جدایی در منظومهسرایی کلمات دلنواز و رامنشدنی
ادبیاتی که بواسطه ترجمه بهدست ما میرسد آثار مردمی را در گوشهگوشهی دنیا به ما انتقال میدهد و ما همگام با این نویسندگان، شاعران و... تجربههای تازهای میآموزیم گرچه برخی از اِلِمانهای این آثار طی ترجمه از میان میرود اما آنچه نصیبمان میشود هم کم اهمیت نیست. اینبار در شعر روایی آثاری از جزاره پاوزه را انتخاب کردم چرا که او بیش از شاعر بودن، داستان نویسی تواناست و یکی از شاعران تأثیرگذار در ایتالیاست. جنبش رئالیسم با او آغاز و با پیر پازولینی خاتمه مییابد و او ازجنبش ارمتیسم [1] عبور میکند و به رئالیسم میرسد و در ادامه آن به قلمرو شعر عینی پا میگذارد و فضایی تازه را درشعر پیش میکشد.
چزاره پاوزه نیز چه زاره پاوه زه (به ایتالیایی:Cesare Pavese) (۹ سپتامبر ۱۹۰۸ - ۱۷ اوت ۱۹۵۰) رماننویس، شاعر، مترجم و منتقد ادبی اهل ایتالیا بود. چزاره پاوزه از چهرههای مهم ادبی قرن بیستم این کشور است - او از آندسته از نویسندگان ایتالیاست که ادبیات این کشور را متحول کردند- پاوزه سهم بهسزایی در شناساندن نویسندگان آمریکایی در ایتالیا داشتهاست. آثار پاوزه را میتوان در قالب رئالیست یا نئورئالیست دستهبندی کرد که بیشتر آنها متأثر از فضای اجتماعی پیراموناش هستند. تنهایی و خیانت از موضوعات تکرارشونده در آثار اوست. بسیاری از شخصیتهای پاوزه در برابر رخدادها و انتخابهایشان تنها هستند و قهرمانانش گرچه با دیگران ارتباط برقرار میکنند، اما این ارتباط سطحی باقی میماند. از دیگر خصوصیات آثار او این بود که شخصیتهای داستانیاش میتوانستند جهانشمول باشند. بهنظر بسیاری بهترین رمان او ماه و آتش است.
وجود عنصر روایت در شعر پاوزه برای عینیسازی تصاویر آن لازم است بهخصوص در مجموعه «کارخسته میکند» که روایت عنصری ناگسستنیاست، فضاسازی ابتدایی این شعرها مانند داستانهای رئالیسم بسیار تصویری و مانند تابلویی با رنگهایی زنده است.
شب بر یال تپهای راه پیمودم در سکوت/ درگرگ و میش واپسین دم غروب (دریاهای جنوب ص84)
این تپههای سخت که جسم مرا ساختهاند/ و آنرا با خاطره های بسیار پاره میکنند (مواجهه ص90)
تاوقتی از نفس نیفتادهام در خیابانها پرسه خواهم زد/ تنها زندگی کردن و چشم دوختن به هر چهره که میگذرد (رنج ص92)
روز آرامی خواهد بود با نور سرد/ همچون آفتاب که بهدنیا میآید یا میمیرد (بهشت روی پشتبام ص 104)
و مثالهایی از ایندست در آثار پاوزه بسیارند. شروع این شعرها تصویری تعلیق آمیز و همراه با سوال مخاطب است ضمن اینکه بار غنایی کلام را نیز بر دوش میکشد. تصاویر رمانتیک و زیبا هستند بهخصوص تصویر بسیار زیبایی که او در سطرهایی آغازین شعر «مواجهه» ساخته است تشبیهی بینظیر. رماننویس بودن پاوزه در شعر نیز بهصورت یک ابزار وجود دارد (او با کمترین کلمات فضایی را میسازد که در یک داستان چندین سطر نیاز به توصیف آن دارد) و در سطر بعدی کاملاً از این فضای توصیفی که ویژه داستانهای رئالیستی است فاصله میگیرد وشروع به روایت میکند.
شبی او را ملاقات کردم: روشنتر نقطهای زیر ستارگان مبهم (مواجهه/ همان صفحه)
فردا رنگها بازخواهند گشت و به خیابان خواهند زد.
