تهیهکننده و کارگردان: داریوش مهرجویی، نویسندگان: وحیده محمدیفر و داریوش مهرجویی، مدیر فیلمبرداری: فرخ مجیدی، تدوین: هایده صفییاری، صدابردار: نظامالدین کیایی موسیقی: کریستف رضاعی، طراح چهرهپردازی: فریور معیری، طراح صحنه: امیرحسین قدسی.
بازیگران: حامد بهداد، لیلا حاتمی، میترا حجار، طناز طباطبایی، همایون ارشادی، فردوس کاویانی، اردشیر رستمی، امید روحانی، مهیار پور حسابی، محمد جواد جعفر پور، کیانوش گرامی، علی اصغر طبسی،کامشاد کوشان و...
نارنجی پوش، سپور عارف
فیلم با تصاویر مستندی نصیحتگونه از شخص کارگردان آغاز میشود که از آشغالهای کنار ساحل گله و شکایت دارد. نقطهی عطف و شروع دغدغهی فیلم با خواندن کتابهای فنگشویی توسط حامد آبان (بهداد) آغاز میشود و فیلم از همان ابتدا بر مبنای مسایل بنیادی فنگشویی بنا میشود.
- محیط اطرافت را پاک کن تا درون تو پاک شود – این مهمترین دغدغهی فیلم است که در ادامه تنها یک شعار دمدستی از این دغدغه در فیلم مشاهده میکنیم. خواندن کتابهای فنگشویی اولین تحول را در حامد آبان ایجاد میکند. تحولاتی پلهای که ابتدا از خانهی خود آبان آغاز میشود و بعد به محل کار وی میرسد و با مسابقهی عکاسی شهرداری به کوچه و محله و دنیای اطراف اوج میگیرد. کتابهای فنگشویی تفکرات آبان را وسعت میبخشد اما آبان هنوز خود را کامل نمیپندارد.
برخورد کردن آبان با سپوری خاص (اردشیر رستمی) و یا به قول خود فیلم سپور شاعر باز هم تحولی دیگر در آبان ایجاد میگیرد و این برخورد، باعث تصمیم سرنوشتساز آبان میشود. تفکرات فنگشویی از طرفی و دیدن سپوری که جارویش دلبرش است زمین را ناز میکند، و از صدای خشخش جارو کردن برگها لذت میبرد از طرفی دیگر باعث میشود که آبان تصمیم خود را برای سپور شدن قطعی کند. این قضیه تحولی است عظیم که قرار است مسیر زندگی آبان را تغییر دهد.
زندگی در میان سپورها و جمعآوری زبالهها آنقدر برای آبان شیرین است که وی را در دنیای خود غرق میکند. همه چیز برای آبان خوب پیش میرود. حالا دیگر عکسهای او را در روزنامهها میزنند و او دیگر به یک آدم مشهور تبدیل شده است.
اما در شب تولد فرزند آبان، مادر شهاب (...) و همسر آبان (حاتمی) پیدایش میشود و این سرآغاز بحران فیلم است. همسر آبان نخبهی ریاضی است که حالا از نروژ برگشته و با سپور شدن آبان بهشدت مشکل دارد. این دعواها با حضور پیدا کردن وکیل آبان و تنظیم درخواست طلاق جدی بودن همسر آبان را در تصمیمش نشان میدهد. مسئلهای که در طول فیلم مدادم فراز و نشیب پیدا میکند و تا جاییکه همسر آبان تصمیم میگیرد که همهی خانواده را به نروژ برگرداند ولی با مخالفت آبان مواجه میشود. درگیریهای آبان با همسرش فیلم را از مسیر اصلیش خارج میکند و از فنگشویی فاصله میگیرد.
بحرانهای بعدی پشت سر هم سراغ آبان میآیند. ضربه خوردن از طریق کارش و سفر چند روزهی همسر آبان و شهاب که طولانی میشود و باعث میشود که شک دزدیده شدن بچه و فرار قاچاقی آنها از طریق مرز به ذهن آبان خطور کند و او به خودش ضربه بزند.
و در نهایت فیلم با حضور شهردار برای عیادت از آبان در بیمارستان و برگشتن ناگهانی همسر و فرزند آبان پایان مییابد. پایانی بهشدت ضعیف.
فیلم دغدغهی خوبی دارد اما این دغدغه وقتی در قصه وارد میشود توان و ظرفیت و کشش لازم را برای تبدیل شدن به یک فیلم مناسب را ندارد. فیلم بهشدت ضعیف است و شعار زده.
اینکه فیلم شعارهایش را بهشدت مصنوعی و تبلیغی توی روی مخاطب میزند و بسیار بد است. شاید بتوان گفت فیلم حرفهای خیلی خوب و قشنگی را میزند ولی اینکه این حرفهای خوب را چگونه میزند مهمتر است و فیلمی که اساساً فرم بدی دارد فیلم نیست و محتوایش را هم حرام کرده است. پیرنگ داستان بهشدت سطحی و ضعیف است و فیلم از عدم منطق روایی رنج میبرد. شخصیتها بهشدت پرداخت بدی دارند و اغلب از نوع شخصیتهای پویای مبتذل هستند.
فیلم از خط اصلی خود خارج میشود و از فنگشویی به یک مشاجرهی خانوادگی تبدیل میشود. مشاجرهای که تکلیفش با خودش هم معلوم نیست شخصیتها گاهی میگویند از هم متنفرند و از دو دنیای متفاوت هستند و بعد در سکانسی دیگر میبینیم اصلاً انگار نه انگار که با هم مشاجره داشتهاند و مانند دو تا عاشق خیابانها را جارو میزنند. در سینمای جهان نمونههای مشابهی از فیلهایی با دغدغهی اصلاحگری جامعه وجود دارد که «راننده تاکسی» شاهکار اسکورسیزی از نمونهی مشابه خارجی نارنجیپوش است. که راننده تاکسی شاهکار است و نارنجی پوش یک فیلم شعار زده.
چیز دیگری که در فیلم نمایان است عدم انگیزهی کارگردان برای ساخت فیلمی خوب میباشد. دغدغهی کارگردان از فلسفه بهسوی عرفان عبور کرده است که در نانجیپوش ساختار تکنیکی فلسفی برای عرفان فنگشویی جواب نمیدهد.
در نهایت فیلم بهجز چند سکانس خوب و چند بازی نسبتاً مناسب و تعدادی شعار چیز دیگری برای ارائهی به مخاطب ندارد.