منشآت / قائم مقام فراهانی

چاپ تاریخ انتشار:

 

مخدوم مهربان من، از آن زمان كه رشتـﮥ مراودتِ حضوری گسسته و شیشـﮥ شكیبایی از سنگِ تفرقه و دوری شكسته، اكنون مدت دو سال افزون است كه نه از آن طرف بَریدی و سلامی و نه از اینجانب قاصدی و پیامی. طایر مكاتبات را پَر بسته و كلبـﮥ مراودات را دربسته.

تو بگفتی كه به جا آرم و گفتم كه نیاری


عهد و پیمانِ وفاداری و دلداری و یاری


الحمدالله فراغتی داری. نه حَضَری و نه سفری، نه زحمتی و نه بی جوابی، نه بر همخوردگی و نه اضطرابی.


مقدّرِی كه به گُل نكهت و به گِل جان داد


به هر كه هر چه سزا دید حكمتش، آن داد


شما را طرب داد ما را تعب. قسمت شما حضر شد و نصیب ما سفر. ما را چشم بر در است و شما را شوخ چشمی در بر. فرق است میان آنكه یارش در بر است با چشمش بر در. خوشا به حالت كه مایـﮥ مَعاشی از حلال داری و هم انتعاشی در وصال؛ نه چون ما دلفكار و در چمنِ «سراب» گرفتار. روزها روزه ایم و شبها دریوزه. شكر خدای را كه طالع نادری و بخت اسكندری داری. نبوَد نكویی كه در آب و گِل تو نیست جز آنكه فراموشكاری.


یاد یاران یار را میمون بود


خاصه كان لیلی و آن مجنون بود


یاد آرید ای مِهان زین مُرغِ زار                   


یك صبوحی در میان مرغزار


این روا باشد كه من در بند سخت


گه شما بر سبزه، گاهی بر درخت


مخلصان را امشب بزمی نهاده و اسباب عیشی ترتیب داده. دلم پیاله، مطربم ناله، اشكم شراب، جگرم كباب. اگر شما را هوس چنین بزمی و به یاد تماشای بی دلان عزمی است بی تكلّفانه به كلبهام گذری و به چشمِ یاری به شهیدان كویت نظری.


ماییم و نوای بینوایی


بسم الله اگر حریف مایی