مروری جامعه شناختی بر ادبیات فارسی از قرن هفتم تا پایان قرن دهم

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

در سده های هفتم تا دهم میلادی ادبیات عرفانی  ، تعلیمی – انتقادی و ادبیات غنایی حاکم بر جریان های ادبیات است و این ژاندرهای ادبی برای شعر هرکدهم دارای دلالت های اجتماعی گسترده هستند و ادبیات درباری هم رو به افول است ، این دوره آغاز حمله ی مغول است .

اگر بخواهیم به وضعیت سیاسی این دوره اشاره کنیم حمله ی مغول ها را می بینیم که در این دوره به ایران حمله می کنند و تاثیر زیادی روی ایران می گذارند و مراکز علمی و اندیشمندان زیادی را از بین بردند و بر حیات علمی و تمدن و فرهنگ ایرانی تاثیر گذاشتند و تزلزل ایجاد کردند. و باعث ترویج اخلاق های بدی مثل دروغگویی و سخن چینی در مردم ایران ایران شدند که باعث شد فاصله ای بین تمدن و فرهنگ ایرانی در این زمان ایجاد شود و تاثیر منفی بگذارد و باعث از بین رفتن مراکز علمی شدند و با از بین بردن اندیشمندان باعث ایجاد تزلزلی در محیط علمی شدند.

اگر بخواهیم وضعیت ادبی این دروره را بررسی کنیم در این دوره ادبیات صوفیانه رونق پیدا می کند و بیشتر مردم به تصوف روی می آورند و تصوف به حوزه ی عرفان نظری وارد می شود و همچنین انحرافاتی در تصوف ایجاد می شود.

این دوره دوره ای است که حافظ ، مولانا ،سعدی را داریم و به همین دلیل از دوره هایی که به لحاظ وجود چهره های بزرگ ادبی و شاهکارهای بزرگ ادبی از اهمیت بسزایی برخوردار است .

در عین حال در این دوره مغولها بخش بزرگی از ساختارهای اجتماعی ف تاریخی ایران را از بین می برند ولی در عین حال ادبیات رونق پیدا می کند و شاهکارهای بزرگ خودش را خلق می کند.

بعد از حمله ی مغول خراسان حاکمیت خود را از دست می دهد و گسستی در ادبیات ما بوجود می آید که باعث فراموش شدن روات ها و سنت های قدیمی می شود.

تاریخ ایران تفاوت عمده ای با تاریخ ارپا دارد و آن این است که در ارپا اگر نگاه کنیم می بینیم که تقریبا از قرن 17 میلادی به بعد است که دولتهای بزرگ شکل می گیرند و و از سالهای 1700 است که متحد می شوند ، اما ایران از این نظر با بقیه دنیا خیلی فرق دارد و ایران از معدود کشورهایی است که که در واقع وحدت در نظام سیاسی اش یک تاریخ تقریبا بیش از 2000 ساله دارد و ظهور یک هنر جدید یا سقوط آن روی فرهنگ و تمدن ما خیلی تاثیر می گذارد و هر دوره ی سیاسی تقریبا یک قرن یا بیشتر دوام پیدا می کند و از این رو نهاد دولت در جامعه ی ایران بسیار حائز اهمیت است و مثل اروپا نیست.

