«ارتباط بدیهه سازی‌ها با تجربیات سطح ابتدایی‌اندیشی»،«امير كلاگر»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

ترسیمِ تجارب و کشاکش روحی غیرقابل شناخت با بیانی انتزاعی در نقاشی

(ارتباط بدیهه سازیها با تجربیات سطح ابتداییاندیشی)

 

در مقالهی پیش اشاره به نقش هنرهای غیر زبانی در برقراری گفتگو میان تجربیات سطح ابتداییاندیشی شده است. در دنبالهی آن، در این مقاله به ادامهی مباحث گذشته به توضیح و تشریح بیشترِ چگونگیِ نقش عناصر مختلف بهشکلی کلی- و همزمانی در بیان دیداری تجربیات سطح ابتداییاندیشی در قالب نقاشیهای انتزاعی پرداخته میشود.

کسی میاندیشد که قلب انسانهای مهربان به سبکی و زیبایی یک پروانه و قلب انسانهای سنگدل به سنگینی و تیرگی سنگ است. میشود این اندیشه را نوعی تفکر استعاری و یک قیاس تمثیلی دانست که برای ارائه و روایت آن میتوان بهعنوان مثال اینگونه به تصویرش کشید: انسانی با چهرهای پُر مهر و رنگهای سبک و روشن با قلب سرخی در کف دستانش که بهسوی جهان (حتی کیهان) همچون قاصدک میدمد و قلب در هوا تبدیل به پروانهی رنگینی میشود و به آسمان پر میکشد و در مقابل انسانی سنگدل با چهرهای عبوس و خطوطی تیره وقتی به قلبش که در کف دستهایش گرفته است میدمد، قلب تبدیل به سنگ شده و به زمین میافتد!

این یک تصویر چند جزئی ِ ناشی از تفکری قیاسی (و ثنویتگرا) است، اگر بخواهیم توسط زبان ارائهاش دهیم نیازمند در پی هم آمدن نشانههای زبانشناختی است، اما توسط نقاشی میتوان همین تصویر و موضوع را توسط عناصر و قسمتهایی که در کنار هم قرار میگیرند نشان داد و دست به توصیفی ایستا از یک تخیل پویا زد. این تضاد میان پویایی تخیل و ایستایی توصیف سبب القای حس حرکت و بُعد زمان میشود و نوعی نقاشی-فرایند را بهوجود میآورد. اما در اینجا زبان نقاشی در درون زمان جای ندارد بلکه زمان در چهارچوب زبان تصویری بهگونهای تعبیه شده که شبیه ماهیدودی بهنظر میرسد؛ ماهیِ زمان هست اما لغزندگیاش نه.

همچنین در نقاشی برای ترسیم روایتی شبیه به روایت بالا شاید میشود از تکنیکهایی نظیر تقسیم سطوح و فضاها و یا تابلوهای دوتکه و سهتکه استفاده کرد. با این تکنیکها ما با قسمتهایی مواجهیم که در پی هم میآیند و حتی همزمانی عناصر مختلف نقاشی در هر قسمت در خدمت این پیآیندی است. پیآیندی اغلب نمایانگر کنش، حرکت و فرآیند است و نیروی پویای تفکر را در خود بههمراه دارد و در خدمت انتقال تجربیات سطح علت و معلولاندیشی صوری و سطح منطقیاندیشی است، اما در انتقال تجربیات سطح ابتداییاندیشی، فضا یکپارچه است و ما با ترسیم تجربه مواجهیم و نه ترسیم روایت یا ترسیم یک تفکر. حتی اگر ترسیم این تجربه بوسیلهی در پی هم آمدن چند فضا و سطح یا چند تکه-تابلو صورت گیرد، این اجزا در کلیت خود در حال انتقال بصری یک تجربهی یکپارچه و دارای فضایی یکپارچهاند. جدایی سطوح و تکههای تابلو شبیه گسستها و یا گسلهایی است که محل سر برآوردن ِ آگاهی و هشیاری است. عناصر نقاشی در عین ِ پیآیندی قسمتهای مختلف همزمانی ِخود را حفظ و این همزمانی بیانِ یک تجربهی غیرقابل تقسیم به اجزای زبانی و فکری و روایی است. در بیان این تجربهی مستقل کمپوزیسیون وجود دارد اما نه یک کمپوزیسیون روایی و شناختی. عناصر در خدمت یکپارچگی تجربه و در جهت آن به یک دیگرگونگیِ زیباییشناختیای میرسند که بر فرایندی احساسی تأکید دارد؛ فرایندی که ما را از نقطهی هشیار ذهن بهسوی نیمههشیار و ناهشیار و جستجویی ناخودآگاه (خودکار) در آنها هدایت میکند. تکنیکهایی نظیر تابلوهای چندتکه در بیان دیداری و غیرزبانی تجربیات سطح ابتداییاندیشی که همزمانی و پیآیندی را در کنار هم در خود دارند، تمهیدی برای رفت و آمد ذهن بین ناهشیار و هشیاراند.

نقطهی گذرِ تخیل از تجربیات سطح ابتداییاندیشی به یک اثر زیباییشناختی دیداری، عناصر مختلف نقاشی و اجزا هستند. با بیان این مطلب شاید ذهن بهسوی ترکیب کانتی که مفهومی از برهمنهاد مورد نظر کانت است هدایت شود، اما مفهوم برهمنهاد کانت به کنش علیسازی ذهن اشاره دارد. برهمنهاد از نظر کانت نوعی از پیوند میان اجزا است که توسط تخیل صورت میگیرد و این اجزا با این نوع پیوند (یعنی توسط پیوندی برهمنهاد) دیگرگونه شده و یک کل یکپارچه را میسازند.(1) تخیل شاید گونهای از تفکر باشد- مانند جنون - اما گونهای که علاوه بر پیآیندی میتواند فقط همزمانی را نیز موجب شده و بهوجود آورد و عناصر مختلف را بهصورتی همزمان طوری در کنار یکدیگر قرار دهد که گویی احساس یا تجربهی خاصی که در یک لحظهی زمانی معین شکار شده یا در پرانتزی فانتزی جای گرفته را القا میکند؛ بدونِ پتانسیلهای پیشگویی و پیشبینی؛ تجربهای که اندیشه قادر به بازآفرینی آن در قالب زبان و روابط منطقی و پیآیندی نبوده بلکه در شکل (یا بیشکلیای) انتزاعی، موجودیت عمیق و ناشناختهی خود را به نمایش میگذارد.

تابلوی بدیههنگاری‌13 (1910) اثر واسیلی کاندینسکی(2) میتواند نمونهای از ترسیم تجربیات سطح ابتداییاندیشی در قالب نقاشی باشد. هیچ روایت یا محتوای قابلشناختی در آن دیده نمیشود، عناصر در جهت یکپارچگی گویا در حال برقراری گفتگویی در سطح ابتداییاندیشی میان خالق اثر و مشاهدهگراند. کاندینسکی «از سال 1909 به بعد، برخی از نقاشیهایش را بدیههنگاری نامید. میتوانیم همچنان اشارتهایی را به انسانها، ساختمانها، کوهها و غیره را در آنها پیدا کنیم، ولی اینها بیشتر نقش نشانهها را دارند تا بازنمودها... آنها جلوهای رؤیاگونه و تخیلی دارند. چنانکه از عناوین تابلوها برمیآید، کاندینسکی آنها را حتیالمقدور خودانگیخته و رها از سنجشگری و آگاهی آفریده است.»[3] بدیهه سازی (اَمپرویزاسیون)های کاندینسکی در مقابل ترکیببندی (کمپوزیسیون)های او قرار میگیرند اما نه لزوماً بهگونهای متضاد؛ مانند کمپوزیسیون صورتی تند-آرام (1924).(4) کاندینسکی «با برگزیدن تمثیلهایی از موسیقی، موضوعات اکسپرسیونیسم انتزاعی را بسط داد. نیت هنرمند در بسط این موضوعها بیان یک کشاکش روحی یا حل آن به کمک خط و رنگ، فضا و حرکت بود که بدون کوچکترین اشارهای خاص به طبیعت مشاهده شده، به نمایش گذاشته شده بود.»[5]

در نقاشیهای انتزاعی (و یا بخشهای انتزاعی ِ یک اثر نقاشی ِنه کاملاً غیرانتزاعی) نیروی عناصر نقاشی -همچون نیروی یک خط مایل یا منحنی و یا نیروی رنگهایی نظیر رنگقرمز و غیره- مجموعاً در خدمت افزایش توان گفتگویی اثر و نیروی القای اثر بهکار میرود. در پیآیندی، زمان دخالت دارد و در لابلای نشانهها و موضوعات و قسمتهای مختلفی که در پی هم میآیند میلغزد و شبیه به روحی است که همراه با آنها در اثر (مانند داستان) دمیده میشود؛ زبان همراه با حرکت و کنشها حقیقت و زندگی مییابد. اما در همزمانی، زمان بهحالت توقف درمیآید و جزئی از بیان محسوب نمیشود. تجربیات سطح ابتداییاندیشی که در قالب همزمانی عناصر مختلف انتقال مییابند در مکثی از زمان صورت و قرار میگیرند. در آثار مرتبط با این تجارب، گویی بُعدی از هستی که از زمان جدا شده ارائه میشود و زمان بهحالت تعلیق درمیآید.

1. رجوع شود به درآمدی تاریخی بر نظریه ی ادبی از افلاطون تا بارت- ریچارد هارلند نشرچشمه - صفحه 116(تأثیرکانت)

2. رجوع شود به کتاب هنر مدرن- نوربرت لینتُن- نشر نی- صفحه 98

3. هنر مدرن- نوربرت لینتن-نشر نی- صفحه 99

4. رجوع شود به کتاب هنر مدرن- نوربرت لینتُن-نشر نی- صفحه 102

5. درجستجوی زبان نو- رویین پاکباز- موسسه انتشارات نگاه- صفحه 451

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692