تاریخ نگاری هنر در ایران:
هنر و اثر هنری، برآیند مجموعهای از عوامل است، عواملی که همه ابعاد فرهنگی و تاریخی و اجتماعی را شامل میشوند و آثار و دستاوردهای بشری را در رهگذار زمان به هویتی فرهنگی بدل میکنند و برای اعصار بعد به یادگار میگذارند. بهنظر میرسد ثبت وقایع و سیر تحولات هنر، از زمانیکه بشر، قائل به مرزبندیهای جغرافیایی و ارزش یافتن تمامیت ارضی در راستای حفظ منافع جوامع میشود، رویکردی ملیگرایانه مییابد. نشان مهم این رویکرد را میتوان مشخصاً در بازیابی هویت اروپاییان در عصر رنسانس جستجو کرد. هویتی که گاه و به اعتقاد برخی اغراقآمیز است و جستجوی مبنای تعقل و تفکر بشری صرفاً در یونان باستان را تا به امروز امتداد میدهد و گوشهچشمی به حکمت و تمدن باستانی مشرق زمین ندارد. از سوی دیگر، دانش عمده ما از تاریخ هنر و تمدن شرق نیز مدیون و مرهون تفحص و نظریهپردازی غربی است. بحث در این باب که این کوتاهی و نارسایی تاریخی از چه عواملی ناشی شده، از مجال این مطلب خارج است، اما اشاره به این نکته ضروری است که تسلط «فرهنگ جمعی» در ایران - که خود مبتنی بر فلسفه و جهانبینی خاص شرقی است- مانع از تمایل به ثبت وحفظ وقایع انفرادی در طول تاریخ شده است. آنچه که سنت تاریخنگاری هنر غربی را شکل داده، مجموعهای از خصوصیات ثبت شده اثر هنری است شامل: تاریخ اثر، خالق اثر، تفکیک و تمیز سبکها و کشف آثار تقلبی و تألیف تکنگاشت درباره هنرمندان.صرف نظر از اینکه ما در ایران هرگز تتبع و بررسی پیوسته و جامعی از تاریخ تمدن و هنر و ادبیات ایران از منظر ملی خود نداشتهایم، چنانکه میبینیم هیچیک از این مشخصات شناسنامهای را نیز در مورد آثار هنری گذشتگان، در دست نداریم. بنابراین آنچه در ایران بهعنوان «تاریخ هنرایران» شناخته میشود مجموعهای از کتب و فرهنگها و دایرهالمعارفهاست که غالباً محصول ترجمهاند و چشماندازی از فرهنگ و خاستگاه و فلسفه هنر ایرانی به دست نمیدهند.
جایگاه تاریخ تئاتر در تاریخ هنر:
عرصه تاریخ هنر در قرن بیستویکم دچار بحران است. عمدتاً این بحران اینگونه مطرح میشود که تاریخ هنر تمایلی به تحلیل پیشفرضهای خود ندارد. «تاریخ هنر از دیگر حوزههای پژوهش هنر عقبافتاده است... جو آرام و بیتحرکی حاکم شده است... که در سایه آن تکنگاشتها نوشته و فهرستها تهیه شدهاند، اما اینهمه در حاشیهایترین بخش علوم انسانی صورت گرفته است، یعنی تقریباً در بخش سرگرمیها و اوقات فراغت زندگی روشنفکری» (تاریخ هنرص269)
بهنظر میرسد این عرصه بحرانی، غالباً متوجه هنرهای موزهای شده است و تا زمانیکه در این حوزه، محققان به نتایج و پاسخهای قطعی و یا نسبی نرسیدهاند بحث از بحران تاریخنگاری در هنرهایی همچون تئاتر که بهدلیل خصوصیات ذاتی و درونی، خودبهخود مسیر تاریخنگاری را ناهموار میکنند صورت مساله را پیچیدهتر میسازد. تاکنون در نگارش تاریخ هنر در گفتمان سنتی، سعی بر آن بوده که هنر را همچون پدیدهای از پیش شناخته شده