نکته ی دوم بافت ادبیات است ،  تاریخ ایران با ادبیات یک پیوند و گرهی خرده است که کسی که می خواهد جامعه شناسی بخواند باید این نکته را در نظر داشته باشد که درک مسائل اقتصادی ، اجتماعی ،سیاسی ، فرهنگی ایران بدون درک تاریخ ایران و ادبیات ایران غیر ممکن است و نمی توانیم راجع به هیچ مسئله ی اجتماعی نظر بدهیم و برای همین ادبیات به عنوان یک مسئله ی سرگرمی یا زیبایی شناسانه نیست و ادبیات در ایران مسئله ی شعرا یا منتقدان ادبی نیست و مسئله ای محدود به یک بعد معین نیست ، ادبیات روح تاریخی این جامعه است و این حرف به معنی ستایش و ابراز احساسات نیست و حتی بسیاری انتقادهایی وارد کرده اند که این ویژگی تاریخی ما مشکلاتی ایجاد کرده است و ما را از اندیشیدن نظام مند باز داشته و ما را خیلی احساساتی کرده و خیلی نقدها که به کلیت فرهنگ ایرانی وارد شده است. پس وقتی می گوییم ادبیات روح تاریخی ما است به معنای ستاش کردن نیست و این یک واقعیت است چه به آن افتخار کنیم چه نکنیم ، برای ما که جامعه شناسی می خوانیم باید بدانیم که  بدون آگاهی و تسلط بر ادبیات نمی توانیم در مورد ایران فکر کنیم ، به خصوص تاریخ ادبیات ما و به خصوص تبیین رابطه ی بین ادبیات و جامعه شناسی ، ما دوره به دوره به جلو می آییم و می بینیم هر دوره یک ویژگی هایی دارد و می بینیم در دوره ای که ایران رونق دارد ادبیات هم رونق پیدا می کند و در دوره ای که ما به اضمحلال رفته ایم ادبیات ایران نیز به اضمحلال رفته مثلا در قرن های سوم و چهارم که ایرانیان حکومت می کردند مثل ال بویه ، آل زیار ، ایران از آبادی برخوردار بود و ادبیات و شعر فارسی رونق پیدا می کند.

دوره ی مغول هم ادبیات رونق پیدا می کند و شاهکارهای زیادی در این دوره بوجود می آید ، در دوره ی معاصر شاید دقت نکرده باشیم چون در این دوران زندگی میکنیم امه تمام تاریخ هزارساله ی ما شاید به اندازه ی دوران معاصر شاعر نداشته و به خصوص شاعر زن .

اگر درباره ی تحولات و نو اوری های شعر بگوییم باید از شعر نیمایی ، شعر آزاد و ... بگوییم واز اشکال ساده ی شعربگوییم  که بسیار گسترده است .

اگر از شاعران بزرگ بخواهیم نام ببریم فریدون مشیری ، سهراب سپهری و... و ده ها شاعری که هرکدام در واقع به تنهایی برای یک تاریخ کفایت میکنند را می توان نام برد.

در عین حال در دوران معاصر هنرهای دیگری مثل فیلم نامه نویسی ، رمان نویسی و ... بوجود آمده پس یک ویژگی جالب ، جامعه ی ایران است که در هر دوره ای چیزهایی به شکوفایی میرسد مثلا ادبیات ما که به شکوفایی رسیده است. در دوران استبداد نیز ما ادبیات باشکوهی داشته ایم و همچنین در دوران امپراطوری ایران،

حتی در دوره ی قاجار که شاهان بی لیاقتی داشتیم باز دوره ی با شکوهی از ادبیات را داریم و ادبیات یک ویژگی خاص جامعه ی ایران شده و متناسب با هر دوره ای البته  نوعی ژاندر و ادبیات را توسعه بخشیدیم. مسئله ی ادبیات  برای جامعه ی ما شوخی نیست و به خصوص برای یک جامعه شناس.

بحث دیگری که مطرح می شود طنز است، از جمله شاعران طنز پرداز می توان به عبید زاکانی و حافظ اشاره کرد و بزرگترین طنز پردازان در این دوره هستند.این دوره محتوایش انتقادی است و در مورد شاهان نیستو ادبیات چون تعلیمی و صوفیانه است غالب مثنوی رواج پیدا می کند ، در این دوره شاعران خویشتن خویش را موضوع قرار می دهند و با زبان گرم به بیان احساسات شخصی می پردازند و شعر غنایی را بیشتر با موسیقی می خوانند و همه ی احساسات را نیز در بر می گیرد.

از قرن 6 شرایط برای گسترش غزل شکل می گیرد و محتوای غزل از ممدوحان درباری به سمت مردم عادی می رود و لحن کلام ساده و صمیمی می شود و شعر تحت تاثیر اراده ی شخص و شاعران از نظرزبانی و  محتوایی تغییر و تحولاتی پیدا میکند. از جمله تغییراتی که درغزل این دوره ایجاد می شود این است که مفاهیم صوفیانه وارد غزل می شود.

