اشعار نوروزی از روزگار سنايی تا روزگار امروز

چاپ تاریخ انتشار:

 

دكتر محمد بقايي (ماكان)، نويسنده و پژوهشگر تاريخ ايران معتقد است:‌ اگر شعر فارسي را آينه جامعه خودمان بدانيم، خواهيم ديد كه از روزگار سنايي تا امروز، شاعري را نمي‌توانيد پيدا كنيد كه از نوروز سخن نگفته باشد. حتي شاعر ترش‌رويي چون ناصرخسرو هم از نوروز سخن گفته است.

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)ـ دكتر محمد بقايي (ماكان)، نويسنده پژوهشگر تاريخ و فرهنگ ايران: اگر شعر فارسي را آينه جامعه خودمان بدانيم، خواهيم ديد كه از روزگار سنايي تا امروز، شاعري را نمي‌توانيد پيدا كنيد كه از نوروز سخن نگفته باشد. حتي شاعر ترش‌رويي چون ناصرخسرو هم از نوروز سخن گفته است. 

شاعران نوگراي امروز هم درباره نوروز سخن گفته‌اند. به‌راستي نوروز نيز هرگز دست محبت خود را از سر مردم برنداشته است و همواره، در گذر تاريخي، پيروز و سرافراز بوده است. از اين روست كه هرگاه در نوروز هموطنانمان را مي‌بينيم به آن‌ها مي‌گوييم: «نوروزتان پيروز». 

هر كسي كه درباره نوروز مطالعه كرده باشد، بي‌درنگ به ياد آفرينش جهان مي‌افتد. بر اساس نظريه ايراني، خداوند در 6 گاهنبار جهان را آفريد و كامل كرد. در گاهنبار نخست آسمان آفريده شد، در گاهنبار دوم آب و در گاهنبارهاي بعدي، به ترتيب زمين و جانداران و گياهان و در آخرين گاهنبار، كه ماقبل نوروز بود، انسان آفريده شد. 

اين انديشه ايراني است و پيوند نوروز را با آفرينش جهان نشان مي‌دهد. پس اگر نوروز را ناديده بگيريم، نخواهيم دانست كه آفرينش جهان، چه زماني به پايان رسيده است. در روايات اساطيري ما آمده است كه جم، سومين پادشاه پيشدادي، پس از سير و سفري، بر تخت پادشاهي مي‌نشيند. 

روايت فردوسي در شاهنامه چنين است كه جم پس سفر از فراز دماوند در بابل بر تخت جلوس مي‌كند. اما ابوريحان در كتاب «التفهيم»، تخت‌نشيني او را در آذربايجان مي‌داند. تخت و تاج او آراسته به جواهراتي بود كه از پرتو آن‌ها جهان پر از روشنايي مي‌شد. مردم از آن همه روشنايي در شگفت مي‌مانند و گوهر نثار جم مي‌كنند.
 
فردوسي مي‌گويد كه آن روز را روز نو ناميدند. زمان آن نيز در دي روز، يا اورمزد روز، بوده است: «سر سال نو هرمز فرودين / بياسوده ازرنج تن دل ز كين».
اين همان روزي است كه پادشاهان گذشته ايران و مردمان باستان، تا به امروز، آن را بسيار گرامي داشته‌اند و يادگاري است از روزگاران باستان. البته نوروز را به طهمورث و كيومرث هم نسبت داده‌اند. اما فردوسي، جم را بنيانگذار نوروز مي‌داند. اين را هم بگوييم كه بعد از تابيدن خورشيد بر تاج جم است كه او را جمشيد ناميدند. اين تاريخچه مختصر نوروز است. 

سين‌هاي نوروزي به روايت شاعران ايراني 
هر كدام از سين‌هاي نوروز هم رازي دارد. سبزه نوروز اين انديشه را به ذهن مي‌آورد كه يك سبزه به تنهايي هيچ است و تنها در كنار سبزه‌هاي ديگر است كه زيبايي، عظمت و جلوه پيدا مي‌كند. به همين گونه، انسان تنها چيزي نيست بلكه در ميان جمع است كه نيرو و معنا مي‌يابد. 

به سرخي لاله در بهار كه مي‌نگريم و شبنمي كه بر آن نشسته است، به ياد خيام مي‌افتيم كه مي‌گويد اين لاله پيدا نيست كه از خاك شهريار خودكامه‌اي روييده يا از مزار عارفي كه محبت مي‌ورزيده است. كنار جوي بهاري كه مي‌نشينيم و گذر آب را مي‌بينيم، به ياد سخن حافظ مي‌افتيم كه مي‌گويد: «گذر آب اشاره‌اي است به ناپايداري جهان و عمر». 

هنگامي كه گياهان را مي‌بينيم كه سر از خاك برمي‌آورند، با خود مي‌انديشيم كه چرا ما نيز نفس نكشيم و تازه نشويم؟ اين‌ها رمز و رازهاي نوروز است كه بايد به آن توجه داشت. اما ما قدر فرهنگ خود را نمي‌دانيم و بر روي نكته‌هايي كه در آن هست، انديشه نمي‌گماريم.

لينك