آرگو،گزارش یا یک اثر هنری؟،«بهروز انوار»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

انواع زیادی چشم وجود دارد. حتی ابوالهول هم چشم دارد. پس انواع بسیار زیادی حقیقت وجود دارد. از این‌رو حقیقتی وجود ندارد.

نیچه-خواست قدرت-قطعه‌ی 540

*

در ماه اخير موضع‌گیری فراوانی چه از طرف منتقدین و روزنامه‌نگاران و چه از طرف مردم و سیاست‌مداران در غرب و در ایران درباره صحت اتفاقات رخ‌داده در فیلم آرگو صورت گرفته است. در این میان از همه بیشتر دانشجویانی که سفارت آمریکا موسوم به لانه‌ی جاسوسی را اشغال کردند صحبت کرده و برخوردها و کنش‌های خودشان را در این فیلم جدای از واقعیت دانسته و این فیلم را وابسته به صهیونیست‌ها و استکبار جهانی می‌دانند. طبعاً جایزه‌ی بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی هم یک جایزه از طرف استکبار جهانی، در حمایت از یک فیلمساز خودی و در تضعیف ملت ایران برای آنها جلوه می‌کند. جایزه‌ای که سال گذشته به یک ایرانی رسید و حماسه‌آفرینی تلقی شد و باعث شد پس از یک‌سال معاونت سینمایی در افشاگری مضحکش، از لابی خودش در هیئت داوران اسکار برای جایزه فرهادی پرده‌برداری کند.

کارتر رئیس جمهور سابق آمریکا هم از آن سمت می‌گوید: نوددرصد از کسانی‌که در جریان ایده فرار و به سرانجام رساندن شش دیپلمات آمریکایی نقش داشتند، کانادایی بودند، در حالیکه در فیلم «آرگو» عمده این نقش به سازمان سیا داده شده است، اگر از این اشتباه بگذریم، «آرگو» فیلم بسیار خوبی است. حجم و هجمه‌ی انتقادات وارده به فیلم آرگو تنها انگار به مسئله تاریخی‌اش برمی‌گردد. در این میان منتقدین هم در صف سیاست‌مداران قرار گرفته‌اند. فراستی کارگردانی که همیشه نظراتش نسبت به منتقدین دیگر متفاوت بوده و البته عجیب، در مصاحبه با خبرگزاری دولتی فارس درباره آرگو می‌گوید:

به‌نظر آرگو برخلاف فیلم‌های آمریکایی فیلمی‌است که خوب شروع می‌کند و درباره تاریخ ما حرف درستی می‌زند؛ کودتای آمریکا و ستم شاه و وابستگی شاه را بیان می‌کند و خیلی هم مستندگونه و خوب بیان می‌کند و در بازسازی تهران و لانه جاسوسی موفق است اما بعد از این مقدمه فیلم به ورطه سرگرمی و احساساتی‌گرایی می‌افتد و شروع می‌کند به تحریف تاریخ و واقعه‌ای که در تاریخ نبوده است.

یعنی فیلم، تا جایی‌که باب میل ایشان بوده، یک فیلم خوب و بعد از آن، تبدیل به یک تحریف تاریخی می‌شود. یعنی ما باز هم با یک نقد سینمایی که نه، با یک صحبت نسبتاً عامیانه، که می‌توان در تاکسی از هرکسی از جمله راننده شنید طرف هستیم.

البته در ادامه هم اضافه می‌کند:

این داستان شش گروگان آمریکایی هم کاملاً جعلی است چون این افراد توسط مردم آزاد می‌شوند و مردم بودند که زن‌ها را رها کرده و کمک می‌کنند که بروند اما فیلمساز این‌را به یک تریلر سیاسی و خیلی سطحی تبدیل کرده است که بتواند از آن استفاده کند. اما همین جمله‌ی آخر یعنی تبدیل یک داستان تاریخی به یک تریلر که حالا برچسب سیاسی هم به آن می‌چسبد می‌تواند حلقه‌ی مفقوده‌ی نقدهای امروز منتقدین درباره فیلم آرگو باشد و البته درباره‌ی فیلم‌هایی از این دست.

این نقدها شبیه همان نقدهایی است که در زمان پخش سریال روزی روزگاری به احمدجو وارد می‌کردند که یک شیرازی را چه به جنگل و شمال؟ یکی هم رفته بود یک لیست بلند بالا درآورده بود از نیروهای سردار جنگل که شخصی به‌نام نسیم بیگ و مرادبیگی در آن روزگار نبوده و احمدجو تحریف تاریخ کرده و ما را سر کار گذاشته.

همین جماعت به همراه عده‌ای غیرسینمایی دست به دست هم می‌دهند و اتفاقات ریزی را از دل سریال مختارنامه درمی‌آورند و می‌گویند چنین اتفاقاتی نبوده و اینطور میرباقری هم می‌شود یک تحریف‌کننده‌ی تاریخ و یک دروغگو.

یک اتفاق تاریخی هرچه باشد یک داستان نیمه‌کاره است. یک ماجرای بی‌نظم و بی‌در و پیکر. به قول جویس، اولیس هر چه‌قدر هم به‌هم ریخته باشد به بی‌نظمی دوبلین نمی‌رسد.
یعنی یک داستان برای نوشته شدن و فیلم شدن نیاز به نظم دارد. نظم همان ایجاد زیبایی است برای نگه داشتن کسی که از زشتی‌ها فرار می‌کند. برای ماندن در دنیای زشت و بی‌نظم نیاز به یک اتاق منظم داریم. به یک قاب و قالب زیبا.

