدان و سایر مجرمان را شناسایی می‌کند. آن‌ها با وجود اینکه مایحتاج محمود را فراهم می‌آورند، با او مانند زندانی رفتار می‌کنند. حتی اجازه تماس با خانواده‌اش را هم به او نمی‌دهند. در همین اثنا یک زن ایرانی، که مأمور اف‌بی‌آی است، تلفن همراهش را در اختیار محمود قرار می‌دهد و محمود به این وسیله می‌تواند با جف -مدیر کازینو که دوستش است- تماس بگیرد. جف مقدمات فرار او و خانواده‌اش را فراهم می‌کند و آن‌ها به جزایر باهاماس فرار می‌کنند. محمود آن‌جا با قدرت ذهنی که پیدا کرده است، مبلغ هنگفتی از بازار بورس به‌دست می‌آورد و هتلی هفت طبقه و پنج ستاره می‌خرد.

مشخصات کتاب: در خرابات مغان رمانی است در قالب واقع‌گرای مدرن، در ژانر خانوادگی- اجتماعی- دین- فلسفه- سیاسی و از همه بیشتر در ژانر «مهاجرت». این رمان در 304 صفحه، در سال 1391 توسط نشر قطره به‌چاپ رسیده است.

نقد و تحلیل: موضوع رمان علاوه بر توجه به سنت و مدرنیته و تقابل این دو در برابر هم، توجه به موضوع زندگی برخی مهاجرین دارد که دغدغه حفظ هویت و دین و اعتقادات خود را دارند. همچنین رمان در این ارتباط سعی دارد تا حدودی به فلسفه و عرفان و سیاست نیز اشاراتی داشته باشد. موضوع مهم دیگر رمان، مشکل تروریست شناختن مهاجرین مسلمان و مسائل مربوط به تطبیق موقعیت دینی آن‌ها با دیگران است.

خرابات مغان با وجود اینکه در ژانر واقع‌گرای مدرن قرار دارد، از بسیاری قواعد و چارچوب‌ها، و عناصرداستانی لازمه رمان‌های کلاسیک برخوردار است. در واقع به‌جز پایان‌بندی- از ساختار کلی و ساختار پیرنگ قوی بهره برده است. گرچه یکی ازگره‌های اصلی ِشخصیت اول -که نداشتن شغل است- در ابتدای رمان یک‌بار باز می‌شود و او مشغول کار می‌شود و سال‌ها با همان شرایط کار می‌کند، به‌طوری‌که دیگر گره چندانی برای شخصیت اول باقی نمی‌ماند. اما در واقع همین گره اصلی در بخش‌های بعدی، در کنار گره‌های دیگر او که هویت انسانی، دین و باورهای اوست، با شدت بیشتری ادامه پیدا می‌کند و با سانحه 11 سپتامبر، افزایش پیدا کرده و موجب پدیدآمدن گره‌های دیگر می‌شود. به این ترتیب عناصر پیرنگ روی این گره برای شخصیت اصلی متمرکز می ‌شوند و در پی آن کشمکش و تقابل و اوج و فرود و پایان‌بندی صورت می‌گیرد. لذا ساختار پیرنگ در این بخش قوی محسوب می‌شود و نویسنده با تکیه بر تعلیق قوی نیز بر انسجام بیشتر پیرنگ می‌افزاید. این امر موجب همراهی خواننده با او تا انتهای اثر می‌شود. اگر پایان‌بندی صحیح هم در این راستا شکل می‌گرفت، می‌شد گفت که رمان از این جهت امتیاز مهمی را کسب می‌کرد. اما پایان‌بندی رمان از جهت مفهوم و ساختار پیرنگ، در راستای حل گره‌ها و دغدغه‌های اصلی راوی شکل نمی‌گیرد و به این دلیل ساختار در این بخش تا حدی عقیم می‌ماند.

روایت رمان از منظرگاه من راوی -اول شخص مفرد- و من ناظر و شاهد و قهرمان است. این نوع روایت علاوه بر به‌وجود آوردن احساس نزدیکی و صمیمیت در مخاطب، توانسته به اموری ملموس و قابل‌توجه و واقعی اشاره کند، تا جایی‌که خواننده با آن‌ها همذات‌پنداری بیشتری می‌کند. به‌خصوص خوانندگانی که از دور یا نزدیک در جریان این امور قرار گرفته‌اند. راوی یا شخصیت اول شخصیتی پویاست. او سعی دارد در نوع شخصیت جامع قرار بگیرد، او تحصیل‌کرده است. تاریخ می‌داند. فلسفه می‌داند. از سیاست و دین اطلاع دارد. اما تصمیمی‌که می‌گیرد مغایر با تجارب و خواسته‌های اوست. به‌خصوص که بر این ناهماهنگی باقی می‌ماند. به این ترتیب شخصیت او، با نقصان روبرو می‌شود. شخصیت‌های دیگر داستان نیز بیشتر تیپ هستند.  