در مناسباتش با اجتماع و سیاست و ضرورت تاریخی تبیین کنند. این نوع نگرش به ثبت وقایع هنری، با ماهیت ادراک بشری از هنر در تضاد قرار میگیرد. دانستن این مطلب که بنایی در چه زمانی و به چه دلایلی ساخته شده، گویی نوعی دانش بیانعطاف کتابخانهای است و دانستگی هنری ما را ارتقاء نمیدهد. نگارش وقایع نگارانه هنر، بهشکلی که تاکنون صورت گرفته، به تبیین قطعیتها یا نسبیتهایی در حاشیه خلق اثر هنری میپردازد که در درازنای زمان تغییر نمیکنند و به این ترتیب کارکرد فرا زمانی آثار هنری، موردتوجه قرار نمیگیرد. این دشواریها بهدلایل زیر در عرصه تاریخنگاری تئاتر عمیقترند:
1.تئاتر هنری است که از دو نظام معنایی خود ایستا و متفاوت تشکیل میشود:
تئاتر، مجموعهای است متشکل از دو حوزه متن و اجرا. هیچیک از این عرصهها در رویکرد تاریخی نمیتوانند سوای جریانهای اندیشگی حاکم بر دیگری مطرح و بازرسی شوند، در عین حال، هریک اقتدار و تمامیت اثر هنری را داراست. در میانه این دو عرصه نیز فرایند پیچیدهای شامل ادراک، تحلیل، تعامل گروه و مجموعهای از عوامل غیرقابل پیشبینی زمانی و مکانی وجود دارد. این فرایند شکلگیری، در گروههای مختلف تئاتری از الگو یا الگوهای مشترکی پیروی نمیکند و قابل ثبت و تعمیم نیست.
2.تئاتر هنری است که روی خط زمان به مرتبه پیدایی و وقوع نهایی میرسد:
در واقع در تاریخنگاری تئاتر، از آثاری سخن میگوییم که به آنها دسترسی نداریم. حتی در صورت فیلمبرداری از یک اجرای تئاتری، آنچه در دست داریم با واقعه زنده و متعامل تئاتر، چندان نسبتی ندارد.
3.تئاتر هنری است تلفیقی که از دیگر هنرها از جمله معماری، نقاشی، موسیقی، دکوراسیون، طراحی لباس، رقص و آواز بهره میگیرد:
به این ترتیب، تعیین نسبت این هنرها با یکدیگر در زمان نمایشی و همچنین زمان تاریخی، شناخت اجزاء و عناصر تئاتر، تاریخنگاری این هنر را مستلزم تکثرگرایی عمیقی در عرصه پژوهشهای تئاتری میسازد و منحصر به ثبت وقایع ادبی و اجرایی تئاتر نمیشود.
4.تئاتر هنری است که با ظهور تکنولوژی و امکانات فنی جدید، قابلیت تغییر اجزا و عناصر خود را دارد:
تکثیر و تنوع و تداخل انواع هنرهای نمایشی و بصری، بهویژه در دهههای اخیر، گاه حتی مرزهای شناخت و تفکیک اشکال هنری را متداخل ساخته است. اینکه در روایت تاریخی از این هنرهای تلفیقی، هویت تام و تمام تئاتر دریافته شود، به خودی خود چالش مهمی به نظر میرسد.
به دلایلی که به اختصار، یادآوری شد، تاریخ تئاتر در جهان در چند رویکرد غالب ارائه شده است:
- تاریخنگاری بر مبنای اشخاص (شامل درامنویسان و نظریهپردازان اجراء)
- تاریخنگاری بر مبنای سبک (ادبی و اجرایی)
- تاریخنگاری بر مبنای تاریخ سیاسی و اجتماعی
بدیهی است این رویکردها در شرح و بسط نظریات خود با هم همپوشی شدید دارند و در نتیجه مهمترین و معتبرترین کتب تاریخ تئاتر نیز – از جمله تاریخ تئاتر اسکار براکت- آثاری هستند بینابین «فرهنگ» و «دایرهالمعارف» و «تاریخ».
