بررسي عنصر روايي دراشعار «شمس لنگرودي»، «غزال مرادي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

شمس لنگرودی یکی از شاعران پرمخاطب این روزگار است. بسیاری بر این باورند که سادگی زبان شعرهای اوست که مخاطب دارد، گرچه نظر او درباره شعر ساده و پیچیده چنین است:

هم شعر ساده و هم شعر پیچیده اصطلاح هستند و معنای دقیقی ندارند. برای هر دوی این شعر دو خطر وجود دارد که باید آسیب‌شناسی شود. خطر شعر پیچیده و دشوار این است که رسانه‌گی‌اش را از دست دهد و به هذیان تبدیل شود. خطر شعر ساده این است که به خبر تبدیل شده و از پوسته خود خارج شود. برای هر دو شعر، این خطر هست.

شعر همچون اثری هنری و چونان آفرینش یک آرمان نیست، روح است فراهم آمده‌ی ژرفای بی‌پایان، جهانی است قدسی که خود سخن می‌گوید [1]

شعرهایی که از این مجموعه انتخاب شده است عمدتاً شعرهای بلند مجموعه بوده که عنصر روایت در آن‌ها پررنگ‌تر از سایرین هستند، همچنین از بینامتنیت برخوردار بوده و به‌نوعی آرایه تلمیح در آنها به‌کار رفته است.

به‌دلیل تأثیر بسیار زیاد داستان‌های آیینی نمود آن‌‌ها را در بسیاری از آثار هنری می‌توان دید و شعر نیز گاهی متأثر از این داستان‌هاست.

باران ببار/ ببار/ و خیابان‌‌ها را غرق کن/ بر سر این چهارراه/ در انتظار نوحیم (شعر 25 باغبان جهنم )

داستان نوح یک داستان آیینی است که با باورهای ما عجین شده است و شاعر با انتخاب این داستان و پیوند شعرش با آن بهره‌ای سودمندانه برده است چراکه داستان نوح بسیار خیال‌انگیز و پر حادثه می‌باشد و پتانسیل‌های استعاری بسیاری دارد و زیبایی کار شاعر آن است که حتی در سطر آغازین به‌خوبی توانسته آشنایی‌زدایی از این داستان انجام دهد. تقابل نوح و چهارراه به‌نوعی تضاد ایجاد می‌کند زیرا کلمه «چهارراه» فارغ از اینکه ممکن است در قدیم هم وجود داشته باشد کارکردی امروزی دارد.

باران ببار و تنگ حوصله‌‌گی مکن/ آب اگر از سر نگذشته باشد/ نوح نخواهد آمد

«آب از سر گذشتن» یک کنایه است مثلی که در میان مردم رواج دارد اما حضور این کنایه در میان سطرهای پیشین و پسین همنشینی معنایی دارد. از سوی دیگر شاعر به کاراکتر نوح شخصیت دیگری بخشیده است که می‌تواند نوعی آشنایی‌زدایی باشد. نوح پیامبری بوده که در عصر خود بوسیله عذاب الهی که به‌صورت باران سیل‌آسا بوده است سره را از ناسره جد اکرده است اما در این شعر هویت ناجی را به‌خود گرفته است. البته هرگونه تأویل و شناخت لحظه‌ای از یک سنت هستند، سنتی که تأویل‌کننده و متن هر دو تابع آن هستند و این قرائت من ممکن است گونه‌ای دیگر باشد.

قدری شتاب کن/ ببین/ دلال‌های چوب/ چگونه هرسویی می‌دوند و عرق می‌ریزند (شعر 25 باغبان جهنم)

نوح خواهد آمد و/ کبوترش را/ بر میدان‌‌ها واداده‌های دفن شده در توفان رها خواهد کرد و... (شعر 25 باغبان جهنم)