در باب درونمایه اثر نیز باید گفت که یکی از مهم‌ترین مواردی‌که راوی به آن اشاره دارد و شاید باید گفت یکی از امتیازات این اثر به‌لحاظ موضوع- توجه به مشکلات مهاجرین ایرانی در کشورهای مختلف و به‌خصوص امریکاست. این امر بعد از جریان 11 سپتامبر شدت بیشتری پیدا کرده است چراکه گروهی که در این جریان دست داشتند القاعده- مسلمان بودند و لذا مهاجرین مسلمان ایرانی بعد از حادثه 11 سپتامبر، بی‌جهت مورد اهانت و بی‌احترامی‌هایی از سوی دولت‌ها به‌خصوص در آمریکا شدند. این در حالی است که برخی افراد حاضر در برج‌های دوقلو نیز مسلمان بودند.

نویسنده باتوجه به تجربه‌ای که از زندگی در امریکا داشته، و باتوجه به وقوفی‌که در امر سیاسی دارد، به اموری اشاره کرده است که اشاره به آن‌ها برای مخاطب اهمیت دارد.

نویسنده باتوجه به تجربه‌ای که از زندگی در امریکا داشته، و باتوجه به وقوفی‌که در امر سیاسی دارد، به اموری اشاره کرده است که اشاره به آن‌ها برای مخاطب اهمیت دارد. برخی از موارد ذکر شده توسط نویسنده به این ترتیب است: «دوران گروگان‌گیری یادته محمود؟ بهتره یه خورده تحقیق کنی ببینی این پلیس و اف‌بی‌آی زخم‌خورده، چه‌طوری دست‌پاچه شده بودن و مرتب گیر می‌دادن به ایرانی‌ها. ص76.» وضع گروگان‌ها هم چندان بد نبود، روم اند بورد... یعنی یک روم سرویس دائمی در یک هتل چهارستاره همراه با غذاهای خوشمزه ایرانی و... وقتی اونارو آزاد می‌کردن هر کدوم دو سه پوند شیرین چاق شده بودن. ص78.»، «اما خب امریکایی‌ها هم حسابی تلافی‌شو سر ایرانی‌ها درآوردن. از اون‌جا مونده و از این‌جا درمونده شده بودن. از همون اولین روزهای گروگانگیری سیر اخراج ایرانی‌ها از مشاغل و مقام و مسئولیت‌های اداری در سراسر ایالات متحده آغاز شد. ص79.» همچنین راوی در ص 80‌، اشاره دارد به اینکه ایرانی‌های مقیم آمریکا را به بهانه کاری که نکرده بودند اخراج کرده و اموال آن‌هایی را که یکی دو قسط عقب‌افتاده داشتند، به حراج گذاشته و یا تصرف کرده و بسیاری را دربه‌در کردند. «از همون اولین روزهای گروگان‌گیری، سیل اخراج ایرانی‌ها از مشاغل و مقام و مسئولیت‌های اداری در سراسر ایالات‌متحده آغاز شد. ص 79.»

راوی همچنین در کنار توجه به چنین اموری به برخی از خصوصیات خوب مردم آمریکا نیز توجه دارد: «دروغ نمی‌گن. اصلاً بلد نیستن. به‌خصوص به‌خاطر سیستم پر کردن فرم‌های مالیاتی آخر سال. هیچ‌کس نمی‌تونه تقلب کنه چون گیر می‌افته و توسط خود سیستم. ص69.»

او همچنین از علاقه‌اش درباره شرکت در مراسم کلیسا که کشیش نان فطیر را در دهان شرکت‌کنندگان مسیحی می‌گذارد روایت می‌کند و به این امر در دو صفحه 65 و64 دوبار پشت سر هم تکرار می‌کند. این امر می‌تواند نشان از کنجکاوی راوی در طی سال‌ها زندگی در کشوری با دین مسیحیت داشته باشد.

