یاسمینا رضا نمایشنامهنویس مشهور فرانسوی و برندهی دو جایزه تونی است. او بار دیگر بههمراه نمایشنامهنویس انگلیسی کریستوفر همپتون در نقش مترجم، متنی درمورد بیرحمی طبقه متوسط و دورویی لیبرال نوشته است.
رضا در پاریس متولد شد و دورگهی مجار و ایرانیست. کمدی"هنر" او، برنده جایزه تونی برای بهترین نمایشنامه در سال 1998 شد و همچنین بهعنوان بهترین اجرای تئاتر در سرتاسر امریکا برگزیده شد. از باقی نمایشنامههای او میتوان "زندگی در سهروایت"، "مرد اتفاقی" و "گفتو گوهای پس از خاکسپاری" را نام برد.
همپتون اکثر نمایشنامههای رضا را به انگلیسی ترجمه کرده است. این نویسندهی انگلیسی در سال 1989 موفق به دریافت اسکار نمایشنامهنویسی برای نمایشنامه "Dangerous Liasions" شد، که از نمایش خودش اقتباس کرده بود و در 1995 برنده دو جایزه تونی برای کتاب و اشعار نمایش موزیکال “Susnset BLVD” شد.
مصاحبهگر: ممکن است انگیزهتان از نوشتن "خدای کشتار" را بگوئید؟
رضا: بله؛ بههمراه پسرم در خیابان بودیم و از مدرسه برمیگشتیم, من درحال صحبت با مادر یکی از همکلاسیهایش بودم. دندان پسرش بههنگام دعوا در زمینبازی شکسته بود و او به من گفت: "متوجه هستی! والدینش حتی تماس نگرفتند معذرتخواهی بکنند!" ناگهان به نظرم رسید که تم جالبی پشت آن پنهان است.
مصاحبهگر: چهار شخصت نمایشنامه را چطور خلق کردید؟ آیا خودتان را در آنها جا زدید؟
رضا: من همیشه خودم را پشت کاراکترهایی که خلق میکنم، مخفی میکنم. خودم را توصیف میکنم و پشت آنها مخفی میشوم.
مصاحبهگر: معمولا ً نمایشنامههای شما در مورد مردم طبقه متوسط است که بافرهنگ هستند اما بعضی اوقات دچار دورویی و خودخواهی میشوند. چه چیز شما را به این طبقه اجتماعی جلب میکند؟
رضا: باید بگویم که بیش از هر چیز، نمایشنامه های من در مورد مردمیست که بافرهنگ هستند اما گاهی کنترل خود را از دست میدهند . اغلب کاراکترهای من انگیزههای آنی دارند. شما میتوانید نمایشنامههای من را نمایش اعصاب و طاقت توصیف کنید.
مصاحبهگر: آیا با هربار روی صحنه رفتن نمایش در شهرهای مختلف متوجه تفاوتی شدهاید؟
رضا: من اولینبار نمایش را در سال 2006 در زوریخ دیدم، که البته برای همانجا هم نوشته شده بود. هر شهری فرهنگ و زیباییشناسی خودش را، و بهتر است بگویم استانداردهای اخلاقی خودش را دارد. شما دائم در حال درک آنچه هستید که برای تئاتر نوشتهاید. بهترین بازیگران همیشه خلاق و غیرقابل پیشبینی هستند. من به بخشندگی هنری که بازیگران انگلیسی زبان دارند، آگاهم.
همپتون: آنچه که برای من شگفتانگیز است انعطافیست که نمایشهای یاسمینا دارند؛ در آنها تعداد زیادی بازیگر شرکت دارند. در نمایش "هنر" در لندن 21 بازیگر شرکت داشتند، از 20 سال تا 70 سال. نمایشهای او خود را با بازیگران تطبیق میدهند - این مسئله درمورد پینتر هم صدق میکند - البته بندرت اتفاق میافتد. در نمایشهای دیگر، حتی نمایشهای من، باید در انتخاب بازیگر خیلی دقت کرد.