دوستی بود که داستان‌های بی‌سر و تَهی می‌نوشت و در جلسات داستان‌خوانی می‌خواند. همیشه هم کسانی بودند که به حق، می‌گفتند چنین چیزی امکان ندارد. این داستانت سرش به تهش نمی‌خورد. فلان شخصیت نمی‌تواند چنین کاری کرده باشد و او سند و مدرک ارائه می‌کرد که همین هفته چنین اتفاقی افتاده. خب این درست. اتفاقی است که افتاده. اما آیا برای روایت این اتفاق به‌عنوان، نه یک گزارش، که یک اثر هنری، باید به همان اتفاق وفادار بود و همه‌ی جزییات را کنار هم چید تا ملغمه‌ای درست شود به‌عنوان نسخه‌ی دیگری از واقعیت؟ آیا تمام فیلم‌های ساخته‌شده درباره جنگ هشت‌ساله تحریف تاریخ نبوده و عین حقیقت بوده؟ آیا تمام نسخه‌های محاکمه‌ی ژاندارک یک شکل هستند؟

آن دوستمان، همیشه از داستان‌هایش دفاع می‌کرد و هر هفته داستان دیگری می‌نوشت و بعد می‌گفت اول هفته فلان‌جا اتفاق افتاد. اما نکته‌ای که بود اغلب داستان‌هایی که می‌خواند، به‌سمت خاطره می‌رفت. چون داستان‌هایش در سطح می‌ماند. مثل خاطره‌نویسی و از یک درام درونی، زاده‌ی یک ذهن متخیلِ ناظم بیرون نمی‌آمد، بلکه زاده‌ی کنش‌ها و واکنش‌های متعارف جامعه بود که حتی در اتفاقات عجیبش هم برای خودش یک قالب کلی و یک تعریف مشخص دارد. شخصیت‌ها؛ قلابی از فرط نمایش خویش به‌جای خود و رفتارها؛ نه در راستای ساختن آینده و داستانی جدید، که برآیند گذشته‌ای معلوم.

اما آرگو چه کرده است؟ آیا می‌توان آرگو را یک فیلم اقتباسی دانست؟

جواب مثبت است. هرچند اگر خرده روایت‌ها من‌درآوردی باشد. حتی اگر نگاه ما و عده‌ای سیاه‌نمایی شده باشد. ما، یعنی همه‌ی ما انسان‌های روی زمین، که به‌نوعی در جریان اشغال سفارت آمریکا هستیم با یک داستان کلی طرف هستیم: عده‌ای دانشجو و مردم عاصی انقلابی پس از سرنگونی شاه، حالا به سفارت کشوری بدبین هستند و درست یا غلط آنجا را اشغال می‌کنند و دیپلمات‌ها را به اسارت می‌گیرند. حالا ما با روایت‌های مختلفی طرف هستیم. دانشجویی که عاصی شده. سیاست‌مداری که پشت پرده ایستاده و دانشجوها را تحریک می‌کند. دیپلماتی که اسیر شده. سیاست‌مداری که سفیرش اسیر شده. زنی‌که شوهرش به اسارت درآمده. بچه‌ای که پدرش به مدت چهارصد و چهل و چهار روز اسیر است. رهگذری که از کنار سفارت می‌گذرد و نمی‌خواهد خودش را وارد این ماجرا کند. دانش‌آموزی که در مدرسه به او درباره حماسه‌ی برادران بزرگتر دانشجویش صحبت می‌کنند. دانش‌آموزی که درباره گروگان‌گیری تروریست‌های مسلمان با او صحبت می‌شود که هموطنانش را اسیر کرده‌اند. این‌همه روایت را اضافه کنید به روایت کسانی‌که آن‌روزها از هر طرف چیزی شنیدند و روایت ملغمه‌واری را در ذهنشان برای خودشان ساختند. در بهترین شرایط باتوجه به سن کارگردانِ «آرگو» ما با دانش‌آموزی طرف هستیم که در آن‌سر دنیا در کلاس مدرسه، درباره گروگان‌گیری تروریست‌ها با او صحبت شده و این ذهنیت همیشه با او بوده. حالا یک‌بار دیگر فیلم را مرور کنیم. آیا این فیلم‌ساز چیزی غیر از حقیقت را نشان می‌دهد؟ باز هم برمی‌گردیم سراغ جمله‌ی نیچه که در اول متن آوردیم. می‌بینیم کارگردان آرگو تنها حقیقت موجود در ذهن خودش را نمایش می‌دهد و این آن‌چنان نکوهیده نیست. جایزه اسکار هم سطح و جایگاهش مشخص است. همیشه هم همین بوده. نمی‌شود یکسال که برنده شدیم بگوییم ارزشمندترین جایزه سینمایی جهان را بردیم و سالی‌که از لحاظ دیدگاه محتوایی با آن مخالف بودیم، پای صهیونیسم را وسط بکشیم. هرچند نمی‌شود سیاست را از هیچ چیز در این دنیا جدا کرد.آن دوستم هم دست از داستان نوشتن برداشت و حالا یک کارمند دون‌پایه است. یک سوژه‌ی عالی برای یک داستان چخوفی. البته با تغییراتی در راستای داستانی شدن.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692