هر شاعری نگاه خاص خودش را دارد و برای بیان ایده آل هایش از استراتژی مخصوص خود استفاده می کند. تغییر در این استراتژی می تواند بیانگر تغییر در تفکر و ایده آل های شاعر باشد. مجموعه ی (( من ما بودم با دو فاعل اضافه )) مجموعه ی شعر خانم سریا داودی است که خودش در نقد و بررسی شعر علم و مهارت خاصی دارد. این مجموعه به تازگی توسط انتشارت نوید شبراز منتشر شده است.
صداقت کلمات و واژه ها اولین ویژگی شعرهای مجموعه ی (( من ما بودم با دو فاعل اضافه )) بوده و روایی بودن شگردی است که شاعر از آن برای مفهوم سازی بهره می گیرد. در شعرهایی که روندی روایتی دارند، ایجاد عمق در شعر نیاز به مهارت و توانایی شاعر دارد. عمقی که میتواند نوعی تفاوت برای شعر یک شاعر به شعر شاعران روایت پرداز باشد.
ـ هر برگی درد دارد/ درد/ وارونه ی زنی ست/ که از سنگ و صخره/ استعاره گرفت/ اما در هیچ آیینه ای خوشبخت نشد!/ ص 18
در این مجموعه شعرهای کوتاهِ موفقی به لحاظ ساختاری میبینیم و سطرها به خوبی تخیل سازی ها و جریان پردازی های را القاء می کنند. البته به این دلیل است که شاعر با مهندسی کلمات آگاه است و سیّالیّت ذهن و اندیشه اش نیز همچنین:
ـ دیگر نمی توانم/ در پیراهن تو سکوت کنم/ نامم را به زنی خواهم سپرد/ تا تب به جان علف ها بسوزاند/ به اندازه ی شعری کوتاه/ دوستم بدار/ عشق هنوز مجوز نشر نگرفته است!/ ص 28
از محتواي اشعار چنين بر مي آيد كه شاعر صرفن قصد ايجاد يك فضاي شاعرانه را ندارد بلکه می کوشد با خلق فضاهای تازه و ایجاد تازگی و تنوع در حوزۀ محتوایی، از بازآفرینی اتفاقات معمول و مرسوم دوری کند. آفتی که متاسفانه در بیشتر مجموعه های شعری که طی سالهای اخیر منتشر شده می بینیم و بعد با نام ساده نویسی آنرا توجیه می کنند!
در تمامیِ شعرهای “من ما بودم با دو فاعل اضافه»با وارد شدنِ مفاهیم و فضاهای جدید به عرصه ی شعر و اندیشهای منسجم و یکپارچه مواجهیم که بیانگر وحدت ساختاری اندیشهی عمیق خانم داودی است. البته این انسجام ساختاری، در شعرهای کوتاهِ مجموعه، که از وحدتِ ارگانیکِ ملموستری برخوردارند، چشمگیرتر است. ناگفته نماند همین روند در چند شعر بلند پایانی مجموعه نیز وجود دارد.
پیراهن تو را که می پوشم/ عشق تاب بر می دارد/ و ماه به وقت آمدنم عطسه می کند/ برای دوباره دیدن تو/ باید آفتاب گردانی بکارم/ آسمانی که نام تو را دارد/ آیینه را به سمت من چرخانده است!/ ص 30
از من تا من/ از تو تا من/ یک رنگ باقی مانده در تقویم/ و شعری که کلاغ ام می کند/ به جای شاهزاده ی پوشالی/ سه نقطه بگذار/ می خواهم روی دست های جهان بلند شوم!/ ص 33
فُرم و پایانبندی بسیار خوب شعرها را در همین دو شعر بالا به عنوان نمونه می توان دید. گستره ی جهانبینی شاعر، تجربیاتِ گوناگون و استفاده ی هدفمند از این تجربیات در کنار ابزارهای دیگر مانند ایجاد لایه های صوتی، ساختار بخشیدن به ارکان شعرها را با موفقیت همراه کرده است که مخاطب می تواند با تأمل و تعمق بیشتری به عمقِ اندیشگیِ شعرها پیببرد. اما در این بین آنچه بیشتر در این مجموعه نمود دارد مواجهه با رویکردهای نوستالوژیکِ بسیار موفق و زبانی تقریبن یکدست است. هر چند من به وجود زبان یکدست در طول یک مجموعه معتقد نیستم و ای کاش در این مجموعه خانم داودی در کنار مهندسی خوب کلمات، به توسعه ی زبانی نیز توجه می کرد چرا که عنصر زبان و موتیف های زبانی در شعر امروز مهمترین پشتوانه ی مغهوم پردازی ها و معنامندی هاست و معنامندی مضاعف شعر در کنار سیالیت زبان اتفاق می افتد.
از شکل دست های تو فهمیدم/ کلمات را/ در گلدان ماه جا گذاشته ای/ برای من و این بنفشه ها/ فکری بکن/ اتاق پر از حروف نام پرنده ای ست/ که از جوانی من دور می شود!/ ص 42