تابلوي «داوود با سر کاراواجیوی جالوت» اثر «كاراواجيو»،«امير كلاگر»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

میکل آنجلو موریسی کاراواجیو، هنرمندی که پس از ارتکاب جرمی بزرگ امید دارد تا با کشیدن اثری به‌عنوان نوعی طلب‌بخشش، آمرزیده شود. در زمانی ظهور می‌کند که رم کلان شهری شلوغ و پر سر و صداست، با میادین و بازارهایی پر از جمعیت که مدام در حال تنه زدن به یکدیگرند و جابه‌جای شهر میخانه‌هایی وجود دارد با بوی تند شراب که ورق‌بازان و دسته‌های شرور و دردسرساز را در خود جای می‌دهد و کوچه‌ها و خیابان‌هایی تنگ و درهم که پر از بچه‌های ولگرد و سربازان باج‌بگیر است. رم اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم. زمانی‌که نقاشی بیش از پیش برای کلیسای کاتولیک یک ابزار و به عبارت بهتر یک جنگ افزار محسوب می‌شود، در مبارزه‌ای با پروتستان‌های اروپای شمالی و راهی برای انتقال و بسط آموزه‌های کاتولیکی در بین توده‌های مردم و خصوصاً هدایت و رستگاری آنهایی که سواد خواندن و نوشتن نداشتند. کلیسا هنرمندان نوآموز را ترغیب می‌کرد تا از سنت‌های نقاشی استادان گذشته تقلید کنند و قلم را برای متجسم ساختن رموز آسمانی و به‌منظور القای منظره‌ای معنوی و معلا در جایی‌که به آن نیاز است بکار گیرند. در کشمکش برای رستگاری.

در این میان اما کاراواجیوی جوان طور دیگری فکر می‌کرد. چیزی که او واقعاً می‌دید در مقابلش و نیز در نقطه مقابل بهشت بود. همانجا روی کره‌ی خاکی و در کوچه‌ها و خیابان‌های شلوغ و کثیف شهر. در اینجا و اکنون. پس دست به خلق چیزهایی می‌زند که چندان مطابق میل کلیسا نبود. خلق چیزی روحانی از زندگی‌های کم‌مایه؛ این چیزی بود که کارا برایش زاده شده بود. او نه تنها یک انقلاب هنری ایجاد می‌کند بلکه یک عصیانگر و یک فدایی مبلغ مسیحیت برای مردم بی‌بضاعت بوده. کاراواجیو در عین هنرمندی روی دیگرش خشن و شیاد و دمدمی مزاج بوده است. برای خود لباس مشکی مجللی فراهم می‌کند که آن‌را تا وقتی که نپوسید از تنش درنیاورد. تفریحش با دوستانش این بود که رقیبان و مقلدان خود را به باد تمسخر بگیرد.

دو اتفاق به انحطاط کاراواجیو شدت بخشید. اولی‌اش زمانی بود که به‌دلیل نقاشی‌های خاص و به قول کشیش‌ها شرم‌آور کاراواجیو، کار مهم به‌تصویر کشیدن رستاخیز در کلیسای جدید یسوعیون به جیووانی باگیونی، یکی از مقلدان کاراواجیو سپرده شد و نه به او. همین سبب شد تا کاراواجیو و دار و دسته‌اش شعری تمسخرآمیز در مورد باگیونی در میخانه‌های سطح پایین شهر ورد زبان‌ها کنند. باگیونی از کاراواجیو شکایت می‌کند و کارا به زندان می‌افتد. بعد از چند ماه بدون هیچ رأی رسمی از زندان آزاد و به حبس خانگی درمی‌آید و به او گوشزد می‌کنند که اگر بدون مجوز رسمی خانه را ترک کند محکوم به پاروزنی در کشتی به‌عنوان برده خواهد شد و این امر او را گستاخ‌تر می‌کند.

 

دوم، زمانی بود که او پس از چندین مرتبه‌ی دیگر دردسرآفرینی و بازداشت شدن، به‌طرز جالبی عهده‌دار سفارشی برای کلیسای سانتا ماریا می‌شود. آن هم در یکی از فقیرترین ناحیه‌های رم! جایی‌که او باب میلش بود. قرار بود کارا مرگ مریم مقدس را به‌تصویر بکشد که از نظر سنت مسیحیت مرگ مریم مقدس مرگ نبوده بلکه خوابی بود پیش از پرواز به بهشت؛ یک عروج غیرجسمانی! کاراواجیو نه تنها غیرجسمانیت را نشان نداد بلکه جسمیت را و در این مورد جسم مرده را به زیبایی هرچه تمامتر نشان داد. مریم نقاشی او مرده بود! سفارش‌دهندگان این اثر را بعد از گذراندن یک شوک دلهره‌آور بزرگ پس می‌فرستند. این پس فرستادن تیرخلاص را می‌زند و بعد از آن کاراواجیو در ارتکاب جرم و گناه رودارتر و عاصی‌تر می‌شود.

یکبار سر زنی به نام لیلا رقیب عشقی خود را به‌نام ماریانو پاسکلونی را که دعوت به دوئل کارا را رد کرده بود، در تاریکی شب با شمشیر زخمی می‌کند اما پاسکلونی جان سالم به‌در می‌برد. بار دیگر در روزهای آخر ماه می سال 1606، احتمالاً بر سر یک دختر، با قلدر محل به‌نام رانوچی توماسونی که دخترهای زیادی را در آن محله دلالی می‌کرد شاخ به شاخ می‌شود و در جریان دوئلی توماسونی را به‌شدت مجروح می‌کند که جراحت سبب مرگ وی می‌شود. کاراواجیو می‌گریزد و برای سرش جایزه تعیین می‌شود. از این به بعد تمام زندگی کاراواجیو در تعقیب و گریز و از ناپل تا مالت جزیره‌ای در مدیترانه و باز برگشت به ناپل می‌گذرد. تا اینکه در سال 1610 خبر می‌رسد که بولگازی، برادرزاده‌ی پاپ قصد بخشش وی را دارد. کاراواجیو هم در مقام جبران، شروع به کشیدن اثری می‌کند که بی‌شک شاهکار او به‌همراه تابلوی مرگ جان تعمیدگر محسوب می‌شود؛ تابلوی «داوود با سر جالوت»! با تصویری از خودش در قالب جالوت. سری جدا از تن، یک هیولای چندش‌آور، یک کراهت خونین. در تابلوی جان تعمیدگر، شرارت توسط دیگران به خرج داده می‌شد اما در این تابلو این کاراواجیو است که تجسم شرارت است. غلبه‌ی پرهیزکاری بر شرارت همراه با ناخشنودی فاتح یعنی داوود است. بر روی شمشیر داوود حک شده: فروتنی بر تکبر پیروز است! این اثر در حقیقت جدالی‌است بین دو وجه درونی متضاد خود کاراواجیو و گویا در درون همه‌ی ما جالوت در جنگ با داوود است!

دیدگاه‌ها   

#1 پیوند محمدی 1396-05-28 14:08
اگر اثر هم رو قرار می داد بهتر می شد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692