یکروز می خواهید موضوعی را که تازه به ذهنتان رسیده را بنویسید. یکروز تمایل دارید که روزمرههایتان را در وبلاگتان بنویسید. یکروز تصمیم میگیرید که کتابی که به تازگی خواندنش را آغاز کردهاید را تمام کنید.
یکروز...
باور کنید، من میفهمم شما چه احساسی دارید. سالها من میخواستم که نویسنده شوم اما در حقیقت چیزی نمینوشتم. من ایدههای زیادی در سر داشتم اما هیچوقت آنها را روی کاغذ نیاوردم.
اما چرا؟ بخاطر اینکه همیشه منتظر بودم که زمان مناسب برای نوشتن فرا برسد. من احساس میکردم که یکمرتبه و به طرز معجزه آسایی به من الهام میشود. اگر خودم نخواهم و کاری انجام ندهم این وقت آزادی که منتظرش هستم تقریباً هیچوقت نمیآید.
اگر شما با خودتان کلنجار بروید تا زمان و انرژی لازم داشته باشید که بنشینید و بنویسید باید بگویم که شما تنها نیستید، در حقیقت «پیدا کردن زمانی برای نوشتن» یکی از دغدغههای همیشگی من بوده است و زمانیکه با نویسندگان روبرو میشوم از آنها در این مورد سوال میکنم.
چند دلیل وجود دارد که شما هیچوقت زمان مناسبی برای نوشتن پیدا نمیکنید:
1- نوشتن کار مشکلی است
من به مدت سهسال مینوشتم (در آنزمان یک رمان را تمام کردم) و من هنوز که هنوز است وقتی تصمیم به نوشتن میگیرم خودم را نسبت به ادامه نوشتن بیمیل میبینم.
نوشتن کار آسانی نیست و نیاز به انرژی روحی و روانی دارد. برای اغلب ما پروسه نوشتن یک پروسه فکر کردن نیز هست. برای نمونه وقتی شما در وبلاگتان آگهی برای تقاضا به کار قرار میدهید ناچار خواهید بود که راجع به آنچه که پیشنهاد میدهید کاملاً توجیه شده باشید.
کارهای بسیاری هست که نسبت به نوشتن بسیار سادهتر هستند. انجام دادن کارهای خانه، وبگردی در توییتر، درست کردن قهوه.
قطعاً روزی احساس میکنید که داستان به شما الهام میشود و بیصبرانه میخواهید سراغ کیبوردتان بروید اما این روزها بهندرت پیش میآیند.
2- نوشتن به تمرکز و حریم خصوصی نیاز دارد.
پیدا کردن بهترین زمان برای نوشتن تنها دغدغه نویسنده نیست. گاهی شما نیاز دارید که ابتدا جایی را پیدا کنید که در آنجا بتوانید به نوشتن بپردازید. این مسئله حتی وقتی شما روی کاناپه نشستهاید و لپتاپتان جلویتان است ولی تلويزیون روشن است و اهالی خانه با یکدیگر مشغول گفتگو هستند نیز ممکن است اتفاق بیافتد.
من شخصاً در شرایطی که دیگران بتوانند صفحه نمایش لپتاپم را ببینند به هیچ وجه نمیتوانم کلمهای بنویسم (حتی اگر متن من را نخوانند) و مطمئنم که بسیاری از نویسندگان مثل من چنین احساسی در نوشتن دارند. برای اینکه برای نوشتن بهحد کافی احساس امنیت کنید نیاز به یک محیط خصوصی و مطمئن دارید.
منظورمان از بهترین جا ناکجا نیست. شما میتوانید از زمان جادویی خود در روزی که خانواده مشغول انجام کارهای خودشان هستند و یا به پارک رفتهاند و شما در خانه تنها ماندهاید برای نوشتن استفاده کنید. اما کی چنین اتفاقی میافتد؟
3- نوشتن مهم است اما (معمولاً) ضروری نیست.
نوشته شما مهم است حتی اگر هیچکس دیگری اینگونه که شما فکر میکنید نیاندیشد. اگر رمانی را به پایان رساندید ممکن است اولین قدم را در راه شغلی سودمند برداشته باشید. اگر مرتب در وبلاگتان مطلب بنویسید خواهید توانست یک سکوی پرتاب قدرتمند برای خود بنا کنید و وقتی این کتاب الکترونیکی را به پایان رساندید چیزی برای فروختن به خوانندگان وبلاگتان خواهید داشت.
علاوه بر این، نوشتههای شما مهم هستند چرا که بخشی از اندیشه و وجود شما را آشکار میکنند. مطمئنم وقتی که برای نوشتن برنامهریزی میکنید بسیار خوشحال هستید و وقتی هفتهها و ماهها میگذرد و هنوز نتوانستهاید کلمهای بر کاغذ بیاورید احساس ناخوشایندی دارید.
مسئله این است که «نوشتن یک داستان احتمالاً یکی از امور لیست کارهای روزانه شما نیست» اما کارهای وقتگیر دیگری مثل کارهای خانه همیشه جزو این لیست هستند و گاهی انجام کارهایی که شما مشغول به آن هستید آنقدر وقت شما را میگیرند که شما را ناچار میکند نوشتن را به پایان لیست خود منتقل کنید.
در این شرایط شما چه کاری میتوانید انجام دهید؟
نوشتن را تا یافتن یک زمان مناسب متوقف کنید.
نه، برای خود الزامی ایجاد کنید که دو ساعت زمان در هفته آینده را به نوشتن اختصاص دهید. در هفته 168 ساعت وجود دارد شما میتوانید دو ساعت آنرا برای انجام کاری که به آن علاقه دارید صرف کنید. شاید این زمان کافی نباشد اما حقیقتاً بهتر از هیچ است.