در شعر دریاهای جنوب نیز کم و بیش همین تکنیک رایج است بهویژه که «دریاهای جنوب» شعری بلند است و همین موضوع مادهکلامی بیشتر در اختیار شاعر آن گذاشته است. شاعر درباره پسر عمو و داستانهای او سخن میگوید و روایت ماده اصلی این شعر است (البته عدمدسترسی من به متن اصلی شعر و همینطور عدمآشنایی من به زبان ایتالیایی تا حدودی از امکان قضاوت در مورد این شعر میکاهد چرا که شاید در زبان اصلی قدرت شعری بر روایت برتری داشته باشد، از سوی دیگر مترجم در مقدمه این کتاب نیز زبان روایتی و نثر گونهای برای این اثر قائل است چرا که به اعتقاد او در هر ترجمه خواهناخواه بخشی از موسیقی شعر از میان میرود) از سوی دیگر شعر دریاهای جنوب او نخستین بیان شعری متفاوت پاوزه است. این شعر جدایی واضح، دقیق و نامنتظر از منظومه سرائی احساسی است. خود پاوزه در مورد اين شعر میگوید: تلاشهای بسیاری پیش از دریاهای جنوب وجود داشته است که تجربه نثر روایتی و یا تنها محاورهای هرگونه لذت واقعیت بخشیدن به اثر را قطع میکرده است و پیشپا افتادگی کار را آشکار میساخته است.
و در شعر «دریای جنوب نیز» شاعر به داستانسرایی روی میآورد اما در شعرهایی مانند مواجهه و رنج از داستانسرایی اندکی فاصله میگیرد. او به شخصیتسازی پسر عمو میپردازد و در خلال متن است که ما به انگیزه ها نوع زندگی و... شخصیت پی میبریم.
پسر عمویم غول پیکریست سفیدپوش/ آفتابسوخته (دریای جنوب/ همان صفحه)
بیستسالی در گشتوگذار این جهان بود
پرعمویم بازگشت/ غولآسایی میان مردم انگشتشمار بازگشت
راوی در این سه شعر پاوزه اول شخص است روایتگری که جهان ذهنی خود رابیان میکند.
متن صدای روایتگر است، درحالیکه راوی متعلق به جهانی ساختگی یا خیالی و نه واقعی است. توجه پاوزه به شخصیتپردازی در این شعر کمتر از آن چیزی است که او به در پرداخت توصیفات و سایر عناصر سمبلیک موجود در شعر بهکار گرفته است. درواقع اگر بشود این شعر را با متن نمایشنامهای قیاس کرد در آن متن توجه بیشتر به طراحی صحنه و نمادهایی است که در آن بهکار میرود. در واقع پاوزه بیشتر یک توصیفگر است و در شعر «مواجهه» نیز شخصیت زن هم چنین کاربردی دارد. در واقع شخصیتها بیشتر کارکرد آینه را دارند و یا نوری که تصاویر را درخشانتر نمایند:
شاید زیبا باشد نمیدانم/ به او که میاندیشم/ خاطرهای دور غافلگیرم میکند/ از کودکی سپریشده در تپهساران (مواجهه همان صفحه)
خود پاوزه در مورد ساختمان شعرهایش چنین مینویسد: سلسله مراتبی از لحظات وجود دارد که بیانکننده یک یا چند مفهوم خرد وکلان در ماهیت تجریدی است که در شکل قابل حس خود برجسته میشوند. همچنین عقیده دارد در ساخت یک شعر بلند روایتی میباید از منظم کردن اجزا دیگری به آن صرفنظر کرد، به این دلیل که دو روایت یک شعر بلند حکایتی یگانه را تشکیل نمیدهند (چون نهایتاً در پیوند رابط میان پرسناژهای یکدیگر و پیچوخمهای مشابه توقف میکنند)
از سوی دیگر استفاده از فرم روایت در شعر نوعی هویت به آن میبخشد. اون فلانگان در تحقیقات خود نوشته است: «شواهد قویاً نشان میدهند که انسان در تمام فرهنگها برای ارزشگذاری هویت خود از نوعی فرم روایتی استفاده میکند. ما داستانسرایان دیرینه هستیم.»
پانویس:
1.این جنبش شعری در فارسی به پوشیدهسرایی معروف شده است در محتوا بسیار پیچیده و متفکرانه جلوه می کند اما این ابهام در ظاهر آن است.
منابع: گزینه شعرها /چزاره پاوزه؛ ترجمه کاظم فرهادی، فرهاد خردمند؛ تهران: چشمه 1371