داستان كوتاه«بعضي از ما دوستمان كلبي را تهديد ميكرديم»
دونالد بارتلمی در سال 1931 در فیلادلفیا به دنیا آمد. نوشتن را از ده سالگی شروع کرد و در طی 45 سال نویسندگی چهار رمان و بیش از 120 داستان کوتاه منتشر کرد. او در سال 1972 جایزه ملی کتاب کودک آمریکا را دریافت کرد. بارتلمی یکی از بنیانگذاران اصلی رشته نویسندگی خلاق در دانشگاه هوستون (واقع در شهر هوستون ایالت تگزاس آمریکا) بود و سالها در این دانشگاه به تدریس آن پرداخت. او در سال 1989 بر اثر بیماری سرطان درگذشت .
بارتلمی را عموما پدر داستان پست مدرن میدانند. بیشتر آثارش درونمایهای فلسفی دارند و اعتقاد به اگزیستانسیالیسم و پست مدرنیسم در زیر لایههای داستانش قابل مشاهده است. بارتلمی در داستانهایش دست به خلق موقعیت و جهانی میزند که در آن همه چیز با توجه به موقعیت موجود، نسبی و اختیاری است و انسانها در آن حالتی ناسازگار دارند. او منطق خشک و سختی را بین شخصیتهایش حاکم میکند و چیزی که روایت میکند نحوه استفاده آنها از این منطق برای برقراری ارتباط در جامعه و زندگی در آن است.
او چندان اعتنایی به اصول و قواعد پایه و اولیه تعریف شده برای داستان کوتاه نمیکند و نوآوری در بیشتر داستانهایش جریان دارد و همین باعث آفرینش سبک جدید اش میشود . دو عامل مهم که در شکلگیری تفکرات داستانی بارتلمی تاثیر داشتهاند و در زندگی شخصی او نیز نمود پیدا کردهاند، تحصیل در رشتهی فلسفه و اعزام شدنش به مناطق جنگی برای خدمت سربازی است.
داستان کوتاه ِ "بعضی از ما دوست مان کلبی را تهدید میکردیم" یکی از بهترین و سادهترین داستانهای ِ دونالد بارتلمی است. به این دلیل که بارتلمی در نوشتن این دست از داستانهای کوتاه (حجم نسبتا کم، زبان ساده و جدی، حوادث هولناک در عین اینکه گاهی در ذهن خواننده به صورت طنزوار هستند) موفقتر است .
برخی از دوستان ِ کلبی ویلیامز که او را بخاطر رفتاری که در پیش گرفته بود تهدید کرده بودند، حالاتصمیم به دار زدن کلبی میگیرند. چرا که خیلی تند رفته و پا از حد خود بیرون گذاشته است. آنها برای این کار خود منطقی قوی دارند و بدون توجه به حرفها و درخواستهای کلبی، به عنوان جمعی از دوستان او، دار زدنش را حق طبیعی خود میدانند چرا که خیلی تند رفته است.
از متن داستان در ابتدا :
( بعضی از ما زمان درازی دوستمان کلبی را به دلیل رفتاری که در پیش گرفته بود، تهدید میکردیم و حالا او خیلی تند رفته بود، و تصمیم گرفتیم دارش بزنیم. کلبی میگفت صرف اینکه تند رفته بود، او انکار نمیکرد که تند رفته بود، دلیل نمیشد که به دار آویخته شود. میگفت هرکسی بالاخره گاهی تند میرود. ولی ما به این استدلال چندان توجهی نمیکردیم)
بارتلمی از همان ابتدا همه چیز را ساده روایت میکند و چیزی را پیچ نمیدهد. او در توصیف چیزی اغراق نمیکند و واقعیتها را همان طور که هستند، با زبانی خشک و سرد رویات میکند. او در عین تدارک دیدن یک شروع ساده، یک شروع هولناک میآفریند که با این چنین شروعهایی در داستانهای دیگر بارتلمی نیز مواجه هستیم. مثلا در داستانی دیگر با عنوان "درباره فرشتگان" داستان این گونه شروع میشود : (مرگ خدا ، فرشتگان را در وضع غریبی قرار داد) . او در همان ابتدا برخی از معادلات را در ذهن خواننده در هم میشکند . بسیاری از منتقدان، داستان نویسی ِ بارتلمی را علاوه بر افرادی چون سارتر و جویس، به خاطر آغازهای غیرمنتظره، هولناک و خشکی که ارائه میدهد به کافکا نیز نزدیک میدانند.
بارتلمی در این داستان، نمایی از دنیایی جدید به نمایش میگذارد. دنیایی که مملو از قراردادها و واقعیتهایی است که از هر طرف محدود شدهاند. او در این داستان قرارداد های جدیدی را مطرح میکند و خواننده مجبور به پذیرش منطقی است که خود بارتلمی آن را در داستان جاری کرده و شخصیتها نیز با پیروی از همین منطق پیش میروند. منطقی که خشک و هولناک است و به بسیاری از عوامل مربوط و مهم دیگر توجهی ندارد.
در این داستان، راوی همه چیز را تا لحظه آخر خشک و بیعاطفه روایت میکند . روایت او به گونهای نیست که احساسات خواننده برانگیخته شود. او و دوستانش (جامعهای که بارتلمی روایتشان میکند) یک صفت مشترک دارند و آن در عین جدیّتی که دارند بیخیالی ِ مطلق است، که این امر در جهت رسیدن به دنیای خود خواستهشان صورت میگیرد . آنها استدلال دیگران را نادیده میگیرند و به تفکرات خود چنان ایمان دارند که با وجود آگاهی داشتن از اینکه کارشان کاملا خلاف قانون است، حتی لحظهای در درست یا غلط بودن تصمیم شان درنگ نمیکنند و این برخورد قاطع را راه حلی برای اصلاح شرایط موجود زندگی جامعهشان میدانند و حتی در مقابل حفاظت از محیط زیست و درختان آن احساس مسوولیت میکنند .
