در این مطلب سعی برآن است تا با تمرینات ساده و البته قابلتوجه که معمولاً در آموزشهای خلاق در نمایشنامهنویسی استفاده میشود به نقش ژانرها و قالبهای نوشتاری و عکسالعمل شخصیت در مقابل آنها بپردازیم؛ که نهایتاً نتایج مفیدی در تمرین دیالوگنویسی بهدست میآوریم. تمریناتی که قطعاً برای افرادیکه علاقه به نوشتن نمایشنامه و یا حتی داستان هستند تمرینات مفیدی خواهند یود.
حال در ابتدای تمرین لازم است داستانی را مشخص کنید. ما در اینجا داستانی ساده با خط طرحی مستقیم و بدون پیچیدگی را مثال میزنیم. رمان «پینوکیو» نوشتهی: کارلو کلودی.
در قدم اول سعی کنید دادههای داستانی را برای خود بهصورت لیستوار بنویسید که این دادهها را بعداً در نوشته مورد اشاره و یا دیالوگهای خود بهکار ببرید.
مثال:1. مردنجاری (ژپتو) عروسکی چوبی (پینوکیو) میسازد.
2.فرشته مهربان متوجه آرزوی ژپتو میشود.
3. پینوکیو را زنده میکند.
4. ژپتو خوشحال اورا به مدرسه میفرستد.
5. پینوکیو به چادر خیمه شببازی میرود.
6. رئیس خیمه شببازی قول معروفیت به او میدهد و پینوکیو هم در مقابل عموم مردم شروع به رقص و شادی میکند.
7. زندانی کردن پینوکیو توسط عروسکگردان بدجنس.
8. دیدن پری مهربان و سوال که چرا آنجاست
9.دروغ پینوکیو که کسی اورا دزدیده و به اینجا آورده.
10. دراز شدن دماغش در اثر دروغ گفتن.
و... (میتوانید بقیه داستان را شما به همین صورت ادامه دهید)
* حال این ماجرا را بهصورتهای مختلفی باهم مینویسیم تا تأثیر قالبهای مختلف را بر عملکرد، لحن، و... شخصیتها ببینیم.
** این ماجرا را بهصورت مونولوگی بنویسید. (وقتیکه در شکم نهنگ اسیر شده)
اما این تقدیر شوم من بود. تقدیر بادهای تندر شکم نهنگی که بجز ماهیان مرده همدمی ندارد. پدر ژپتو هنوز آن صداهای موسیقیوار که بر چوبها میکوبیدی... تقتق (دستش را روی گوشهایش میگیرد) نه... نه... این من بودم که تورا در غبار روزگار گم کردم (ناگهان موجی شدید بهطرفش میآید و اورا در خود فرو میبرد) ببرد. مرا در خود غرق کن. نابود کن ای موج سهمگین تا همچین کودک شیادی در دنیا نباشد. (موج بيشتر میشود. ترسیده) کمک... کمک کنید. (موج اورا به طرفی پرت میکند) دارم میمیرم. (ناگهان متوجه نور ضعیفی در روبرو میشود و موج هم متوقف میشود)
** سخنرانی در ارتباط با نقش دروغگویی بر روانشناسی کودک:
مثال: همه مادر طول روز با افراد دروغگو مواجه شدهایم. افرادیکه بدون دلیل داستانهایی خلاف واقعیت را برای دیگران بازگو میکنند. البته از نظر روانشناسی دروغگویی ارتباطی با بیماریهایی مثل توهم، خودشیفتگی، کمبودهای شخصیتی هم دارد. برای روشنتر شدن مطلب برایتان مثال میزنم: پینوکیو، نمونهی کاملاً مشهودی که گسترش این بیماری در این بچه نشان میدهد که شیوع آنرا در این بچهی غیر انسانی هم مشاهده میکنید. همانطور که میدانید او بهدلیل کمبودهای عاطفی و مادی (وضعیت بد اقتصادی پدر) دست به جبران کمبودهای شخصیتی خود میزند و منجر به دروغگوییهایی از نوع پیشرفته میشود. دروغهای متعدد میگوید بلکه کمبود شخصیت خودرا به دوستان و اطرافیانش گربه نره، فرشته مهربان نشان دهد. کار به درجهای از پیشرفت میرسد که این کودک دست به توهمپذیری میزند. بله چال کردن سکههایی تا تبدیل به درخت پول شوند و این نمونهی آشکار که با تحقیقات پژوهشگران بهدست آمده یکی از معضلات مخرب در شخصیت روانشناسی این کودک است. باورپذیری توهم که قطعاًٌ کودک را در ادامه پیشرفت به فردی نابهنجار در اجتماع تبدیل خواهد کرد...