مصاحبهگر: برای اجرای نمایش "خدای کشتار" در لندن، مقدمات نمایش در فرانسه برنامهریزی شد. برای اجرا در امریکا، برنامهریزیها به بروکلین منتقل شد. دلیلش چه بود؟
همپتون: ماتیو (کارگردان)، یاسمینا و من چندروز قبل از تمرینها بههمراه بازیگرها جلسه گذاشتیم تا نمایشنامه را به "امریکایی" ترجمه کنیم. به حرف بازیگرها گوش دادیم و درمورد هر خط بحث کردیم و در نهایت تغییرات زیادی اعمال شد. انگلیسی و انگلیسی امریکایی واقعاً دو زبان مختلف هستند و این خودش بازی جالبیست. در این بین، این بحث مطرح شد که شاید بهتر باشد برنامهریزیمان را تغییر دهیم. خصوصاً جیمز گندولفینی مطمئن نبود که بیخیال لیست اسامی شود. من در برابر تغییر برنامهها برای نمایش "هنر" مقاومت کردم. اما در مورد "خدای کشتار" چیزی وجود دارد که کمتر خاص است و بیشتر جهانیست. یاسمینا، که باید متقاعد میشد، در نهایت جواب مثبت داد.
مصاحبه گر: آیا در داستان هم تغییری دادید؟
همپتون: در محتوای داستان نه. یاسمینا در مورد همهچیز خیلی دقیق است. او نمیخواهد در برابر تماشاچی چیزی ظاهر شود که او ننوشته است. گاهی ناامید میشود. یکبار مرا کنار کشید و با ناامیدی گفت: "انگلیسی زبان خیلی ضعیفیست!"
مصاحبهگر: کسانیکه در پاریس نمایشنامه را دیدند اظهار داشتهاند که اجرا جدیتر بوده و به نسبت نمایشهای انگلیسی زبان کمتر خندهدار بوده، آیا نمایش به فرانسه خندهدارتر است یا انگلیسی؟
رضا: یا اسپانیائی؟! روراست بگویم، نمیدانم. مطمئن نیستم شوخی معیار واضحی باشد.
همپتون: من میتوانم بگویم نمایشی که در پاریس اجرا شد تم غمانگیزتری داشت. یاسمینا در مورد خندهی تماشاچیان کمی دمدمی است. فکر نمیکنم آنقدر جدیت داشته باشد تا مخاطب را بخنداند.
مصاحبهگر: آیا ترجمه نمایشنامه با وجود نویسندهای که هنوز زنده است سختتر است؟
همپتون: هم بله و هم نه. یاسمینا خیلی در کارش دقیق است. با "هنر"، او واقعا ً انگلیسی صحبت نمیکرد، اما حالا میتواند. من به او گفتم که او انگلیسی یاد گرفته است که من احساس درماندگی کنم! من فرانسه و آلمانی را در آکسفورد یاد گرفتم، و دوست دارم منظور نویسنده را دقیق منتقل کنم. بعضی نویسندهها بودهاند که من نتوانستهام آثارشان را ترجمه کنم -شعرهای لورکا و پیراندلو به من پیشنهاد شد- اما نتوانستم خودم را متقاعد کنم که مقصود آنها چه بوده است. آنهایی که من انتخاب میکنم، در موردشان احساس وابستگی و نزدیکی میکنم.
مصاحبهگر: اخیراً رومان پولانسکی از "خدای کشتار" برای ساخت فیلم اقتباس کرده است. آیا فکر میکنید از این نمایشنامه میشود فیلم ساخت؟ باتوجه به اینکه یکمرتبه انجام میگیرد و صحنه هم تغییر نمیکند؟
رضا: بله، کاملا ً. سینما هیچ ربطی به مکان ندارد. روش فیلم گرفتن و در رویا دیدن جاست که مهم است.
مصاحبهگر: کار با پولانسکی چطور بود؟
رضا: خیلی خوب. من او را تحسین میکنم و فکر میکنم با همدیگر خیلی خوب کنار میآئیم.
مصاحبهگر: درحال حاضر روی نمایشنامهای کار میکنید؟ پروژه جدیدی در دست دارید؟
رضا: عنوان آن به انگلیسی "چطور راجع به بازی صحبت میکنی" است. هنوز ترجمه نشده است. این نمایش راجع به نویسندهای است که میخواهد آخرین اثرش را در یک شهر کوچک معرفی کند.
همپتون: من نمایشنامهای را برای "سم مندس" براساس رمان "هلند" (نوشتهی جوزف اونیل) بهپایان رساندهام. یک نمایشنامه در مورد "همهچیز در مورد حوا" نوشتهام و مشغول کار روی یک تئاتر موزیکال به اسم "ربکا" (براساس رمان دافنه دو موریه) هستم.