شاعر در این شعر به بازتعریف این داستان پرداخته است و البته اقتباس آزادی است از آن و شاید هم باران نوح و... تنها نمادهایی که در شرایطی دیگر بازتولید می‌گردند. شمس لنگرودی با استفاده از عناصر آشنای این داستان مانند کشتی، باران، کبوتر، چوب ابلیس و... و تغییر جایگاه و زمان داستانی موقعیتی پارادوکسیکال بوجود آورده است. درواقع شاید هم کمی کمیک جلوه کند. مانند لحظه‌ای که کبوتر بر روج برج بانک‌ها می‌نشیند در واقع شاعر در این شعر از تأثیر مناسبات اقتصادی بر مناسبات فرهنگی و اجتماعی گفته و شاید هم از آن انتقاد می‌کند. این لوی استروس شعر را در میان راه هنر و زبان قرار می‌دهد و مناسب شاعر را با زبان همان مناسب میان نقاش و موضوع می‌داند. شمس لنگرودی در این اثر از داستان نوح به مثابه مواد اولیه یک نقاش استفاده کرده است، باتوجه به ظرفیت‌های هنری و واژگانی این شعر را پدید آورده است از نمادهای آشنا وکنایه‌ها و استعاره‌های بیانی سود جسته است.

پیوستگی دراین شعر یک پیوستگی روایی است، همان‌طور که روایت نقل یک رشته حوادث تاريخی، واقعی، خیالی، آیینی است به‌گونه‌ای که باهم ارتیاط داشته و بازتاب حوادث باشند، در این شعر نیز هر سطر نقل یک موقعیت سورئال است که بازتاب حادثه هریک را در سطر بعدی می‌توان دید.

پایان غافلگیرانه با طنز گزنده‌ی آن بر زیبایی شعر افزوده و تأثیرش را دوچندان نموده است. درواقع پایان‌بندی این کار نوعی آیرونی است که موازنه‌ی تلقی‌ها وارزیابی‌های متقابل است.

باران ببار و خیابان‌ها را غرق کن/ و فقط لامپ‌ها را نپوشان/ که چهره نوح را ببینیم/ ما از جماعت کشتی/ فقط ابلیس را می‌شناسیم

البته از این‌دست اشعار با این موقعیت بیانی در آثار شمس لنگرودی کم نیست، به‌عنوان مثال:

نگاه کن شعبده‌بازانت چه غریب افتاده‌اند/ گوساله سامری/ موسی را خشک کرده/ در دفتر کارش به تماشا می‌گذارد (شعر44 باغبان جهنم)

معصومیت مظهر ناتوانی است/ آهوها پشت مسلسل‌ها نشسته/ به پرندگان شلیک می‌کنند (همان شعر)

و این دنیا را نه برای شما/ برای بع‌بع گوسفندان آفریدند (شعر52 باغبان جهنم)

شمس‌لنگرودی در شعر خود محتوا و مضمون را مرکز کار خود قرار می‌دهد و پیامی که مخاطب از اثر او دریافت می‌کند مهم‌تر از چیزهای دیگر است. بنابراین در اشعار او نوعی وحدت و یکپارچگی مضمون و فرم و انسجام‌روایی دیده می‌شود. او با سعی در القای حس‌های متفاوت و معناگریزی نمی‌کند گرچه از صنایع ادبی نیز غافل نمی‌شود. دستور زبان در شعرهای او به‌دقت رعایت می‌گردد و او هنجار‌گریزی‌های زبانی را نیز در کارهایش وارد نمی‌کند، شعر او دارای پیام‌های والا و ارجمند انسانی است و در واقع او از دریچه چشم یک منتقد به اطرافش می‌نگرد و در واقع نقش میانجی میان پیام خود و مخاطب دارد، هرچند این رسالت را آشکار نکند و به‌صورت غیرمستقیم و هنرمندانه این پیام را به مخاطبانش منتقل کند.

 

پانویس:

  1. گادامر
  2. شمس‌لنگرودی در گفت‌و‌گو با خبرآنلاین- زمان انتشار: ۷:۵۸ - ۱۳۹۰/۱/۳

 

منابع:

1. باغبان جهنم شمس لنگرودی محمد، مجموعه‌ی شعر، تهران: انتشارات آهنگ دیگر چاپ اول: 1383 چاپ چهارم: 1387

دیدگاه‌ها   

#2 مهدي رضايي 1392-04-06 23:12
سلام دوست عزيز
اين مطلب قبلا در ماهنامه ادبيات داستاني چوك منتشر شده و مطالب ماهنامه قبل از اين در جايي منتشر نشده است و اگر در جايي شما مطالعه كرده ايد بدانيد كه از اين سايت برداشته شده نه ما از سايت آن ها. قصه رو برعكس نخون.
#1 يكي 1392-04-03 04:40
اين مطلب رامن تو يه سايت ديگه خوندم خواهشأقيد كنيد از كجا گرفتينش

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692