بررسي انيميشن «ريو»اثر«كارلوس سالدانهو» / مترجم «روح الله كاملي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

ریو[1][2] انیمیشنی است خوشساخت حاصل کارگردانی کارلوس سالدانهو[3] که در کارنامهاش مجموعهی معروف عصریخ[4] از باقی چشمگیرتر است. سالدانهو زاده شدهی برزیل است به سال 1968. عنوان ریو شاید اشارهای باشد به ریودوژانیرو که مشهور به بهشت توریستهاست. سواحلی تماشایی و بهشتگون که قانون خاص خود را داراست، نوعی قانون درحقیقت بیقانون. همه میتوانند در این ساحل برهنه باشند. قسمت اعظم این انیمیشن هم در ریودوژانیرو میگذرد. صحنه از صبح یک روز تابستانی در

 

سواحل ریو شروع میشود و بعد به جنگل ریو عقب مینشیند و صحنههای رنگارنگ، متنوع و جذابی از انواع پرندگان و طوطیسانان بومی جنگلهای ریو را نشان میدهد. پرندگان در نوعی رقص جمعی نشان داده میشوند و بعد طوطی آبی کوچکی، که گاه نشان کشور برزیل است، از فراز درختی فرو میافتد و در دام صیادان گرفتار میشود. در میان راه، جعبهی حاوی این پرنده از اتومبیل بیرون میافتد و دخترکی پیدایش میکند. حدود پانزدهسال از این ماجرا میگذرد و حالا این طوطی که دختر به آن نام بلو داده بزرگ شده. روزی دکتر پرندهشناسی به کتابفروشی دختر میآید و از انقراض نسل این طوطی خبر میدهد و بالاخره لیندا (دختر) پس از کلی تردید همراه با دکتر به ریودوژانیرو میروند تا بلو با هم نوع مادهاش که از قضا آخرین نوع خودش است نسل این نوع طوطی را نجات بدهند. انیمیشن، ماجرای بزرگ شدن و بلوغ جنسی این طوطی آبی را نشان میدهد. نام طوطی بلو[5] (آبی) است. از ظواهر پیداست که نوع این طوطی از تیرهی «ماکائو آبی سنبلی»[6] طوطی بومی برزیل است، پرندهای رو به انقراض.

بررسی کاراکترها

انیمیشن ریو، ساختاری مربع شکل دارد. انیمیشنی با چهار قطب اصلی. قطب نخست، بلو است. قطب دوم، لیندا است. قطب سوم دکتر پرندهشناس تولیو[7] و قطب چهارم جیول[8] یا طوطی ماده است.

      بلو                                             جيول                                                   

                                                     

 

     

 

      لیندا                                         تولیو

باقی شخصیتها و کاراکترها، بهنوعی در تقسیمبندی با این چهار قطب قرار میگیرند و به تناسب دوری یا نزدیکی با این قطبها سنجیده میشوند. همانند دیگر داستانها و انیمیشنهایی که برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته و ساخته میشوند تقسیمبندی خیر و شر در این انیمیشن مشخص است و برای کودک آسان فهم. صیادان گروه خشن و سیاه هستند و لیندا و اطرافیانش مهرههای سفید و خیر. البته کاراکترهای خاکستری هم هستند که بعدها در روال انیمیشن به گروه سفید می‌پیوندند. در واقع شخصیتها و کاراکترهای زیادی نمی‌توانند در آن واحد در ذهن کودک نفوذ کنند. برای همین نویسندگان و کارگردانان برای تأثیرگذاری شخصیت، از ترفند همپوشانی و همآوایی و تطابق بهره میبرند. همپوشانی در رمان ابله داستایوسکی به چشم میآید. همپوشانی میان شاهزاده با روگوژین و ناستازیا با آگلائه. تطابق و همپوشانی نیز در شاهکار فوئنتس، آئورا به چشم میآید. همپوشانی میان فیلیپه مونترو و ژنرال یورنته. در انیمیشن ریو، از هر دو ترفند بهره گرفته شده. تطابق میان لیندا و جیول از یکسو و بلو و تولیو از سوی دیگر. نوعی موازیسازی برای تأکید بیشتر و همذاتپنداری بیشتر. کودک غالباً دوست دارد خودش را بهجای یک شخصیت بگذارد تا بهجای یک پرنده. برای همین در حین واگویی داستان عشق بلو و جیول، عشق لیندا و تولیو نیز در کناره بازنمایی میشود. هماوایی نیز در میان دو کاراکتر نایجل و صیاد طوطیها یا صاحب نایجل.