تاریخ تئاتر درایران:
از آغاز آشنايي ايرانيان با تئاتر غربي و طليعه شكلگيري ادبيات نمايشي در ايران بيش از دو قرن ميگذرد. اين آشنايي عمدتاً از طريق سفرنامهها شرح مشاهدات و خاطرات افرادي صورت گرفته است كه به مناسبات سياسي و يا فرهنگي به خارج از كشور سفر كرده و پس از رويارويي با تئاترهاي مجلل اروپا شرح و توصيف اين پديده را خالي از لطف ندانستهاند. اين گزارشها چه آنها كه تئاتر را پديدهاي مترقي و چه آنها كه از سر غرض تئاتر را مغاير با اصول ناكارآمد و مرتجعانه خويش معرفي ميكردند در جلب توجه فرهيختگان به اين نوع ادبي مؤثر واقع شد و پديد آمدن ادبيات نمايشي در ايران حاصل همين آشنايي بود. در عصر مشروطیت، تئاتر ابزار مهم و قابلتوجهی در جهت بیداری ملت و تخطئه استبداد محسوب میشود. در زمان انقلاب مشروطه گروههای نمایشی بسیاری بهوجود آمدند که زمینه ایجاد آنها نه دانش و پشتوانه تئاتری، که اندیشهها و موضعگیری سیاسی بود. این گروهها غالباً به احزاب سیاسی وابستگی داشتند. این گروهها اگر در کنار فعالیت سیاسی، به فعالیت نمایشی هم میپرداختند، درونمایه و مضمون سیاسی را بر میگزیدند.
در پي آشفتگيهاي سياسي و اجتماعي ايران، پس از جنگ اول جهاني و تسلط بيگانگان بر كشور، حكومت20 سالة رضاشاه آغاز شد و به تبع آن زمينة فعاليتهاي نمايشي نيز دچار تحول و دگرگوني فراوان گرديد. در پي اين تحولات چهرههاي نمايشي ايران، برخي با وابستگي به نظام جديد و برخي با بيطرفي، عرصة نمايشنامهنويسي را رها كردند. حكومت رضاشاه بهصورت رسمي از سال1304 تا1320 هـ .ش برقرار بود. دوره رضاشاه دوره تحولات وسيع فرهنگي بر اساس الگوهاي غربي بود و اولين واقعة مهمي كه در هنر نمايش ايران رخ داد ممنوعيت تعزيه بهدليل گرايشهاي تجددطلبانة حكومت و تحقير شدن اين گونة مهم نمايشي ايراني از سوي روشنفكران بود. اما سانسور و كنترل از حدود1311 هـ. ش بهطور جدي، بر نمايشنامهنويسي و اجراي نمايشها حاكم شد.
همزمان با آغاز جنگ جهاني دوم و ورود ارتشهاي متفقين به ايران، نظام ديكتاتوري رضاشاه از هم پاشيد. مطبوعات، آزادي خود را بازيافتند و احزاب سياسي، محافل ادبي و اجتماعي و هنري، جان دوباره گرفتند. در ادبيات و هنر نمايشي ايران، انقلابي روي داد كه اگرچه در مقايسه با تئاترهاي كشورهاي مترقي، اين تغيير و پيشروي ناچيز بود ولي ميتوان گفت كه در گذشته، هرگز به اين قدرت نبود.
حاصل سالهاي پر التهاب دهة سي، دورهاي درخشان در ادبيات و از جمله در ادبيات نمايشي بود. ظهور شخصيتهاي برجستة نمايشنامهنويسي، كه هريك از وقايع تاريخي و اجتماعي توشهاي اندوخته بودند، دوره ادبي مهمي را با عنوان «نويسندگان دهه چهل» رقم زد.
همزمان با انقلاب1357 تحول و دگرگوني در همة عرصههاي اجتماعي و به تبع، فضاي فرهنگي و هنري ايران به وقوع پيوست و در حيطة فعاليتهاي نمايشي، اولين رخداد، تعليق نسبي تئاتر بود. حرفة تئاتر در برابر مختصات انقلابي، جايگاه خود را نيافته بود و از سوي ديگر، سياستگذاران اين عرصه ميبايست تعاريف و معيارهاي جديد را به اقتضاي شرايط جديد ارائه ميدادند. بهدليل دگرگونيهاي بنيادين حاصل از انقلاب اسلامي، عده زيادي از هنرمندان تئاتر از كشور خارج شدند. همچنين گروهي از افرادي كه در رشتههاي خاص از نمايش مانند اپرا و رقص فعاليت ميكردند خودبهخود با تحولات موجود، از صحنههاي هنري كنار رفتند. تئاتر نيز مانند ساير نهادهاي فرهنگي هنوز در جايگاه تثبيت شدهاي قرار نگرفته بود كه با آغاز جنگ در سال1359 و تلفيق آرمانهاي انقلابي و انگيزههاي دفاع و مقاومت، ضرورت ایجاد نهادهای تبلیغاتی و استفاده از رسانههای گوناگون – از جمله تئاتر- در جهت اشاعه ایدئولوژی حاکم بر جامعه انقلابی و در حال دفاع، احساس شد.