از متن داستان :
(انتخاب چوبه دار یا درخت را باید به عهده کلبی میگذاشتیم ، چون به هر حال دار، دار او بود. کلبی گفت که بالاخره هرکس گاهی تند میرود و ما نباید این همه سخت میگرفتیم. هاوارد با صراحت گفت که همه این حرفها قبلا زده شده و کلبی فقط باید انتخاب می کرد، چوبه دار یا درخت؟)
(با عجله گفتم که صحبت کردن از سیم کاملا بیمورد است. چون به درخت اسیب میزد . سنگینی کلبی باعث میشد که شاخه بشکند و در این دوره و زمانهای که توجه به محیط زیست روز به روز در حال افزایش است، ما نمیخواستیم چنین عملی را مرتکب شویم، میخواستیم؟)
بارتلمی به مانند داستانهای دیگر، در این داستان نیز نشان داده که زبان داستان برایش اهمیت بسیاری دارد.
ماجرای دارزدن یک نفر با تصمیم دوستانش، تنها بخاطر این که تند رفته است به گونهای روایت میشود که انگار اتفاقی کاملا طبیعی و عادی در حال جریان است، و از سوی دیگر لحن کاملا جدی راوی در عین اینکه حادثهای عاطفی و رنج بار اتفاق میافتد، موجب پدید آمدن یک طنز تلخ میشود. این در حالی است که راوی و سایر دوستان کلبی کاملا سرد و بی احساس هستند و سعی دارند برای او مراسم خوب و آبرومندانهای را تدارک ببینند.
دوستان کلبی در عین اینکه برای خواننده به سبب کافی نبودن دلیل کارشان افرادی غیر منطقی و سنگ دل هستند، در پارههایی از داستان نشان میدهند که اگر چه تصمیم بر دارزدن کلبی گرفتهاند، اما هنوز خیلی چیزها در مورد کلبی برایشان مهم است .
از متن داستان :
(کلبی گفت که به نظر او پذیرایی با نوشیدنی فوقالعاده است. ولی نگران هزینه آن بود. با مهربانی گفتیم اصلا نگران نباشد که بالاخره ما دوستان عزیز او بودیم و اگر گروهی از دوستان عزیز او نتوانند جمع شوند و کار کوچکی برای او انجام دهند، پس این دنیا به چه دردی میخورد ؟)
طرح این داستان، مانند بسیاری از داستانهای کوتاه دیگر بارتلمی، اصول طرحهای خطی و سنتی را آنچنان رعایت نمیکند و با وجود اینکه راوی داستان (دوست کلبی) نوید حادثهای بزرگ را در همان ابتدا به خواننده میدهد، اما عواملی مانند شخصیت پردازی، نقطه ی اوج و گرهگشایی، معنای درخور توجهی در این داستان ندارند. ولی در هر صورت تم اصلی داستان و اتفاقی که روایت میشود به اندازهای ناب و جذاب است که خواننده را به بیرون متن پرت نکند و تا خط آخر پای داستان نگه دارد.
یکی از ویژگی های دیگر این داستان، وجود تلمیحهایی است که در داستانهای بارتلمی به وضوح و اکثرا قابل مشاهده هستند، نامهایی حقیقی از افراد مشهور، سازمانها ، آثار هنرمندان و نویسندگان دیگر و در برخی موارد فیلمهای سینمایی آمریکا که موجب میشود داستانهای کوتاه او در بیشتر موارد دارای پانویسهای متعددی باشند.
نکته قابل توجه در این داستان، که سبک و سیاق داستان نویسی بارتلمی را به سمت تفکرات کسانی چون سارتر نزدیک میکند، تدارک دیدن شخصیتهایی برای داستان است که در هیچ صحنهای از خدا و مذهب و گناه و زندگی بعد از مرگ انسان صحبتی نمیکنند. از سوی دیگر این مسئله یکی از دغدغههای ادبیات مدرن و پست مدرن است که زندگی بر پایه علم و شرایط موجود را قابل قبول تر از زدگی بر پایه مذهب میداند .
بارتلمی در این داستان مانند بسیاری از دیگر داستانهایش مسئله پوچگرایی و بیهوده بودن زندگی انسان در تقابل با زندگی ملال انگیز و پر حسرت را به نمایش میگذارد. با این تفاوت که در پایان داستان نگاه مثبتی به زندگی دارد و حس نا امیدی را به خواننده منتقل نمیکند. راوی که تمامی صحنههای دارزدن کلبی را مشاهده کرده و حتی برای فراهم شدن ان زحمت کشیده است، در پایان داستان عمل انجام گرفته از سوی خودش و دوستانش را بیش از پیش برای مخاطب توجیه پذیرتر میکند.
از متن داستان در انتها :
( دو موضوع که بیشتر از بقیه یادم مانده، یکی نگاه تشکر آمیز کلبی بود (وقتی به او گفتم در مورد سیم چه پیشنهادی داده بودم. دیگر اینکه از آن به بعد هیچ کس تند نرفته است)
داستان کوتاه ِ "بعضی از ما دوستمان کلبی را تهدید میکردیم " از مجموعه داستان " مرد ماسهای " نوشته دونالد بارتلمی و ترجمه افشین رضاپور انتخاب شده است.