در خرابات مغان مخاطب با فلسفه -رشته تحصیلی نویسنده- بیشتر آشنا می‌شود. با فلسفه افلاطون و سایر فلاسفه بعد و حتی پیش از او، مانند سقراط.

در خرابات مغان مخاطب با فلسفه -رشته تحصیلی نویسنده- بیشتر آشنا می‌شود. با فلسفه افلاطون و سایر فلاسفه بعد و حتی پیش از او، مانند سقراط. این امر جذابیت موضوعی رمان را بیشتر کرده است. رمان‌هایی که علاوه بر موضوع اصلی، توجه اساسی به زمینه‌های فلسفی دارند، از امتیاز ویژه‌ای برخوردارند و می‌توانند در جایگاه بالاتری نسبت به دیگر آثار قرار بگیرند. مخاطب امروز در رمان علاوه بر سرگرم‌کنندگی، به علومی چون روانشناسی، دین، فلسفه و درواقع علوم میان‌رشته‌ای نیز توجه دارد. لذا بهتر می‌نماید نویسنده از این علوم آگاهی‌هایی داشته باشد تا بتواند با تکیه بر آن‌ها به موضوع مورد نظر خود غنا ببخشد و مطالب قابل‌توجه و کاملی به مخاطب ارائه دهد. این رمان همچنین به موضوع دین نیز توجه بسیاری دارد که دین اسلام در رأس آن‌ها قرار دارد. دین‌هایی چون مسیحیت و بودایی و غیره نیز از نظر نویسنده دور نمانده‌اند. اما این که آیا نویسنده توانسته آن‌گونه که باید و شاید موضوع‌های مربوط به آن‌ها را بنمایاند، امری است که باید متخصصان امور دینی درباره آن نظر دهند. چرا که نویسنده با تمام توجهی که به اموری چون نماز و روزه، و انجام واجبات و غیره دارد، مباحثی چون کار درکازینو و یا تقیه کردن دین و حتی مسیحی شدن ظاهری را نیز مطرح می‌کند.

مطلب دیگر در باب رسیدن راوی به مراتبی بالا و والاتر از یک انسان معمولی است که به‌زعم خود توانسته با انجام آداب مسلمانی از قبیل نماز و روزه و نخوردن مشروبات الکلی و مواردی از این دست به آن دست یابد. به‌گونه‌ای که قدرتی فرازمینی پیدا کرده و با نگاه کردن به اشخاص بتواند خصوصیات آن‌ها را اعم از خوب و بد یا قاتل، دزد و متقلب را تشخیص دهد. این امر کمی دور از اصل علت و معلولی داستانی و حقیقت مانندی رمان است. گرچه در باور مسلمان‌ها این‌گونه امور به‌خصوص غیب و شهود- باور کردنی‌اند، اما رسیدن به این مراتب بی‌شک به مراتبی نیاز دارد که بسیار بااهمیت‌تر از مواردی است که راوی به آن‌ها اشاره داشته است. لذا عوامل و انگیزه‌های رسیدن به این مراتب در داستان هم مانند واقعیات بیرونی باید باور پذیرتر از این باشند که توسط راوی روایت شده است. در راستای این امر می‌توان به موضوع رفتن به عوالم دیگری که راوی برای پسر یازده، دوازده‌ساله‌ای ذکر کرده که با شکلی معراج‌گونه برای او -همین شخصیت- رخ می‌دهد نام برد که به‌زعم نویسنده با این شکل بیان شده: «یک‌جوری صاف و صوف شده بودم. شک و تردیدهام محو شده بود و یه یقین محکم جاش نشسته بود. افتادم به عبادت و راز و نیاز. ص 59.»