محوریت اصلی فیلم، همان داستان قدیمی نبرد خیر و شر است. البته با چاشنی عشق و آزادی. جنبهی شر حاضر است برای رسیدن به ثروت خویش، آزادی و امنیت هزاران نفر را سلاخی کند و در مواجهه با این پردهی تاریک، شخصیتهایی چند هستند که مانند لشکر الفها در ارباب حلقهها به کمک خیر و عشق میآیند و در نهایت این رویهی سفید است که برندهی بازی است. زیرا داستان و انیمیشن خاص گروه سنی کودکان و نوجوانان باید پایانی سفید و شاد داشته باشد. نقاط اصلی یا چکانههای انیمیشن، بر تقابل این دو جبهه استوار شده. دزدیده شدن بلو و نایجل، نبرد آنها با گروه شر برای رهایی و آزادی، پیروزی مقطعی جنبهی شر و در نهایت، زمانیکه فکر میکنیم همهچیز به نفع گروه سیاه پیش رفته، دریچهای از نور گشوده میشود و انوار کمک و روشنایی از راه میرسند و در اوج، سیاهی دریده میشود و نور چیره میشود. به موازات این چکانهها، میتوان چکانههای عشقی را نیز فراوان دید. ساختار انیمیشن ریو، بهشدت وفادار به ساختار موازیسازی و همپوشانی است. به موازات چکانههای تضاد بین خیر و شر، ماجرای عشق بین بلو و نایجل را نیز داریم.

در ابتدای فیلم، عشق بلو و نایجل دور از ذهن به گمان میرسد، در این نقطه، نیروی شر نیز تا حدی ضعیف و ناتوان است اما با پیشروی انیمیشن عشق بلو و نایجل و همآوایی و همدردی بینشان قوت میگیرد و همین عشق است که پردهی سیاهی را ازهم میدرد و درنهایت، انیمیشن با صحنهای تمام میشود که بلو و نایجل بهسمت هم پرواز می‌کنند در حالیکه در پس زمینه، لیندا و تولیو در کنار هم ایستادهاند در خانهی مشترکشان. در این اوج دیگر خبری از سیاهی نیست.

مدرسی بودن ریو

در کشورهای مدرن، ناخودآگاه و غریزهی کودک از همان نخست نه تنها چیز سیاه و شیطانیای نشان داده نمیشود بلکه به همان اندازه که به خود برتر یا به عقل جولان و اهمیت داده میشود به غرایز نیز توجه میشود. نگاه کنید به هفتگانهی هری پاتر. هری پاتر مدام از مراد و مرشد و راهنمایش میشنود که هرجا به بنبستی برخورد از غرایزش استفاده کند. کودک در سالهای بلوغ توسط مجلات کمیک، رسانهها، معلمین و مدارس و والدین، به موازات تقویت غرایزش و بروز شهوت و احساساتش، بر نیروی خودآگاهش نیز آگاه میشود و اینها پا به پای هم رشد میکنند. نوجوان در آنجا، بهطور شفاف با شهوت و امور جنسی آشنا میشود. تابوهای آموزشی در مورد این غرایز برای کودک و نوجوان وجود ندارد. نمونهی شاخص اینگونهی آموزش، انیمیشن ریو است. مخاطب این انیمیشن بیشک کودک است[9]. اگر بپذیریم جنبهی آموزشی در انیمیشنهای خاص گروه سنی کودکان وجود دارد و جنبهی مهمی است، پس باید بپذیریم که ریو، به کودک بهصورتی کاملاً غیرمستقیم طرز مواجههاش را با غرایز و بهویژه شهوتش را آموزش میدهد. ریو میگوید شهوت نه تنها جنبهای و راهکاری از شیطان پلید نیست بلکه به بند کشیدن این غریزه انسان را به بیراهه میبرد، قفس نمادی از در بند شدن است. برای این مضمون، دلایل موازی دیگری نیز هست. جیول، نمادی است از طبیعت خام و آزاد و بلو، نمادی از تمدن و تعقل. کودک در پایان در مییابد بدون حضور هر کدام از اینها فاجعهای اتفاق میافتد. نسل طوطیهای ماکائو منقرض میشود. جیول پرواز را میداند، پرواز موازی غرایز است و غرایز طبیعی یک پرنده را همپوشانی و تأکید میکند. اما بلو بهعنوان انسانی متمدن از غرایز و طبیعتش (جنگل) دور شده و پرواز را از خاطر برده. در طی انیمیشن، بلو آنچنان در تکانههای نیروهای بیرونی و درونی قرار میگیرد؛ این تکانهها بهخاطر آن است که او از طبیعتش دور شده، که چارهای نمیبیند جز بازیافتن خویشتن خویشش. در نهایت بلو با بازیافتن قوت پروازش و ادارهی آگاهانه و بدور از گناه غرایزش، پرواز را میآموزد. جذاب اینجاست که انیمیشن با پرواز بلو آغاز میشود و با پرواز بلو پایان میپذیرد. داستان از منظری اینگونه روایت شده. بلو در کودکی پرواز را بهصورت غریزی در خود داشته اما در طی زمان آن را از خاطر برده و در نهایت با بازگشت به کودکی، در انتهای انیمیشن بلو آن پرواز در کودکیاش را به یاد میآورد و شروع به پرواز میکند. ریو به کودک نشان میدهد و غیرمستقیم به او میگوید که از غرایز نباید ترسید، با آنها باید روبرو شد و آگاهانه کنترلش کرد. هنرمندی سالدانهو در بازنمایی حالتهای روانی و غرایز بهصورت کنشهای عینی و سینمایی است. نقطهای درخشان و قابلتأمل چون کودک نمیتواند چندان با کنشهای ذهنی و روانی ارتباط برقرار کند.

 

 




 

[2] - Rio

[3] - Carlos Saldanha

[4] - Ice Age

[5] - Blu

[6] - Hyacinthine Macaw

[7] - Tulio

[8] - Jewel

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692