** پلیسی:
بازپرس: توجه کنید طبق تحقیقات پلیس، شما چندروز در خانه نبودید.
پینوکیو: اما دلیل عاقلانهای نیست تا هر کی خونه نباشه متهم به آدمربایی بشه.
(بازجونگاهی به پرونده روی میز میکند)
بازپرس: گویا شما سابقه سوءپیشنه هم دارید. زندانی شدن در خیمه شببازی.
پینوکیو: اون فقط یه اتفاق ساده و بدشانسی بود.
بازپرس: گوش کنید دوباره تکرار میکنم شما آنشب در کالسکهای که به طرف شهر بازی میرفته شناسایی شدهاید.
پینوکیو: آقای بازجو درسته که من یه کم سربه هوام اما دلیل گم شدن یک شبه تعدادی زیادی از بچهی شیطون و تنبل هیچ ربطی به من نداره. (باخنده و تمسخر) خصوصاً افزایش الاغها تو شهر.
بازپرس: (جدیت) لطفاً موضوع را به حاشیه نکشانید. پاسخ مرا درست بدید شما در آن کالسکه با تعدادی بچه بودید؟
(پینوکیو سکوت میکند، بازجو دوباره تکرار میکنم)
بازپرس: شما آنشب در کالسکه بودید؟
(پینوکیو باز هم سکوت میکند. بازجو متوجه کلاه روی سر پینوکیو میشود)
بازپرس: این چیه رو سرتون؟
پینوکیو: کلاه! وکلاه زدن هم جرم نیست.
بازپرس: درش بیار
پینوکیو: نه
(بازپرس از پلیسهای دیگر میخواهد کلاه را از سر پینوکیو بیرون بیاورند. او مقاومت میکند. ناگهان کلاه برداشته میشود و گوشهای بلند الاغ گونهاش در مقابل همه نمایان میشود.)
و...
شما میتوانید این تمرینات خیلی بهتر از آنچه نوشتهام با دقت بیشتری بنویسید، در موضوعات مختلف مثل: برشی از یک آگهی گم شده (وقتیکه پینوکیو پدرش را پیدا نمیکند آگهی در روزنامه میدهد تا اورا پیدا کند)، یا بهصورت خبری شایعهوار، بهصورت پانتومیم (توجه کنید بدون داشتن دیالوگ و فقط حرکت شخصیتها (بازیگر) و افکتهای صدا را مینویسید) یا اعترافات یک بچهی گناهکار، تماسهای تلفنی پینوکیو برای کوچک کردن دماغش و عمل زیبایی، اصلاً بهصورت گزارشی سیاسی که معمولاً از پینوکیو بسیار زیاد در مباحث طنز سیاستمداران استفاده میشود و یا پینوکیو طی گفت وگویی با فرزند خود به دروغگویی و نقش آن در زندگیش اشاره میکند، کمدیهای اجتماعی و... مینوانید بنویسید. این بستگی به خلاقیت و قوه تخیل شما دارد که شخصیتهای اصلی و یا فرعی را چطور در زندگی روزمره و یا وقایع اطراف خود بگنجانید و در قالب آن به شخصیتها اجازه گفت وگو، حرکت و بیان احساسات خود بدهند و با این نگرش شخصیت به موضوعات نگاه کنید و نهایتاً به این نتیجه برسیم: که در زیر ساخت داستانهای معمولی و حتی نامآشنایی که بارها خواندهایم به داستانهای دیگری و نمایشنامههای متفاوت و جدیدتری میتوان رسید و از آنها ایده گرفت.
و البته یادآور میشویم: دیالوگنویسی که تقریباً میتوان گفت عنصر جداییناپذیر تئاتر و نمایشنامهنویسی و یکی از وجوه مشترک داستان و نمایشنامه هم هست را بدینوسیله در خود تقویت کنیم. پس از داستانهای اطراف ایده بگیرید و شروع به نوشتن دیالوگ کنید.