مصاحبه با«آنتوني وارالو»/مترجم «شادي شريفيان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

دومین مجموعه داستان آنتونی وارالو، «با صدای بلند»، برنده‌ی جایزه‌ی ادبی Drue Heinz سال 2008 شد. اولین مجموعه داستان او، «امروز در تاریخ»، برنده‌ی جایزه‌ی داستان کوتاه جان سیمونز در سال 2005 شد. او موفق به دریافت کمک هزینه تحصیلی NEA در ادبیات شد و داستان‌هایش در مجله‌هایی چون گتیسبورگ، نیوانگلند، عصر تاریخی، داستان کوتاه امریکایی و... چاپ شدند.

در حال حاضر ایشان استادیار ادبیات انگلیسی در کالج چارلزتون و مشغول به ویرایش داستان اسب دیوانه هستند. سال قبل آنتونی با داستان «دشمن من» برنده نهایی مسابقه‌ی میکرو آوارد 2011 بود. مصاحبه با ایشان را درباره‌ی این داستان در زیر بخوانید. امسال با داستان «بسیار شگفت‌انگیز» دوباره در این مسابقه شرکت کرده است و یکی از سه نویسنده‌ی شناخته شده‌ی این مسابقه طی چندین سال متوالی است.

مصاحبه‌کننده: داستان‌کوتاه را چطور تعریف می‌کنید؟

آنتونی: به‌نظر من داستان‌کوتاه به هرگونه روایتی گفته می‌شود که کمتر از 1000 کلمه داشته باشد، یعنی داستان را طوری تعریف کنی که بیشتر از طول خود داستان به‌نظر برسد.

مصاحبه‌کننده: انگیزه‌ی شما برای نوشتن اولین داستان کوتاهتان چه بود؟

آنتونی: من همیشه داستان‌کوتاه می‌نوشتم، ولی وقتی چندسال پیش درگیر کار روی یک رمان بودم تعداد بیشتری داستان‌کوتاه در آن برهه‌ی زمانی نوشتم. رمان چندان خوبی نبود و من این موضوع را می‌دانستم، ولی همچنان به آن کافه‌ای که عادت به نوشتن در آن داشتم می‌رفتم و روی رمانم کار می‌کردم و بدنبال راه چاره‌ای بودم. پس از گذشت چندروز، خسته از اینکه بدون هیچ نتیجه‌ای از کافه برمی‌گشتم، تصمیم گرفتم فقط در صورتی به خودم اجازه‌ی رفتن به کافه را بدهم که چیزی بنویسم.

این قانون اینقدر مورد استقبال خودم قرار گرفت که یک قانون دیگر هم وضع کردم: بایستی تا قبل از ترک کافه یک داستان کامل می‌نوشتم. نمی‌دانم ایده‌اش را از کجا گرفتم، اما تصمیم گرفتم امتحانش کنم، یکجور چالش خودخواسته بود. آن‌زمان بود که من بیشتر داستان‌کوتاه‌هایم را نوشتم: در کافه می‌نشستم و سعی می‌کردم داستانی را تمام کنم. همیشه موفق نمی‌شدم اما معمولا ً‌چیزی داشتم که دفعه‌ی بعد که می‌خواهم شروع به نوشتن کنم آنرا شکل بدهم. داستان‌‌کوتاه‌هایی که در زمان وقفه‌ی افتاده به‌هنگام کار روی رمانم نوشته بودم خیلی خوب از آب درآمدند حتی بهتر از خود رمان، موفقیت بزرگی برای من بود.

مصاحبه‌کننده: چه چالش‌ها و پاداش‌هایی برای یک داستان‌نویس کوتاه وجود دارد، که الزاماً به باقی فرم‌های نویسندگی ارتباطی نداشته باشد؟

آنتونی: خیلی چیزها! بهترین چیز برای من این است که از یک داستان یا یک جذبه، سراغ دیگری بروم بدون اینکه مجبور باشم روی موضوع یا داستان خاصی مدتی طولانی بمانم. من معمولا ً‌خیلی آرام می‌نویسم و از آزادی ِ رفتن به داستان بعدی بدون تحمل کردن داستان قبل برای هفته‌ها و ماه‌ها لذت می‌برم (گرچه آنها را زیاد مرور می‌کنم.)

همین‌طور دوست دارم از تکه‌ها و باقی‌مانده‌های داستان‌های دیگرم چیزی بسازم (کاری که گاهی انجام می‌دهم) یا از دفتر خاطراتم یا حتی بخشی از یک دیالوگ یا عکس ایده بگیرم و آنرا وارد داستان کنم. شیوه‌ی داستان کوتاه به این‌صورت است که هر چیزی به کارتان می‌آید!

مصاحبه‌کننده: ممکن است برای ما بگوئید از تبدیل «ایده» به داستان ِ نهایی چه پروسه‌ای طی می‌کنید؟

آنتونی: حتما ً. داستان‌های کوتاه من معمولا ‌با یک عکس یا یک خط دیالوگ یا چیزی‌که اخیرا ً‌دیده‌ام یا شنیده‌ام و بعد در دفترم یادداشت کرده‌ام، شروع می‌شود. به‌عنوان مثال برای داستانم «دشمن ِ‌من»، که در مورد پسری است که فکر می‌کند یک دشمن «مرموز» در طول روز او را دنبال می‌کند ایده‌ی آن‌را از پسرم وقتی‌که مهدکودک می‌رفت گرفتم، با یکی از دوستانش مشکل پیدا کرده بود و همکلاسی‌اش را «دشمن» صدا می‌کرد، مثلا ً می‌گفت: «امروز نهارم را با سارا، رابرت، جرمی و دشمنم خوردم» یا «دشمنم واقعاً عاشق این بازی ویدیوئیه» یا «این برنامه‌ی تلویزیونی محبوب ِ دشمنمه» و... . ایده‌اش جالب بود دشمن‌ام! کی دشمن نداره؟ - و داستان را به دنیای بزرگسالان تعمیم دادم، راوی به شرح این می‌پردازد که چطور دشمنش روزش را خراب کرده.