ما باید دقت کنیم ببینیم در هر دوره چه نوع سبک شعری وجود دارد و این سبک درچه دوره و زمانی شکل گرفته ، در هر نوع سبک شعری یک دوره ی تولدی داریم و تحت یک شرایط خاص تاریخی یک شیوه هایی وارد شعر می شود که وقتی وارد می شود تبدیل به یک سنت ادبی می شود و دیگران تقلید می کنند و در واقع آن را باز تولید می کنند . از این رو برای فهم اجتماعی محتوای اشعار ما لازم داریم که منشا و آغاز سرچشمه ی اولیه ی ورود یک مفهوم یا فکر یا ویژگی به شعر را شناسایی کنیم این یعنی تبار شناسی کردن یعنی تبار و اصل و نسب را دریابیم و یک اثر را که می خوانیم اگر بخواهیم محتوای یک اثر بفهمیم باید ببینیم که این ویژگی ها کی وارد شعر ما شده ، وقتی ریشه ها را پیدا کنیم متوجه می شویم که در هر دوره ای مفاهیم صوفیانه اشکال گوناگونی پیدا کرده اند بنابراین از طریق پی بردن به سرچشمه ها و آغاز ها می توانیم مفاهیم را مجددا طبقه بندی کنیم و مثلا بگوییم مفاهیم موجود در غزل 5،6 نوع است که هر کدام برای یک دوره از تاریخ وجود دارد.

در این دوره شاعرها از دربار فاصله می گیرند و همچنین دیدگاههای انتقادی در غزل منعکس می شود.

در غزل آنجایی که فردیت پررنگ است یعنی خود را روایت کردن، خود بیان گری و ابراز خود وبه همین دلیل وقتی شاعر ناراضی است و نارضایتی اش در شعر منعکس می شود و جهت گیری سیاسی و اعتقادی شاعر در شعر انعکاس پیدا می کند به همین دلیل غزل و شعر غنایی به تدریج از توصیف معشوق فراتر می رود . جنس شعر غنایی فرد گرایانه است و کلیت عواطف و احساسات شاعر را را منعکس می کند ، این امر زمینه ی پیوند غزل با سیاست را فراهم می کند .

مولانا

مولانا در سال 604 هجری قمری متولد شد، علاوه بر تربیت پدروتاثیر معلم محیط هم از او شاعری برجسته ساخت و در سال 642 با شمس تبریزی ملاقات کرد این ملاقات در او تحولی عظیم بوجود آورد . از جمله آثار مولانا غزلیات شمس و مثنوی معنوی است و وی کمتر به مباحث جامعه شناختی پرداخته و بیشتر به مباحث عرفانی می پردازد ، از آثار منثور وی فیه ما فیه و مجالس سبعه را می توان نام برد. مولانا شاعری است که هنر را در خدمت ایده و اندیشه می داند.مولانا در مثنوی به تصویر دیدگاههای عارفانه ی خود و بیان برخی مسائل زندگی می پردازد ، و به همین دلیل می توانیم اندیشه و رفتار صوفیان را در مثنوی بشناسیم و علاوه بر اینکه می توانیم رفتار صوفیان را بشناسیم می توانیم به جامعه ی عصر مولانا نیز پی ببریم.مولانا در تاریخ ایران نقش جالب و منحصر به فردی داشته .

 در چند سال پیش شاعری امریکایی به کمک یک استاد ایرانی کتاب مثنوی را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و این کتاب در اروپا به طرز عجیبی فروش رفت. اولین شاعری که شعرش به زبان انگلیسی ترجمه شد خیام بود که ارپاییان ، ایرانیان را بیشتر با خیام می شناسند، بعد از خیام دومین شاعربزرگ ایرانی که جایی را در بین عامه ی مردم اروپا می گیرد مولانا است و مثنوی معنوی.

ترکها 4 دها است که در قونیه مراسمی را برای سالروز تولد مولانل می گیرند و هزاران انسان در سالروز تولد مولانا به قونیه می روند و صنعت گردشگری ترکیه تحت تاثیر این امر در حال گسترش است و اساسا ترکها داعیه این را دارند که مولانا متعلق به عثمانی و ترکها است  و در آسیای میانه  خیلی از کشورها این ادعا را در مورد شعرای ایران دارند مثلا در تاجیکستان مجسمه ی خیلی از شعرای ایرانی را در میادین شهر بنا کرده اند و نام بسیاری از خیابانها به نام شعرای ایرانی است و به خصوص مولانا از محبوبیت ویژه ای برخوردار است.