این حالت‌ها اگر حتی به‌لحاظ باور‌پذیری ایرادی نداشته باشند، ‌نمی‌توانند با حدوثی یک‌باره‌ و بدون مقدمات اولیه در داستان‌، حقیقت مانندی کاملی را به مخاطب انتقال دهند، لذا روایت آن‌ها دلیل منطقی و ایجاد تحول منطقی‌تر را می‌طلبد. حتی اگر این امور در عالم واقع برای نویسنده اتفاق افتاده باشد، روایت آن در این رمان به‌گونه‌ای نیست که بتواند مخاطب را به صرف این توضیح که «یه‌هو دیدم دارم کم و کم‌تر می‌شم... داشتم آب می‌شدم... یا هیچ... خلاء و بعد دیدم که دیگه واقعاً نیستم. فکر کردم خب این همون مرگه. من الان مردم... ولی زنده بودم... نفس می‌کشیدم... ص 58‌.» که در واقع اشاره به مرگ و رفتن روح به آسمان، یا رفتن به عوالمی دیگر دارد. این مطلب پیش‌زمینه قوی ندارد. این‌که چه‌طور می‌شود که شخصیت در این حالت فرو می‌رود؟ در پی ریاضت‌های پی‌درپی؟ در پی تصادف و حادثه‌ای که او را به حالت کما می‌برد؟ در پی اتفاقی‌که ساعت‌ها و روزها و شب‌ها به آن فکر کرده؟ از فرط بیماری نیمه‌جان شده و حالتی بین زندگی و مردن دارد؟ در پی مراتبی که مدت‌هاست در آن‌ها قرار گرفته و بعد به مرتبه‌ای دیگر رسیده؟ و آیا اصولاً بچه‌ای ده‌ساله می‌تواند در حین بازیگوشی‌های فراوان و شیطنت‌های زیاد از هوش برود و به این حضور دل و ذهن، آن‌هم بدون هیچ مقدمه‌ای جز چند سوال و پاسخ برسد؟ و به تحولی‌که راوی به آن اشاره می‌کند نائل شود؟ ضمن این‌که رسیدن به چنین عالمی- عالم عقل، تجرد، ملکوت و...- چه عالمی است؟ به‌هر حال روای در کم‌تر از یک صفحه به آن می‌رسد. «بعد با صدای پای پدر به‌هوش آمدم. این‌جوری بود که دوباره دیدم زنده‌ام... افتادم به عبادت و راز و نیاز ص 59.» و لذا خرابات مغان در این بخش‌ها -فقط در این بخش‌ها- تا حدی به قوالبی چون رمان شگفت، نو، رئالیسم جادویی، و...، نزدیک می‌شود و یا می‌توان گفت با شتابزدگی در رئالیسمی که قرار دارد، روبرو می‌شود.

در بخش دیگری از رمان که خانواده محمود برای بردن او که تصادف کرده می‌روند، به‌جای پرستاری و مراقبت از محمود، بیشتر به گردش و تفریحات کنار رودخانه می‌پردازند، به‌قول راوی: برایشان سور و سات آماده کردند.

«یک سور و سات حسابی بر پا کردن. ص 129‌.» حتی زمانی‌که محمود حالش بهتر می‌شود و با زحمت راه می‌افتد و خود را به ایوان می‌کشاند، می‌بیند آن‌ها به تفریح و گردش رفته‌اند. این امر نیز ناشی از برخی شتاب‌زدگی‌های رمان است. همچنان‌که به‌نظر می‌رسد موضوع روزه مسافر در این بخش نیز ناشی از همین شتابزدگی‌هاست. چراکه وقتی شخصیت رمان 600 کیلومتر راه را رانندگی می‌کند، روزه خود به خود باطل می‌شود. درحالی‌که راوی می‌گوید: «من‌هم اون‌شب زیر نظر دکتر روزه‌ام را شکستم و باقدری سوپ تره‌فرنگی و... افطار کردم.» ضمن این‌که سرم و دارو هایی که استفاده می‌کند نیز روزه‌اش را باطل می‌کنند. در واقع شتابزدگی رمان از نزدیک به انتها شروع شده و به‌خصوص در پایان‌بندی خود را به‌طور کامل می‌نمایاند. شاید همین شتابزدگی است که باعث شده فرار شخصیت از کشوری به کشور دیگر، به‌عنوان فرار از مهاجرت و یا غیره صورت گیرد.

در باب شخصیت‌پردازی در خرابات مغان باید گفت که شخصیت اصلی محمود- سعی دارد باتوجه به عرفان و دین و فلسفه و عشق در کنار هم و باتوجه به هویت و دین که دغدغه‌های اصلی او هستند، در مهاجرت به آرامش دست یابد.

