شماره 292، شنبه 1 مرداد 1390،ص 7
پرداختن به مسائل اجتماعي يكي از گونه هاي ادبيات است كه امروزه مخاطب فراواني بين نسل جوان پيدا كرده است. چنانچه از عنوان اين ژانر ادبي برمي آيد، نويسنده درآن به مسائل اجتماعي ميپردازد و ميكوشد تا ازدريچه داستان، اين موضوعها را بازگو كند. كتاب" چه كسي ازديوانهها نميترسد؟" اثرمهدي رضايي را ميتوان در اين ژانر ادبي قرار داد. او در نخستين اثر داستاني خود كوشيده است تا فضايي ملموس را در اختيار خواننده قرار دهد و دراين عرصه، تا حد قابل قبولي هم موفق بوده است. اين كتاب كه نشرافكار آن را منتشر كرده، بهانه گفت و گوي ما با اين نويسنده است.
چه عاملي سبب نوشتن اين كتاب شد؟ آيا پيش از اين تجربه نوشتن داستان را داشته ايد؟
دغدغه مسائل اجتماعي هميشه مرا وادار به نوشتن كرده است. من از ده سال پيش شروع به نوشتن كردهام و اين كتاب تركيبي از كارهاي قبليام به حساب ميآيد و همواره سعي داشتهام موضوعهاي اجتماعي را محور كارهاي خود قرار دهم و اين نكته هرگزازمن جدا نبوده است.
هميشه بين عنوان و درونمايه ارتباط خاصي وجود دارد. چرا اين عنوان را براي كتاب انتخاب كرديد؟
اين عنوان درواقع سوالي است كه در آغاز رمان و از مخاطب پرسيده ميشود. هدف من ايجاد نوعي پرسش است. اين پرسش شايد در ذهن مخاطب جوابهاي گوناگوني را ايجاد كند، اما مهمترين مسئله رمان اين است كه آيا شخصيت اصلي داستان واقعا يك ديوانه است يا خير؟ شخصيت اصلي داستان انساني است كه به دليل رعايت اخلاقيات و اتفاقاتي كه در پيرامونش روي مي دهد، در نگاه جامعه انساني ديوانه مينماياند. او سعي ميكند كه اين مشكلات رابه تنهايي حل كنداما چون نميتواند چنين كند در بعضي قسمتهاي داستان صداقت او زير سوال ميرود.
جزئياتي كه شما درداستانتان به كار برده ايد به پيشبرد داستان كمك كرده است يا خير؟
جزئيات سبب تشكيل درون مايه ميشود. من با كنار هم قرار دادن جزئيات سعي كردهام تا افزون بر آن كه شخصيت ها را شكل دهم، در داستان تعليق هم ايجاد كنم. شايد از نظر مخاطب، جزئيات داستان خيلي عادي به نظر بيايداما همين اتفاقات عادي هستند كه درزندگي انسان رخ ميدهد و آن را ميسازد. بسياري از ما نسبت به اتفاقات بيتوجه هستيم. حال آن كه اين جزئييات ازاهميت فراواني برخوردارند و از سويي نشان دهنده معضلات اجتماعي هستند. ازسوي ديگر پرداختن به جزئيات به اين دليل است كه مخاطب به معضلات اجتماعي توجه بيشتري داشته باشد، چرا كه معتقدم يك نويسنده علاوه برداستان پردازي، وظايف ديگري هم دارد. سعي كردهام همان طور كه توجه مخاطب را به مشكلات جلب كردهام، تاثير آن را هم نشان دهم.
عنصر گفت و گو در داستان از اهميت بسياري برخوردار است. زيرا باعث پيشبرد داستان مي شود. شما تا چه اندازه به اين مسئله توجه داشته ايد؟ به نظر مي رسد كه ديالوگ هاي كتاب شما چندان به واقعيت نزديك نيستند...
دراين كتاب سعي كرده ام از عنصر گفت و گو براي معرفي شخصيتهاي داستان استفاده كنم. در واقع من شخصيت هاي داستاني خود را از بين مردم جامعه انتخاب ميكنم وسپس آنها را در ذهنم پرورش ميدهم و وارد داستان ميكنم. از همين روست كه درقسمتهايي از داستان، شخصيتها مانند مردم جامعه عمل مي كنند. مثلا گاهي شعار ميدهند و گاه به نصيحت يكديگر ميپردازند. در واقع معتقدم بين آدمهاي داستانهايم و مردم جامعه نبايد تفاوتي وجود داشته باشد. يعني آنها بايد در موقعيتهاي مشابه همانطور عمل كنند كه مردم جامعه عمل ميكنند. مثلا گفت و گوهايي كه بين آرمان و نگار روي مي دهد، نشان دهنده شخصيت اين دو نفر است . حرفهاي آرمان نشان دهنده شخصيت ناپخته اوست و جواب هاي او به نگار همواره در تقابل با احساسات او شكل ميگيرد. اما شاهي شخصيت پختهاي دارد و اين پختگي را در گفت وگوهاي خود با آرمان نشان مي دهد. به همين دليل است كه شما گاه ممكن است حس غير طبيعي بودن دراين گفت و گوها را داشته باشيد.
كتابي در دست نوشتن داريد؟
"من بن لادن را كشتم" اسم كتابي است كه درحال حاضر دارم روي آن كار مي كنم. اين كتاب درقالب نمايشنامه است و بيشتر اتفاقات درآن به صورت گفت و گو بيان مي شود اما فعلا قصد چاپ آن را ندارم چون بايد بيشتر روي آن كار كنم.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا