داستان و تحليل فيلم «پس از زندگي»محمدرضا عبدي

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

نام فیلم: پس از زندگی (After Life)

کارگردان: Agnieszka Wojtowicz-Vosloo

محصول سال: 2009

سبک فیلم: Drama | Mystery | Thriller

مدت زمان: 104 دقیقه

 

داستان فیلم

 

اِنا تیلور معلمی که زندگی چندان رابطه رضایت­بخشی با نامزدش پُل کلمن ندارد در یک شب بارانی طی یک سانحه رانندگی جان خود را از دست می­دهد. جسد او به مرده­شور خانه­ای منتقل می­شود که متصدی آنجا قادر است با مُرده­هایی که بین مرگ و زندگی هستند صحبت کند. او ابتدا مرگش را انکار می­کند و به زندگی­ای چنگ می­اندازد که به قول متصدی کفن و دفن آنجا ارزش چنگ انداختن را نداشته است. او پشیمان است از اینکه خیلی از کارهایی را که می­بایست انجام نداده است. او دایماَ دنبال دلیلی دال بر مردنش می­گردد. تا وقتیکه متصدی کفن و دفن از او می­خواهد جلوی آیینه بایستد و خود را تماشا کند. وقتی در آینه خود را شبیه یک جسد می­بیند برای نخستینبار می­پذیرد که واقعاً مرده است.

زندگی اِنا همیشه پوچ و تو خالی بوده است. و هرچه که زمان می­گذرد او بیشتر پی به زندگی بیهوده­اش می­برد. او به مرور زمان درمی­یابد که خیلی زودتر از اینها مُرده است. اِنا واقعاَ نمی­داند که از زندگی چه می­خواسته است. او می­گوید: «عشق می­خواستم». عشقی که داشت اما هرگز آنرا نمی­دید و همیشه از خود می­راند. پُل، دیوانه­وار عاشق اِنا بوده است اما همیشه از جانب او طرد می­شده است. اِنا در توجیه کارش چنین می­گوید: «از همان دوران کودکی از مادرم آموختم که عاشق شدن بهمعنای رنج بردن است. به همین دلیل از عشق به پُل همیشه گریزان بودم و جرأت ابراز عشقم را نسبت به او نداشتم».

متصدی کفن و دفن از اِنا می­پرسد: «اگه یه شانس دیگه برای برگشتن به زندگیت داشتی چیکار می­کردی؟» اِنا اما پاسخ روشنی به این سوأل ندارد. چرا که شاید ظاهراً از مردن می­ترسد اما درواقع از زندگی کردن، بیشتر می­هراسد تا مردن. او تا به اینجا واقعیت مرگِ خود را پذیرفته است اما آنجا که از متصدی کفن و دفن می­پرسد: «آیا می­توانم برای آخرینبار خودم را در آینه ببینم؟» و غبار بازدم خود را بر روی آینه می­بیند دوباره شکش نسبت به مرگ تحریک می­شود. در ادامه پُل نیز که به هیچ عنوان نمی­تواند مرگ اِنا را بپذیرد و سخت دچار عذابوجدان شده است در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست می­دهد و از همان مرده شورخانه سر درمی­آورد.

 

 

 

تحلیل فیلم

 

این فیلم همانند فیلم «حس ششم» روایتگر زندگی برزخی پیش از مرگ است. فیلم از تعلیق بسیار خوبی برخوردار بوده و کشش بسیار بالایی دارد. به نحویکه حتی تا همان دقایق پایانی فیلم نیز بیننده نسبت به مرگ اِنا دچار ابهام است و درواقع همان شک و تردیدی که اِنا نسبت به مرگِ خود دارد مخاطبش نیز همان را تجربه می­کند.

علیرغم عقاید مختلفی که در رابطه با زندگی پس از مرگ وجود دارد مطالعات مختلفی نیز در این رابطه صورت گرفته است که برخی از آنها بهدور از اتخاذ دیدگاهی سوگیرانه و حفظ منافع عقیده یا مسلکی خاص، بهنحوی علمی به این مقوله پرداخته­اند. از لحاظ پزشکی اعتقاد بر این است که وقتی قلب انسان از تپش می­ایستد، خون به مغز او نمی­رسد و در پی آن ظرف 10 ثانیه فعالیت مغز باز می­ایستد. اما اینکه آیا هوشیاری انسان با وجود زوال مغز او همچنان پابرجا خواهد ماند یا خیر سؤالی است که هنوز پاسخ مشخصی برای آن وجود ندارد. بنا به گفته­ی برخی از افرادی که پس از این مرحله نجات یافته­اند و به زندگی بازگشته­اند تا دقایقی پس از توقف فعالیت مغزی همچنان هوشیاری وجود دارد.

همه می­دانیم که ما از لحاظ محدودیتهای اساسی هستی فرقی با یکدیگر نداریم. هیچکسی در سطح هشیار، این محدودیتهای وجودی را انکار نمی­کند. اما در سطحی عمیق­تر هر یک از ما همانند اِنا معتقدیم که قاعده­ی فناپذیری تنها برای دیگران صدق می­کند و خود را مبرا از این قاعده می­دانیم. همه ما احساس می­کنیم که خاص هستیم و در پسزمینه ذهنمان امیدواریم که بهنحوی از قانون مرگ جان سالم بهدر ببریم. می­توان گفت که انسانها این تفکر را از زمان کودکی تا بزرگسالی با خود به یدک می­کشند. حسی شبیه «توهم رهایی» که ویکتور فرانکل در کتاب «انسان در جستجوی معنا» از آن یاد می­کند. فرانکل متوجه شد که تمامی زندانیانی که در اردوگاه کار اجباری نازی­ها محکوم به اعدام بودند امیدوار بودند که حتی در آخرین لحظات اجرای حکمشان اتفاق خاصی بیفتد و از مرگ رهایی یابند.

تقلای شدید اِنا برای بازگشتن به زندگی دوباره در برخی از صحنه­های فیلم گویای حس جان­پرستی و زندگی­پرستی آدمهاست. حسی که شاید مخالفان و موافقان فراوانی داشته باشد اما در این فیلم به زیبایی به تصویر کشیده شده است. شورش و طغیان اِنا علیه متصدی کفن و دفن در واپسین لحظات مرگ خود برای زنده ماندن به معنی این است که او فقط پذیرفته که مرده است نه اینکه این امر را با تمام وجود پذیرفته باشد. و در واقع تسلیم شدن او در برابر مرگ از سر اضطرار و ناچاریست. سنکا می­گوید: «هیچ کس از طعم واقعی زندگی لذت نخواهد برد، جز آن کسی که می­خواهد و آمادگی رفتن از آن را داشته باشد».

اِنا که حالا با مرگ خود رودرو شده احساس می­کند که دوباره متولد شده است. اما افسوس که مجالی برای بازگشتن به زندگی دوباره نیست. شاید هیچ قسمتی از فیلم تأثیرگذارتر از این نیست که متصدی کفن و دفن از اِنا می­پرسد: «آیا با تمام این اوصافی که گفتی حاضری دوباره به این زندگی برگردی؟» و اِنا با اندکی تأمل و با نگاهی که خستگی زندگی از آن می­بارد می­گوید: «نه. خوشحالم که مُردم. خوشحالم که همهچیز تمام شد».

تماشای این فیلم شاید تلنگری باشد برایمان تا یادمان باشد چنان زندگی کنیم که گویی لحظه­ای که درآن قرار داریم آخرین لحظه زندگی­مان است. آلن شارپ در اثری به نام «یک درخت سبز» قبرستان مکزیکی کوچکی را توصیف می­کند که به دو قسمت مجزا تقسیم شده است: قسمت اول (dead یا فوت شده­ها): قبرهایی هستند که هنوز با گل­های رنگارنگی که بازماندگانشان برایشان آورده­اند مزین شده­اند و قسمت دوم (truly dead یا مرده­های واقعی): قبرهایی هستند که دیگر کسی به آنها توجهی نمی­کند و مرده­های خفته­ی درونشان در یاد و خاطرۀ هیچکسی زنده نیستند. از اینرو مردگان واقعی کسانی هستند که یاد و خاطره­شان نیز با مرگشان برای همیشه بهدست فراموشی سپرده می­شود. یالوم می­گوید: «هرچند مرگ از لحاظ جسمانی، آدمی را از بین می­بَرد اما فکر کردن و اندیشیدن به آن وی را نجات می­دهد». او در کتاب زیبای خود با عنوان «خیره به خورشید» می­گوید: «مرگ، هرلحظه با ماست و همچون خورشید بالای سرمان در حال تابیدن است. اما هرکسی را یارای خیره شدن به آن نیست». شاید اساسی­ترین سؤالی که با دیدن این فیلم به ذهن هر بیننده­ای متبادر می­شود این باشد که: آیا دوست داشتم بار دیگر زندگی کنم یا نه؟ آیا زندگی­ام، ارزش یکبار امتحان کردن را داشت؟ و اگر آری، چطور زندگی می­کردم و از زندگی چه می­خواستم؟ و اینجاست که می­گویند: «مرگ پایان آدمی نیست، با این وجود، بعضی­ها مرگشان زودتر از مردنشان فرا می­رسد».!

آدرس وب نويسنده: www.kolk.blogfa.com

 

 

 

 

 

 

دیدگاه‌ها   

#12 حسین خجسته 1401-11-01 23:53
مغزم رگ به رگ شد
#11 حسین خجسته 1401-11-01 19:14
پرت کردن وسایل و زنگ زدن به پل
و بخار تنفس روی اینه میگه انا زنده
بود ولی چرا اونجا که با قیچی
میخواست اون مرد رو بزنه نزد اگه
میزد مشخص میشد زندست
و اونجا که در رو باز کرد ولی
ترسید و برگشت اگه فرار میکرد
بازم میفهمید زندست یه کم کاری کارگردان رو نشون میدا
#10 اراد 1400-10-27 22:40
لعنتی
واقعا دیوانه کننده و اعصاب خوردکن بود
کارگردان لعنتی نذاشت بفهمیم که واقعا مرده
یانه
ولی به احتمال 99.9 دصد زنده بود
#9 نازنین 1399-11-17 01:05
اخه مغزم ترکید ،تحلیلش هم دقیق نمیدونست چی به چی شده میشد واضح بگن مرده شور روانی بوده یا عزراییل یا واقعا قدرت ارتباط داشته؟؟؟؟ فیلم ایراد زیاد داشت ولی من دنبال کشف داستانم
#8 مرتضی 1399-10-17 01:25
با سلام خدمت شما دوستان عزیز.تا حدودی داستان پس از مرگ رو حضرت علی که بنده ارادت خاصی به ایشون دارم بیان کردن.منتهی تقریبا ۱۴۰۰سال پیش.به قول الهی قمشه ای مرگ ترسی نداره.این جسمو ازمون میگیرن یه جسم دیگه بهمون میدن.این اتفاقات رو هم قران و هم اهل بیت گفتند.این فیلم تلنگریه برای کسانیکه آماده نیستن و فکر میکنن مرگ فقط مال مردمه.بیاید به هم محبت کنیم عشق بدیم واگر کسی چه من و چه هرکس دیگه از دنیا رفت براش دعا کنیم.ما بد نیستیم فقط بلد نیستیم چطور زندگی کنیم.انشالله خداوند روح همه مارو مورد رحمت خودش قرار بده.ویادمون نره خیلی زود برای کار خوب تو دنیا دیر میشه.همیشه از خدا خواستم وقتی مردم بگم اینقدر جذاب باشه که بگم کاش زودتر میومدم.
#7 سپیده 1399-10-09 22:41
جمع شدن بخار حاصل از تنفس.تزریق هایدرونیوم برماید که در فیلم هم اشاره شد و هم اسم دارو موقع تزریق مشخص بود،زنده به گور کردن جوجه،پرت کردن اشیا توسط انا،تماس تلفنی با پاول،صحبت با انا موقع قرار گیری در تابوت که اینجوری بهتره نترس و چنگ زدن به تابوت و خونی شدن انگشت و ناخن ....همه اینها نشون میده که انا زنده بوده و به خاطر تلقینی که توسط فرد مرده شور باور کرده و اینکه چندین روز غذا نخورده که باعث شده لز نظرر جسمی ضعیف بشه و به این باور دامن بزنه
#6 مهدی 1395-07-06 05:18
به نظر من فیلم پر از ایراد درسته که این تفسیر کوتاه به ظاهر جذاب بود ولی این حرفها برای مردم مشرق زمین بویژه ایران دیگه پیش و پا افتاده شده این که یه بار زندگی میکنیم و باید قدر اونو بدونیم رو هر بچه ای هم میدونه حالا درسته اکثرا فراموش میکنیم تا یه تلنگری میشه یادمون میاد ولی در کل فیلم خیلی شبهات داشت که کارگردان بی خودی مطرح میکنه و خودشم جوابی نمیده . اگه موهبت بوده چرا الیوت در آخر از عمد کاری میکنه که شوهره هم مست رانندگی کنه تا بمیره . اصلا چرا وقتی دختره میخواست بره بیرون نزاشت مگه نمیگفت کسی نمیتونه تو رو ببینه و بشنوه یا اون تماس تلفنی که آشکارا بر قرار شد . مرده که نمیتونه زنگ بزنه پس میشه گفت دختره اون لحظه زنده بوده . اگه با کارگردان رودررو صحبت میکردم میتونستم دهنشو آسفالت کنم اینقدر حرصمون داد آخرش هیچی
#5 رامتین 09197135193 1395-05-15 22:00
من کاملا با نظر آیدا موافقم. از کارایی که آنا قبل از خاک سپاری انجام میده و بخاری که رو آینه میشینه و تعجبی که الیوت از جا گذاشتن کلید مرده شور خونه بهش دست میده میشه فهمید آنا زنده بود.اما الیوت همون عزرائیل بود که اومده بود جونشو بگیره حتی آخر فیلم دیدیم که نامزد آنا رو هم تحریک کرد و اونو به سمت مرگ هدایت کرد. من فک میکنم که ما آدما وقتی به لحظه مرگمون نزدیک میشیم موجوداتی در کالبد انسان به ما نزدیک میشن و مارو آماده مرگ میکنن ویا حتی کاری میکنن که ما در لحظه مورد نظر بمیریم و من معتقدم ما انسان ها قابلیت اینو داریم که اونارو دور بزنیم و از مرگ فرار کنیم و عقب بندازیمش. واسه تائئد حرفم اشاره میکنم به صدقه دادن که خود خدا گقته مرگ رو عقب میندازه.
حرف در مورد این مسائل و موارد مشابه خیلی زیاده و من کلی حرف دارم اما اینجا نمیشه اگه کسی دوست داشت با شماره من در بالا تماس بگیره. 09197135193
#4 امید 1394-07-26 21:09
به نظر من فیلم تماشاچی رو فریب میداد تا تماشاچی نتونه زنده یا مرده بودن دختر رو قطعا بفهمه و به همین خاطر ناچار میشه فیلم رو تا اتنها تماشا کنه ... در واقع به نظر بنده فیلم بر اساس یه ایده داستانی بنا شده بود و ربطی به هیچ نظریه ای نداشت .
#3 ایدا 1394-07-12 01:32
با عرض سلام.من فیلم رو دیدم.به نظر من انا در طول فیلم زنده بود و مرده شور در واقع فردی بود که به اون ثابت کرد که مرده و نمیخواد زنده باشه.با پذیرش این موضوع انا قبول کرد که مردست ولی بدنش هنوز زنده بود.
زنده به گور کردن جوجه توسط پسر بچه که قراره ادامه دهنده راه مرده شور باشه هم نشانه ای دیگه از زنده به گور کردن انست.
در کل نکته ی فیلم مرگ یا زندگی انا نبود نکتش همونطور که اشاره شد مرگ پیش از مردن بود که خیلی از انسان ها دچارش شدن

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692