در باب شخصیت‌پردازی در خرابات مغان باید گفت که شخصیت اصلی محمود- سعی دارد باتوجه به عرفان و دین و فلسفه و عشق در کنار هم و باتوجه به هویت و دین که دغدغه‌های اصلی او هستند، در مهاجرت به آرامش دست یابد. او در این ارتباط با دیگران کشمکش‌هایی دارد. اما بیشتر از همه با خود کشمکش دارد. در درونش غوغایی به‌پاست، ولی در عمل و در بیرونش تن به هرحقارتی می‌دهد که با درونش در تضاد است. اجازه می‌دهد برایش تصمیم بگیرند و این تصمیم او را تا حد ارتداد پیش می‌برد. اجازه می‌دهد هویتش را که برایش اهمیت داشته از او بگیرند. یعنی اسم و رسم و مملکت و دینش را عوض کنند. موهایش را رنگ کنند. ریش و سبیلش را بتراشند، تا گناه ایرانی و مسلمان بودنش را نبینند. گرچه او فقط تقیه می‌کند اما از هویت و دینی که دغدغه‌اش بود می‌گذرد. او گرچه ابتدا بین بسیاری از این امور مردد مانده بود و نمی‌توانست انتخاب کندکه آیا باید به‌خاطر دین از کار و خانواده‌اش بگذرد؟ آیا باید به‌خاطر کار به کیش مسیحیت درآید تا به این وسیله خانواده‌اش را حفظ کند؟ آیا باید هر چند در ظاهر از تمام اعتقادات خود چشم بپوشد؟ و از محمود ملکی که مامود می‌خوانندش، به مایکل تغیير نام دهد؟ و ادای دیگری را درآورد؟ و... ولی در نهایت با فتوای امام جماعت راضی می‌شود که تمام این کارها را انجام دهد. اما حتی پذیرفتن این امور هم مشکل او را حل نمی‌کند. زیرا گرفتار اف‌بی‌آی و سازمان‌های جاسوسی می‌شود و در حبس آن‌ها می‌افتد و در نهایت باز به بدترین نتیجه‌ای که ثمره این تلاش‌هاست می‌رسد. یعنی با این‌که در انتها توسط یک ایرانی فرار می‌کند و می‌تواند دیگر خودش باشد. خودش آزاد و رها. اما باز به نقطه اولش برمی‌گردد و به جزایر باهاماس رفته و با درآمدی که از راه قمار کسب می‌کند، ساختمانی هفت‌طبقه فراهم آورده و دوباره به زندگی مهاجرانی‌که آن‌همه از مشکلشان دم زده است تن در می‌دهد. این چند وجهی بودن، نمی‌تواند به‌دلیل شالوده‌شکنی شخصیت در رمان‌های امروز باشد. بلکه به شخصیت‌پردازی رمان برمی‌گردد. او می‌خواهد با دفاع از اعتقادات دینی خود بر سر عقایدش بایستد و مدام به این امر اشاره می‌کند. در واقع این امر دغدغه اصلی او است. اما در عمل «شغل صرف» دغدغه‌ی اصلی اوست و اندیشه و تفکرات او بعد از کار و شغل شکل می‌گیرند. برای همین است که در پایان داستان به‌جای رسیدن به اهدافش به کار پر درآمد اکتفا می‌کند. در واقع نه تنها قدمی به جلو برنمی‌دارد، بلکه به نقطه اول برمی‌گردد. این مطلب سبب می‌شود که رمان علاوه بر اشکال مفهومی، به اشکال ساختاری نیز دچار شود چراکه پایان‌بندی موضوع در راستای تلاش‌ها و خواسته‌های شخصیت صورت نمی‌گیرد. یعنی او به تکامل مورد نظرش در باب دین و هویت و شخصیتش نمی‌رسد و حتی با این شکل خط بطلانی بر آن‌ها و تقابل‌هایی که طی داستان انجام داده می‌کشد و به هیچ نوع تغیر و استعلای موارد مورد نظرش و آن رستگاری که مرتب در داستان از آن دم می‌زند، نمی‌رسد. در واقع او گرچه به پول می‌رسد ولی دغدغه‌هایش نه تنها تمام نمی‌شوند بلکه به‌نوعی یک شروع مجدد پیدا می‌کنند.

مطلب دیگر در باب گذاشتن رد پای نویسنده در برخی بخش‌هاست از جمله «حالا دیگه اوضاع عوض شده. انگار داره بهتر می‌شه. کلی روزنامه و کتاب و فیلم رو آزاد گذاشتن تحت نظارت خاتمی و گروه کرباسچی. ص 142.»

مطلب دیگر در باب نظرات ضد و نقیض راوی در باره شیخ بصیر است. راوی پدر او را شخصی معرفی می‌کند که در زمان رضاشاه به لبنان می‌رود و آن‌جا ازدواج می‌کند و ثمره‌اش شیخ بصیر می‌شود که 4 سال است طلبه حوزه علمیه دمشق است و در بیروت بزرگ شده و به زبان عربی و فرانسه و انگلیسی تسلط دارد و عاشق فوکو و دریدا و مجذب وینگشتاتین است. او محمود را با فلسفه سهروردی و ابن‌عربی و ابن‌رشد آشنا کرده است.