از طرف دیگر در داخل ایران مولانل یک شخصیت بسیار چالش برانگیز بوده و حتی در زمانهای گذشته معتقد بودند که مثنوی نجس است و بسیاری از روحانیون و فقها افکار ایشان را قبول نداشتند.

بهترین شرح و تفسیری که به اشعار مولانا نوشته شده شرح و تفسیر علامه مرحوم محمد تقی جعفری است که در 4 جلد است که گفته می شود بهترین شرح و تفسیری است که بر مثنوی نوشته شده و در این 20 ، 30 سال لخیر است که روحانیون مولوی را قبول کرده اند چراکه مولوی در واقع در نزاع بین اهل طریقت و اهل شریعت مظهر اهل طریقت به حساب می آید و اهل شریعت یعنی فقها با وی مشکل داشتند . در سالهای اخیر یکی از بزرگترین روشنفکران منتقد ایران یعنی دکتر عبدالکریم سرش با شرح مولوی و انتشار گسترده ی سی دی ها و نوارهای مثنوی خوانی باعث شده مثنوی برای نسل روشنفکر امروز یک معنای دیگری پیدا کند ، در واقع مولوی به یک نشانه ای تبدیل شده که دلالت شده به روشنفکری دینی منتقد. گذشته از این به خاطر جایگاه عبدالکریم سروش که در بین روشنفکران ایرانی پیدا کرد و به خاطر نثر مسجع و موزون سروش خیلی تحت تاثیر مثنوی است و باعث شده که مولوی خوانی در یک رقم جدید مدرن قرار گیرد.

مولانا را باید با شرایط اجتماعی ،سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی هر دوره و سرزمینی بفهمیم . مولوی که امروز امریکایی ها می شناسند با مولوی که اهل طریقت می شناسند متفاوت است ، هر نسل و دوره ای با شرایط خودش مولوی را می فهمد . مثنوی و مولانا در واقع یک متن ونشانه است که معنای این نشانه از یک تحولات اجتماعی ،سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی نشئت می گیرد. 

 بستگی به دیدها و شرایط سیاسی شناخت از مولوی متفاوت می شود.

مولانا یک نقش کلی در تاریخ ایران دارد و تاریخ ایران بعد از مولانا همواره تحت تاثیر مولانا است ، شاهنامه ی فردوسی و مثنوی مولانا نیمی از نشانه های هویت تاریخی این سرزمین است . مولوی وجدان فلسفی نوع ایرانی است . خیلی از انیشه های ما توسط مولانا در مثنوی بیان شده و این اندیشه و دانش در مثنوی انعکاس پیدا کرده و مثنوی سرشار از نکته های اخلاقی و اندیشه های سرشار فلسفی است ، به همین دلیل مولوی را باید گنجینه ای از فکر ایرانی بدانیم که بعد از او ما همواره در مسیر اندیشه ی مولانا و اشعار او قرار گرفتیم و وقتی یک روشنفکر ایرانی که می خواهد در چارچوب فرهنگی ایرانی بیندیشد چه سرش باشد چه جعفری اولین پناهگاهش مثنوی استو مولوی زبان فلسفی ماست. ما از طریق مولوی و با او می اندیشیم و انگار که او در تمام سالها با ما بوده . همانطور که شاهنامه به عنوان ستون فارسی گنجینه ی لغت های فارسی است و در عین حال گنجینه ی تاریخ ماست یعنی ما اسطوره و تاریخمان را از طریق شاهنامه بیان کردیم  . عقلانیت ایرانی و فلسفه ی ایرانی از طریق مثنوی تولید شده و تا امروز تداوم پیدا کرده. اگر تجربه های تاریخی مان را به دانش و اندیشه تبدیل می کردیم در مثنوی انعکاس پیدا کرده.

هر جامعه ای یک جور می اندیشد جامعه ای عالم شعر دارد و به همین دلیل جامعه شناسان و فیلسوفان ما و نظریه پردازان ما شاعر هستند و شاعران ما فیلسوف و اندیشمند.

بخشی از آمیزه های صوفیانه در واکنش به ذهد ریاکارانه زمان خودش بوده که پناه می بردند به طریقت.

هدف مولوی از سرودن مثنوی :

1 . اطلاع معنوی انسانها ، ( انسانها راجع به مثوی فکر کنند )

2 . وحدت ، وحدتی که یگانگی انسانها را باعث شده و رشد یگانگی انسانها را هم در بر گرفته.