در سالهای اخير فعالیتهای تجربی تئاتر از گستردگي و تنوعي بيش از پيش برخوردار بوده است. اگر تا پيش از اين مهمترين وقايع روز، اجتماع و سياست، حرف اول جریانهای مهم تئاتری دوران خود بودهاند، در سالهاي اخير باتوجه به افزايش فعاليتهاي عرصة پژوهش تئأتر و درهم شكستن مرزهاي هنر و انديشه و فرهنگ، تئاتر مجال ارائه تعابير مدرن از وقايع موجود بوده است. اگرچه محصول تئاتر طي اين ساليان همچنان برخاسته از دلمشغوليها و انديشههاي اساسي انساني بوده اما از وجه ارتباط جمعي تئاتر كه مهمترين بنيان اين ابزار فرهنگي است كاسته است و سالنهاي تئاتر عموماً تنها توسط دانشجويان و فعالان تئاتر پر ميشود و اجراهاي تئاتر به گفتماني مبهم در ميان دستاندركاران دور و نزديك تئاتر بدل شده كه روزبهروز با دغدغههاي بنيادين مردم و اجتماع بيگانهتر ميشود.
تاریخ نگاری تئاتر در ایران:
نگاهی گذرا به تاریخ تئاتر در ایران در کنار کتب و اسنادی که این تاریخ را ثبت کردهاند نشان میدهد که: آنچه درباره تاریخ تئاتر ایران اتفاق افتاده، طبیعتاً بهدلیل عدم وجود سنت و جریان رسمی تاریخنگاری هنر، بسیار گسستهتر از جریان غربی تاریخ تئاتر است. نکتهای که موکداً باید به آن اشاره کرد این است که ظهور و پدیداری تئاتر در ایران – به معنای امروزین آن– فرایندی کاملاً سیاسی است. وجود مبنای صرفاً سیاسی و روشنفکری برای هنر اجتماعی و عمیقاً فرهنگی تئاتر، سبب میشود روشها و رویکردهای تاریخنگارانه تئاتر ایران نیز از الگوهای موجود جهانی تبعیت نکنند. به عبارتی، در مقاطع مختلف تاریخ نمایش در ایران، عوامل بیرونی اثرگذار بر جریانهای تئاتری، روش نگارش خاصی را به معدود کتب تاریخ تئاتر در ایران تحمیل کردهاند و گاه نگرشها و سلیقههای شخصی، تلاش بر بهرهبرداری از نام و ننگ تاریخی داشتهاند.
بهنظر میرسد نارسایی عمده این پژوهشهای تئاتری را باید در خصوصیات ماهوی تئاتر جستجو کرد. چنانکه پیش از این ذکر شد، عدمتعامل ثبت تاریخی با رخداد زنده تئاتری منجر به این نتیجه شده است که عموم این پژوهشها بر مبنای ادبیات مکتوب نمایشی شکل گرفتهاند. مضافاً اینکه فقر تئاتر ایران در حوزه نظریه اجرا نیز باعث شده که تئاتر ما در طول تاریخ خود، مصرفکننده نظریات غرب باشد و ارزش و اعتبار خود را تنها در آنچه که از طریق چاپ، ثبت و ضبط شده متمرکز کند.