نثرو زبان: نثرو زبان گاهی تصویری، گاهی روایتی و ایستا و توضیحی به‌شیوه امریکایی- می‌شود. به‌عنوان نمونه: «می‌دونین که جزایر باهاماس نزدیک‌ترین کشور بیگانه به آمریکاست و... ص 300‌.» و «راستی یادم رفت بگم که یکی دو ساعت بعد از حرکت از بندر... ص300‌.» که می‌توان آن‌را سخن رودر رو با مخاطب، در قالب پست‌مدرن نیز تلقی کرد.

گاهی زبان محاوره و ساده با هم تداخل پیدا می‌کنند. مثل جمله گاهی ناخدا و آشپز جوون و خدمه هم به ما می‌پیوستند. همچنین گاهی برخی کلمات عادت‌وار تکرار می‌شوند. مثل: «اینا» گاهی نیز در متن خواسته یا ناخواسته از آرکی تایپ و کهن الگوهای یونگ استفاده می‌شود: «ناتوس» برای مرگ، «اروس» برای عشق، ص 138‌ و... در مجموع زبان ساده و صمیمی است.

مطلب مهم در تحلیل آثار مهرجویی، تفاوت میان ادبیات و سینمای اوست. باتوجه به این‌که بسیاری اوقات کار ادبیات سنگین‌تر از کار سینما می‌نماید، در واقع در سینما از نور، موسیقی، صدا، تصویر، فضا، رنگ و دیالوگ‌های پی‌درپی و... در جهت القای مفهوم بهره برده می‌شود و کار برای فیلم‌نامه نویس آسان‌تر می‌شود. درحالی‌که ادبیات تکیه بر قلم نویسنده دارد و این قلم اوست که می‌بایست یک‌تنه همه بار را بر دوش بکشد. قلم ضمن این‌که به ادبیت اثر توجه دارد که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، می‌بایست در راستای ارائه مفاهیم لایه‌وار خود از تمثیل و نماد و کلیدواژه و رموز ادبی نیز استفاده کند. لذا می‌توان گفت مهرجویی در سینما موفق‌تر است.

نثرو زبان گاهی تصویری، گاهی روایتی و ایستا و توضیحی به‌شیوه امریکایی- می‌شود.

امتیاز: توجه به مشکلات مهاجرین ایرانی در کشورهای غربی و موضوع تروریست شمردن آن‌ها و یا همکاری با تروریست‌ها، توجه به بی‌اعتبار ساختن مهاجران بعد از گروگان‌گیری و حوادث 11 سپتامبر، اشاره به مشخصات بن‌لادن و همکارانش که تحصیل‌کرده آمریکا هستند و بن‌لادن خود پسر یک سرمایه‌دار بزرگ عرب است که در آمریکا و تکزاس مکزیک و دیگر مکان‌های نفت‌خیز، سرمایه‌گذاری کرده است و خود او نیز در سی‌آی‌ای امریکا کار کرده و سیتی‌زن آمریکا بوده است، از موضوعات مهمی است که اشاره نویسنده به آن‌ها می‌تواند برای مخاطب هرچند آشنا به این موارد جذاب باشد. همچنان که تجربیات نویسنده از زندگی در امریکا و نشان دادن اوضاع اداری و مالی و خانوادگی و... در امریکا سبب آشنایی بیشتر مخاطب با آن‌ها می‌شود. اما در باب ساختار اثر نیز همان‌گونه که گفته شد اگر مشکل پایان‌بندی هم به لحاظ مفهومی و هم تکنیکی وجود نداشت، رمان دارای ساختار کلی و ساختار قوی پیرنگ و تعلیق می‌شد. یکی دیگر از امتیازهای اثر در باب زبان این است که در عین سادگی، پخته و قوام‌یافته است و این امر که تمام روایت را با زبان محاوره بیان می‌کند، آن‌را متفاوت از رمان‌های دیگر می‌کند، که فقط دیالوگ را با زبان‌محاوره بیان می‌کنند. این خصوصیت در برخی آثار نویسندگان قدیمی نیز دیده می‌شود ، با این تفاوت که خرابات مغان از امتیاز روایت تصویری نیز بهره برده است.


 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692