بررسي داستان فيلم«عشق سگي» اثر «آلخاندرو گنزالس»/محمد رضا عبدي

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

  • نام فیلم: عشق سگیAmores Perros (2000)
  • کارگردان: آلخاندرو گنزالس ایناریتو (Alejandro González Iñárritu)
  • امتیازفیلم: (IMDB (8.2

داستان فیلم:

عشق سگی نخستین فیلم‌بلند گنزالس ایناریتو می­باشد که همانند سایر فیلم‌های بعدی این کارگردان یعنی 21 گرم (2003)، و بابل (2006) روایت‌گر چندین داستان و کاراکتر متعدد است. این فیلم از سه قسمت به ظاهراً مجزا اما مربوط به هم تشکیل شده که نقطه­ی تلاقی همه آنها تصادف والریا و اکتاویو با یکدیگر است. قسمت اول فیلم روایت‌گر زندگی اکتایو، برادر اکتایو (رومیرو) و برادر زن او یعنی سوزاناست. سوزانا و همسرش رومیرو رابطه­ی زناشویی بسیار نامطلوبی دارند و در این میان اکتایو نقش مثلث عاشقانه را ایفا می­کند. او عاشق سوزاناست و از او می­خواهد تا همراه با وی از آنجا بگریزند. اکتایو برای به‌دست آوردن پول کافی جهت فرار با سوزانا مجبور می­شود تا بر روی سگش (کافی) شرط­بندی کند. در آغاز، پول زیادی از این راه نصیبش می­شود تا اینکه در یکی از شرط­بندی­ها سگش را با تیر می­زنند و او نیز به تلافی این کار فرد تیرانداز را با چاقو زخمی می­کند و همراه با کافی و دوستش از آنجا می­گریزند. اما در مسیر راه با ماشین والریا تصادف می­کنند. دوستش می­میرد اما خودش و کافی زنده می­مانند. علی‌رغم اینکه اپیزودهای فیلم به‌طور متقاطع در کنار هم چیده شده­‌ا‌ند اما طولی نخواهد کشید که مخاطب پی به این ارتباط خواهد بُرد. به‌خصوص وقتی‌که برخی از صحنه­های فیلم بیش از یک‌بار تکرار می­شوند مخاطب درمی­يابد که عنصر زمان و توالی حوادث و وقایع فیلم، در‌هم شکسته شده است.

قسمت دوم فیلم روایت‌گر زندگی زناشویی والریا و دانیل است. والریا مانکن یک شرکت معروف لباس است که به مدیریت دانیل اداره می­شود. دانیل، زن و فرزندانش را رها کرده و همراه با والریا زندگی مشترکی را آغاز می­کند. اما طولی نمی­کشد که والریا در همان تصادف ماشین به‌شدت آسیب می­بیند و پایش را به ناچار قطع می­کنند. بین والریا و دانیل، سگی به نام ریچی نقش ضلع سوم این مثلث ارتباطی­ را ایفا می­کند. سگی که همدم و همراه همیشگی والریا بوده و هست. شهرت والریا و سقوط ناگهانی او بعد از ماجرای تصادف و از سوی دیگر خیانت دانیل نسبت به او موضوعات اصلی این قسمت از فیلم را تشکیل می­دهند. سرنوشت نهایی آنها نیمه‌تمام رها شده و کارگردان نتیجه­گیری در این خصوص را بر عهده­ی مخاطب می­سپارد. هر چند که پیش­بینی این امر زیاد سخت نیست.

قسمت سوم فیلم نیز به داستان زندگی مرد دوره­گردی به نام الچیو می­پردازد که پیش از این وقتی‌که دخترش 2 ساله بود به زندان افکنده می­شود. اما با همسرش توافق می­کنند که در این رابطه به دخترشان چیزی نگوید و به دروغ بگوید که بابا مرده است. اما در حال حاضر و پس از گذشت سال‌ها کاسه­ی صبرش لبریز شده و دیگر طاقت دوری خانواده­اش را ندارد. همنشین اصلی او در حال حاضر چندین سگ قد و نیم قد است که در همان ماجرای تصادف، کافی (سگ زخمی شده­ی اکتایو) نیز به این جمع خانوادگی می­پیوندد و وارد زندگی الچیو می­شود. اما کافی به محض ورود، تمامی سگ‌های او را می­کشد. الچیو که به خاطر پول دست به آدم‌کشی می­زند وارد زندگی دو برادری می­شود که قصد از بین بردن یکدیگر را دارند. یکی از آنها از الچیو می­خواهد که دیگری را به قتل برساند. اما الچیو هر دویِ آنها را دست بسته رو در روی هم با اسلحه­ای در بینشان رها می­کند و برای همیشه می­رود.

تحلیل

زندگی­های گوناگونی از قشرهای مختلف اجتماع در فیلم ایناریتو به نمایش درآمده است که موضوع محوری همگی آنها پیرامونِ خیانت می­گردد. تعلیق و کشش فوق­العاده زیاد داستان فیلم همراه با صحنه­های بسیار فنی، مخاطب را تا انتهای فیلم با خود همراه می­کند. از آنجایی که در فیلم­های ایناریتو توالی زمانی و مکانی در هم می­شکند فلذا مخاطب جهت برقراری پیوند و ارتباط بین عناصر و کاراکترهای مختلف داستان شوق و اشتیاق بیشتری از خود نشان می­دهد و تمام سعی خود را می­کند تا تمامی تکه­های پراکنده­ی داستان را کنار هم بچیند. این تکنیک یکی از ویژگی­های بارز فیلم‌های ایناریتو می­باشد. فصل مشترک موضوعات هر سه قسمت فیلم، "سگ" است. در قسمت اول فیلم، کافی سگ مبارز اکتایو به عنوان عنصری جهت برقراری بنیان یک رابطه‌ی عاشقانه­ی نامشروع عمل می­کند. در قسمت دوم نیز ریچی سگ محبوب والریا به عنوان ضلع سوم مثلث ارتباطی بین او با دانیل عمل می­کند. به نحوی که می­توان گفت ارتباط بین او با سگش در مقایسه با ارتباط بین او با همسرش عاشقانه­تر است! و در قسمت سوم فیلم نیز علاقه والچیو نسبت به سگ‌هایش در مقایسه با گرفتن جان آدم‌ها اولویت دارد. عشق سگی در واقع نمادی از یک عشق ناهنجار است. عشقی که ارزش‌ها در آن مُرده و ظواهر در اولویت قرار دارند. عشقی که طعم تلخش به مذاق مخاطب خوش نمی­آید اما واقعیتی­ست که در زیر پوست هر شهری وجود دارد. البته باید گفت که سینمای ایناریتو فراتر از این حرف‌هاست و تحلیل عمیق­تری را می­طلبد. چنان‌که خیلی­ها او را در زمره­ی کارگردانان پست­مدرن قرار داده­اند. ایناریتو می­گوید: «آدمی باید برای رسیدن به امید، فرآیند تلخ و بسیار دشواری را طی کند.»

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692