در دو دهه اخیر تئاتر ايران، عرصه تجربههاي گوناگون و پراكندهاي بوده است. تركيب و تلفيق گونهها و شيوههاي مختلف اجرايي، خصوصيت بسياري از نمايشهاي اجرا شده در اين سالهاست كه گهگاه به بروز خلاقيتها و خلق نقاط عطفي در تئاتر ايران نيز منجر شده است. اما تداخل بيش از پيش مرزهاي نويسندگي و كارگرداني تئاتر، تأكيد بر جنبههاي اجرايي را سبب شده و نگارش بر اساس رويكرد اجرايي متن، باعث فاصله گرفتن نمايشنامهها از اصول و الگوهاي خلق متن دراماتيك بهعنوان يك نوع ادبي ماندگار، شده است. از يكسو حضور و مطرح شدن در جشنوارهها اولين چشمانداز فعاليت تئاتري بوده است و از سوي ديگر، گرههاي ناگشوده چاپ و انتشار و فروش نمايشنامهها باعث شده كه دستاندركاران تئاتر، مهارتهاي اجرايي را جايگزين انگيزة به جاي گذاشتن نمايشنامههاي ارزشمند نمايند. با نظري به نمايشنامههاي چاپ شده در اين ساليان (كمتر از صد عنوان نمايشنامه در طي15 سال) درمييابيم كه مهمترين اين نمايشنامهها به اعتبار توفيق نسبي در اجراهاي عمومي بهچاپ رسيدهاند. اين امر باعث شده كه بخش عمدهاي از فعاليت هاي نمايشي در اين سالها به ادبيات نمايشي مكتوب ايران نپيوندند و طبعاً بررسي تاريخي تئاتر در مقاطعي از زمان دچار اختلال شود. به عبارت ديگر، خط سيري كه در نمايشنامههاي چاپ شدة ايران ديده ميشود، با وقايعي كه بر صحنههاي تئاتر در جريان بوده انطباق ندارد.
با توجه به مشکلاتی که بر سر راه تاریخنگاری تئاتر جهان بهصورت عام و در ایران بهصورت خاصتری وجود دارد، دو ضرورت مؤکد احساس میشود:
1.ایجاد تشکل و سازمانی رسمی که با حمایت و همکاری همهجانبه دولتی، اجراهای تئاتری را به موازات متون ادبی نمایشی، وقایعنگاری کنند.
احتمالاً چنین فعالیتی در درازمدت، شناخت و بینشی عمیقتر نسبت به ماهیت ملی تئاتر ایران نیز بهدست خواهد داد.
2.استفاده از فضای مجازی در تولید کتب تاریخی تئاتری
بهنظر میرسد طراحی کتب الکترونیکی بهنوعی میتواند درآمیختگی و همزمانی موجود در فعالیت پیچیده تئاتر، از متن به اجرا، و از اجرا به تفکیک سبکهای اجرایی در حوزه نظری را پوشش دهد.
منابع:
_ آژند، يعقوب، نمايشنامهنويسي در ايران، (از آغاز تا1320 هـ.ش)، چاپ اول، تهران، نشر ني،1373
_ آرينپور، يحيي، از صبا تا نيما، (تاريخ صد و پنجاه سال ادب فارسي)، چاپ چهارم، تهران، انتشارات فرانكلين،1355
_ اسكويي، مصطفي، سيري در تاريخ تئاتر ايران، چاپ اول، تهران، نشر آناهيتا اسكويي،1378
_ براكت، اسكار، تاريخ تئاتر جهان، هوشنگ آزاديور، چاپ دوم، تهران، انتشارات مرواريد، 1375
_ جنتي عطايي، ابوالقاسم، بنياد نمايش در ايران، چاپ دوم، تهران، انتشارات صفيعليشاه،1356
_ جوانمرد، عباس، تئاتر، هويت و نمايش ملي، چاپ اول، تهران، نشر قطره،1383
_ خلج، منصور،نمايشنامهنويسان ايراني از آخوندزاده تا بيضايي،چاپاول، تهران،نشر اختران، 1381
_ شهرياري، خسرو، كتاب نمايش (فرهنگ واژهها، اصطلاحها و سبكهاي نمايشي)، چاپ اول، 1365
_ ماینر،ورنون هاید،تاریخ تاریخ هنر،چاپ اول،تهران،فرهنگستان هنر،1387
_ ملكپور، جمشيد، ادبيات نمايشي در ايران، چاپ اول، تهران، انتشارات توس1363