مثنوی ما دکان وحدت است                  غیر وحدت آنچه بینی آن بت است

3 . مثنوی فقط عواطف و احساسات نبوده بلکه مفاهیمی از شناخت هم بوده

نکته دیگر در مورد مثنوی این است که مردم برای مولوی خیلی اهمیت داشت به همین دلیل زبان مثنوی ساده است و لحن صمیمانه ای دارد و در اشعار وی ستایش دیده نمی شود. 

مثنوی عقل را مذمت می کند و می گوید عقل مانع است برای رسیدن به حق ، شعرهای مثنوی هم صوفیانه بوده  که با محیط هجتماعی ربط داده و مردم جامعه ی وی به تصوف روی آوردند و آن حکایت های هجوآمیزی که در مثوی وجود دارد به خاطر شرایط اجتماعی است که وجود داشته چون خیلی ها در آن زمان دین را ابزاری می دانستند و مولوی این ریاکاری را دوست نداشت.

یکی از آفت های عصر مولانا تقدیر گرایی بوده و بیشتر مردم از روی جهل و نادانی به این امر معتعد بودند که مولوی این روحیه را مذمت می کند.

پیش فرضهای اجتماعی در مورد شاعران تاثیر می گذارند در فهم ما از شعر و هر شهعری یک پیش فرض اجتماعی دارد و یک تصورات فرهنگی در موردش وجود دارد که مثلا حافظ را می فهمیم و مولوی را نمی فهمیم

در حالیکه مثنوی غالب مردم گراست و چون به صورت داستان است ساده است و به همین دلیل برای کودکان معمولا از مثنوی استفاده می شود و ما این پیش فرض را داریم که مثنوی سخت است در حالیکه اینطور نیست و ساده تر از اشعار حافظ است.

تا 50 سال بعد از مرگ حافظ ، حافظ شهرت نداشت و 50 سال بعد کم کم حافظ به عنوان شاعر شناخته شد و 200سال طول کشید تا حافظ این حافظی شود که ما می شناسیم ، چون حافظ برای مردم و عامه شعر نگفته در حالیکه مولوی به زبان مثنوی سخن گفته البته می شود برای آثار وی شرح فلسفی هم نوشت.

حتی حافظ قابل ترجمه به هیچ زبانی نیست و به تازگی یک شاعر افغانی که بزرگ شده ی انگلستان است شروع به ترجمه ی انگلیسی اشعار حافظ کرده و اروپا کم کم از طریق وی با حافظ آشنا می شود.

سیف فرغانی

•      سیف فرغانی دراواسط نیمه نخست سده ی هجری درفرغانه متولد شد .بر اثر اشفتگی های اوضاع از زادگاه خود به اسیای صغیر مهاجرت کرد.

•      تاثیرات محیط اجتماعی واوضاع نا به سامان جامعه وبالنتیجه رویگردانی او از تاریکی های محیط بیرون وروی اوری اش به صفای عالم درون در غالب اشعارش نمایان است.                                                   در این دوراحسان نخواهیم یافت / شکر در نمکدان نخواهیم یافت

جهان سر بر ظلم وعدوان گرفت / درو عدل واحسان نخواهیم یافت

•      اشعاروی انچنان رنگ وبوی اشعار پیشینیان را داراست که گویی  نه درسده هفتم بلکه در قرن ششم وپیش ازان زندگی کرده است .

•      فرغانی درشعرش دو نهاد دین وسیاست راموردانتقاد تند اما واقع بینانه قرارمیدهد

•      وی در کنار نقدهایش از حکومت قصایدی دارد که درانها  علما وقضاتی که به ظاهر ریشه درنهاد دین داشته  ولی در عمل از کارگزاران حکومت بود انتقاد کرده .اواستفاده ابزاری از دین ,مسند دوستی وریکاری و...راازمهمترین انحراف رایج در دین می داند. فرغانی در نقد صوفیان سخنانی واقع بینانه داردوبه وجودانحرافاتی چون خود نمایی کردن وشکم بارگی و...اشاره می کند.

•      توصیف قاضیان به صفاتی چون حبله گری رشوه خواری و...ازعارضه های دیگر عصر مغول است .

لينك

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692