بعد از اینکه نسخه اولیه دست‌‌نویس را نوشتم، چندبار داستان را با صدای بلند خواندم. این کار معمولا ً‌به من کمک می‌کند ببینم کدام یک از جمله‌ها مشکل دارد. تأکیدم را روی شروع و پایان داستان می‌گذارم، این چند خط معمولا ً تأثیر بیشتری روی داستان کوتاه دارند و باید درست درآورده شوند. داستان را آنقدر مرور می‌کنم که دیگر احساس کنم جائی مشکل ندارد. بعد آنرا کنار می‌گذارم و بعداً ‌سراغش می‌روم و دوباره بازخوانی می‌کنم.

مصاحبه‌کننده: چه‌چیز باعث می‌شود یک داستان کوتاه عالی باشد؟ وقتی یک داستان کوتاه می‌نویسید از کجا می‌فهمید خوب از آب درآمده است؟

آنتونی: خیلی سخت است بگوئی چطور، مسلماً دادن ِ اسم «عالی» یک چیز کاملا ً ذهنی‌ست، اما من فکر می‌کنم بهترین داستان‌های کوتاه آنهایی هستند که به روایت داستان می‌پردازند، خواننده را سرگرم می‌کنند و در رقابت برای جهانی شدن هستند. منظور از جهانی شدن این است که داستان به مسایلی بیشتر از آن مشکلاتی بپردازد که فقط در دنیای داستان وجود دارد. درعوض، داستان به‌نظر می‌رسد برای ورود به دنیایی بزرگتر پیشی می‌گیرد، جایی که نوعی حقیقت در آن نهفته است. این بهترین حس برای من است، حس حقیقتی که داستان به هنگام خواندن برایت به ارمغان می‌آورد بهترین حس است. من می‌گویم بله؛ هنگام خواندن خط آخر این دقیقاً همان چیزیست که اتفاق می‌افتد و من این کاراکترها و احساساتشان را انگار برای خودم باشد حس می‌کنم.

ولی هیچ‌وقت نمی‌دانم داستانی که نوشته‌ام خوب است یا یک داستان متوسط است. وقتی نامه‌های رد قبول یکی یکی از راه می‌رسند، من با خودم فکر می‌کنم چرا این یکی رو دوست نداشتن؟ این داستان چی کم داشت؟ یک نویسنده خیلی اطلاع دقیقی از از اینکه در داستانش چه کار می‌کند ندارد و گاهی نیاز به یک خواننده‌ی بیرونی دارد تا به او در ویرایش داستان کمک کنند. نکته‌ی دوست داشتنی در مورد داستان‌کوتاه این است که اگر داستان خوبی از آب درنیاید، می‌تونید برید سراغ بعدی.

مصاحبه‌کننده: نویسنده این ژانر چه اشتباهاتی ممکن است انجام دهد؟ آیا الگوی خاصی برای پیروی در کار شما وجود دارد یا خیر؟

آنتونی: معمولا ً وقتی یک داستان‌کوتاه خوب از آب در نیاید مشکل مربوط به مقدمه‌ی آن است. نویسنده انرژی لازم برای ساخت فرض اولیه داستان نگذاشته (اینکه کی، کجا، چی و کِی را در جزئیات مشخص کند) و بنابراین همه چیز پیچیده می‌شود. مشکل معمول ِ دیگر یا بهتر بگویم حقه، تعلیق ساختگی است. تعلیق ساختگی زمانی صورت می‌گیرد که نویسنده از قصد، خواننده را در مورد حتی ساده‌ترین مسایل به اسم «تعلیق» در ابهام نگه می‌دارد، به این امید که خواننده فکر می‌کند «چه اتفاقی دارد می‌افتد؟» خواننده همچین کاری نمی‌کند. بله ممکن است شما مقداری تعلیق بخواهید به داستانتان اضافه کنید، اما تعلیق زمانی خوب است که نویسنده مسایل پایه را واضح و تاحد امکان کامل بیان کرده باشد و حالا خواننده را تحریک کند به پرسیدن اینکه «حالا چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ این کاراکترها من رو مجذوب خودشون کردن.» خواننده این داستان را می‌خواند، ولی با یک حس درست از تعلیق.

مصاحبه‌کننده: پیشنهاد شما برای اینکه یک نویسنده در ژانر داستان‌کوتاه موفق باشد چیست؟

آنتونی: برای خواننده داستان را تعریف کنید. داستانی که ارزش شنیدن داشته باشد، هنرمندانه روایت شده باشد و با خواننده درست برخورد کند. سعی نکنید به آنها نشان دهید چقدر باهوش و بامزه و متفاوت از بقیه هستید و اینکه چه نویسنده‌ی باهوش و حساس و بااستعدادی هستید - فقط برای خواننده داستان را تعریف کنید. همین .

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692