تابلوي «قايق دانته» اثر «دلاكروا»،‌»امیر کِلاگِر»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

قایق دانته بر امواج مرگ و وحشت

تصویر، تیره و پر از تشویش و التهاب است. همانند امواج رودی که قایق در حال گذشتن از آن است. قایقران بی‌مهابا و سخت پارو می‌زند و مردگانی نیمه‌عریان، خشمگین و در خود فرورفته دورتادور قایق را دوره کرده‌اند. مسافرین آن دانته آلیگیری و ویرژیل هستند. دانته آشفته به‌نظر می‌رسد. گویی از حضور ارواح عریان ترسیده است و دست در دست پیر خود؛ ویرژیل دارد. در زمینه‌ی تصویر، نمایی وهم‌آلود و نامشخص از یک عمارت است که حسی از رازآلودگی و خوفی باستانی را القا می‌کند و اینها همه اثری را می‌سازند که به قایق دانته مشهور است.

 

داستانِ دوزخی ِ قایق دانته

اوژن دلاکروا این نقاشی را در سال 1822م کشیده است. با رنگ و روغن بر روی کاغذ کانواس و در سبک نئوکلاسیک. این اثر داستانی را در خود دارد که مستقیماً مربوط می‌شود به کتاب کمدی الهی اثر دانته آلیگیری شاعر و نویسنده ایتالیایی. در این کتاب دانته سفری نمادین و روحانی را آغاز می‌کند. سفری که از دوزخ شروع می‌شود و از برزخ می‌گذرد و در بهشت به‌پایان می‌رسد. ویرژیل (شاعر رومی) که در این کتاب نمادی از خرد و دانایی است، در مرحله‌ی دوزخ و برزخ همراه و همیار دانته است و به‌عنوان پیر او محسوب می‌شود. دانته به‌همراه او به دوزخ می‌رود و از قسمت‌ها و طبقات مختلف آن دیدن می‌کند. دوزخ تجلی رذایل بشری و برزخ گذشتن از آن است. دانته خود را در برزخ تطهیر می‌کند و پس از عبور از آن در ورودی بهشت بئاتریس را که نماد عشق و ایمان است ملاقات می‌کند و در نهایت همانند عرفان ایرانی در وجود معشوق ابدی محو می‌شود.

در میان این سفرهای سه‌گانه، موضوعی که مربوط به نقاشی قایق دانته می‌شود، در آغاز سرود سوم از کتاب دوزخ است. آنجایی‌که ارواح گناهکاران و مطرودشدگان پس از مرگ به آن رود می‌رسند تا از آنجا توسط کارُن که قایقران دوزخی است، به دوزخ برده شوند. مردگان پشت مردگان، همه نالان و پشیمان، با صورت‌هایی غضبناک، چشم‌هایی وحشتناک و موهای آشفته. در سرگردانی خود پراکنده و انتظاری را صبر می‌کشند که ختم آن دوزخ است. دانته از این منظره به ترس و خوف می‌افتد. کارُن از بردن دانته خودداری می‌کند چون دانته جزو ارواح نیست بلکه موجود زنده ای است که مرز مرگ و زندگی، زمان و مکان را درهم شکسته است. اما در نهایت ویژیل کارُن را قانع می‌کند. دانته به‌همراه ویرژیل سوار قایق می‌شوند و کارُن در امواج خشمگین پارو می‌کشد. در همین حین شاهد عزیمت چندی ارواح نیز هستند که سوار بر قایق به دوزخ می‌روند. دانته دستان پیر خود را سفت می‌گیرد و اینها همه برای او دلهره‌آور و وحشتناک است. در همین لحظه کرانه‌های رود ناگهان شروع به لرزیدن می‌کنند. زمین لرزه‌ای آنچنان مهیب که دانته از هوش می‌رود.

نکته‌ای که بسیار جالب است، شباهت کتاب کمدی الهی و سفرهای دانته به کتاب ارداویراف نامه‌ی خودمان است. کتابی که هزاران سال پیش از دانته نگاشته شده است. ارداویراف نامه داستان عروج موبد زرتشتی است که سفری روحانی به جهان دیگر دارد و از دیدار و کشف و شهود خود گزارش می‌دهد. سفری که در آن ارداویراف در طی هفت شبانه‌روز به دوزخ و برزخ و بهشت می‌رود. و زرتشت بهرام پژدو شاعر قرن هفتم هجری این سفر را به نظم درآورده است. جالب‌تر آنکه همان رود در سفرهای ارداویراف نیز دیده می‌شود و اینگونه توصیف می‌شود:

بسان قیر و انقاس از سیاهی

چو گل تیره چو مردار از تباهی

بدین‌سان آب بسیار اندر آن رود

که از یک نیزه بالایش فزون بود

شگفت آمد مرا از آن جایگه تار

ز تاریکی رود و آب چون قار


نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692