داستان هنبوي در مرزبان نامه و نگاهي به جايگاه زن در اين کتاب
يکي از آثار ارزنده نثر پارسي، مرزباننامه است که سعدالدين وراويني در اوايل قرن هفتم آن را از گويش طبري به پارسي دري درآورد. مولف آن مرزبان بن رستم، يکي از شاهزادگان طبرستان است که حدود دو قرن قبل از سعدالدين، در آنجا مي زيست. اين کتاب از جنبه هاي گوناگون لفظي و معنوي مورد توجه و بررسي قرار گرفته است و تاکنون موضوع بحث کتابها و مقالات بسياري بوده، اما در اين ميان موضوعي که تاکنون به آن پرداخته نشده، بررسي نقش زن و جايگاه او در نگاه نويسنده است. اينکه زنان تا چه اندازه و با چه کيفيتي در اين کتاب مطرح شده اند؟ و اينکه آيا نگاه نويسنده به زنان منطقي و معقول بوده است؟
در مرزبان نامه در هجده مورد، زنان به گونه¬اي وارد داستان ها و مضامين شدهاند.
تمامي زنان مطرح شده در مرزبان نامه را در چهار گروه ميتوان قرار داد:
ـ زناني با نقش مثبت و نسبتاً مثبت
ـ زناني با نقش کاملاً منفي
ـ زناني با نقش منفعل و زيردست
ـ زناني با نقش کاملاً فرعي
از نگاهي ديگر، زنان مرزبان نامه به دو گروه عمده تقسيم ميشوند: يا شرور و مکّار و قدرتمندند که براي رسيدن خود به مقصود، به هر دستاويزي چنگ ميزنند و يا زناني ديندار و عفيف اما زيردست و منفعل.
هنبوي مثبتترين چهره زن در مرزبان نامه است که داستانش به زمان ضحاک ماردوش برمي گردد. وقتي که هر روز دو جوان را به درگاه ضحاک مي بردند تا مغز سر آن ها خوراک مارهاي بر دوش ضحاک باشد. روزي از قضاي بد، قرعه به نام پسر، شوهر و برادر هنبوي افتاد. هر سه را بازداشت کردند. هنبوي به دادخواهي به دادگاه ضحاک رفت و ناله و فغان از سرگرفت که هر روز از هر خانه، بردن يک مرد مرسوم بود، اما امروز اين حکم بر سه مرد از خانه من فرود آمد. ضحاک متوجه دادخواهي او شد. از ماجرا سوال کرد. واقعه را به او گزارش دادند. دستور داد که به او اختيار عفو يکي از اين سه تن را بدهند. هنبوي را به در زندان بردند. اول چشمش به شوهرش افتاد، ياد او و الفت و موانست در وجودش زنده شد. خواست او را برگزيند، نگاهش بر پسرش افتاد، نزديک بود روح از کالبد او به در رود، خواست او را انتخاب کند؛ نگاهش بر برادرش افتاد که در بند اسارت بود. اشک از چشمانش فروريخت. سر در پيش افکند و با خود لحظهاي تأمل کرد که در ورطة سرگرداني فروافتادهام. نميدانم از اين سه عزيز، کداميک را انتخاب کنم؟ سپس با خودش استدلال مي کند، زني جوانم، مي توانم دوباره شوهر کنم و از او صاحب فرزند شوم، اما ممکن نيست از مادر و پدرم که سالهاست فوت کردهاند، بتوانم صاحب برادري شوم. از شوي و فرزند دل بريد. دست برادرش را گرفت و از زندان به درآورد. آنچه را که گذشته بود به گوش ضحاک رساندند. دستور داد که شوهر و فرزندش را نيز به او ببخشند.
طرح اين داستان براي بيان اهميت پيوند همخوني است. اين داستان، تنها داستان مرزباننامه است که شخصيت اول و قهرمان آن يک زن است و تنها زني است که نامش در داستان ذکر ميشود، چنانکه در داستانهاي ديگر، مردان به پيشههايشان شناخته ميشوند و همسرانشان به شغل آنان، مانند: زن قصاب، زن ديبافروش و...
او پس از آن که مطلّع ميشود قرعه به نام سه تن از نزديکان او افتاده، با جسارت به دادخواهي به درگاه ضحاک مي رود و صداي تظلمش را به گوش شاه خونخوار مي رساند.
در اين داستان هنبوي کسي است که برخلاف زبان خاموش مردم زمانش فرياد اعتراضش را در درگاه ضحاک شيطان صفت، طنين انداز ميکند. چنانکه ضحاک از سر و صداي او با خبر ميشود و تصميم ميگيرد يکي از عزيزانش را به او بازگرداند. هنبوي به زندان ميرود و از ديدن هر يک بسيار منقلب و محزون و در انتخاب دچار سردرگمي و پريشاني ميشود، زيرا در حقيقت گزينش هريک، پايان زندگي دو عزيز ديگرش را به دنبال دارد. اما سرانجام بر خودش مسلط ميشود و با استدلالي قابل قبول که شوهر و فرزند ديگري مي توانم داشته باشم اما داشتن برادر ديگر محال است، برادر را انتخاب مي کند. شايد براي هنبوي، هيچ انتخابي منطقي¬تر از اين وجود نداشت. در پايان وقتي ضحاک از ماجرا آگاه ميشود، دستور رهايي هر سه تن را ميدهد و هنبوي ميتواند با جرأت و جسارت، مهر و شفقت و عقل و کياست خود، جان سه عزيز خود را از چنگال خونخوارهاي چون ضحاک نجات دهد.
هنبوي زني معترض، جسور، پرمهر، فکور، عاقل و زيرک است و چنانکه ملاحظه ميشود، در اين داستان برخلاف ديگر زنان در مرزبان نامه، هيچ نشان از ضعف و عجز در شخصيت هنبوي ديده نميشود و زن به عنوان نجات دهنده پديدار ميشود.
به طور کلي زنان مرزبان نامه، زنان ايدهآل نيستند و نقشهاي منفي و خنثي بيشتر در ميان آنها ديده ميشود تا چهرههاي مثبت. چيزي که بيش از همه، نظر خواننده را به خود جلب ميکند وجود زنان خائن به همسر است که حدود يک سوم زنان مطرح شده را در بر ميگيرد.
به طور خلاصه ميتوان گفت در مرزبان نامه هم، همچو بيشتر متون پارسي با کم لطفي و بي لطفي به زن نگريسته شده است. چنانکه در داستان هاي مختلف، اعتقاداتي که در مورد زنان اظهار شده، همه به تحقير و کوچک انگاشتن زن اختصاص دارد. بسياري اعتقادات نادرستي که از طريق همين کتابها به نسلهاي بعدي داده شده و هنوزاهنوز بسياري از اين باورها در ميان مردم باقي است.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا